داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مصطفی و خاله محجبه

سلام من مصطفی ام این جریان تابستون امسال اتفاق افتاد زمانی که خاله نرگسم اسباب کشی داشتن
اول از خودم بگم من ۲۴ سالمه و ساکن یکی از محله های تهرانم قدم ۱۷۵ عه و وزنم هم ۶۰ کیلو هستش پوستم هم سبزه و کیرم هم ۱۷ سانته و قطرش ۶ و معمولی ام یدنسازی هم میرم خاله نرگسم هم ۴۸ سالشه قدش ۱۶۰ سانته وزنش هم ۵۰ کیلوعه خیلی چاق نیست و لاغره ولی اندام خوبی داره سینه هاش ۷۵ عه گرد و خوشگل کصش هم نگم کلوچه خیلی تپله و کونش هم بزرگه و به شدت مذهبی هستش و اصلا لباس باز و تنگ نمی پوشه دوتا دختر هم داره که یکیشون دانشجوعه و یکی کوچیکه کلاس سوم شوهرش هم هفت هشت سالی هست که فوت کرده و با یچه هاش تنها زندگی میکنند داستان از زمانی شروع شد که خالم میخواست جابجا بشه و قرار شد من برم کمکش کنم خلاصه رفتم زنگو زدم باز کرد رفتم تو جا خوردم خالم معمولا جلو مهمونا مانتو و شال سرش میکنه اگه خودمونی باشه شال نمیذاره و راحت ترین لباسش شلوار و تیشرت اونم اگه کسی نامحرم نباشه خلاصه اونروز رفتم خونشون دیدم یه تاپ و شلوارک تنگ پوشیده بود معلوم بود شورت و سوتین نداره چون تازه اومده بود از حموم بیرون و شلوراکش رفته بود لای کصش اونجا برای اولین بار اندام خاله جونم رو دیدم و رفتم تو کفش من رفتم لباسم رو عوض کردم و داشتیم وسایل رو جمع میکردیم چند باری دیدم که نوک ممه خالم زده بیرون و صورتیه خودش وقتی فهمید چیزی نگفت و برعکس خندید و لبش رو گاز گرفت منم فهمیدم حشری شده چون خالم اصلا اینجوری نبود و بار اولم بود که این مدلی میدیدمش گفتم خاله لباست رو درست کن ممه هات بیرونه خالم گفت عیبی نداره قشنگ خاله غریبه که اینجا نیست تو هم مثل پسرمی منم گفتم اخه زشته جلو بچه ها گفت راحتم من خاله جان تو هم راحت باش سخت نگیر چون تابستون بود و هوا گرم خاله منم مثل مامانم بدجور گرماییه ولی چون خیلی مذهبیه هیچوقت ندبدم اینجور لباس پوشیدنش رو یکم که گذشت دیدم خالم یه جوری داره نگام میکنه و میخنده یهو دیدم بله کیرم سیخ شده و از رو شلوار خیلی ضایع پیداست خالم هم تا دید لبشو گاز گزفت و روش رو کرد اونور که نبینه ولی حس میکردم نگاهش رو ظهر شد و ما مشغول بودیم تا جمع و جور کنیم خونه رو که فرداش اسباب خالم رو ببریم موقع نهار خالم گفت هووف چه گرمه و یهو تاپش رو دراورد و بالا تنش لخت بود دیدم به به چه ممه هایی ماتشون بودم که خالم گفت هوی کجایی گفتم هیچی خاله تاحالا اینجوری ندیده بودم شما رو پرسید خوشت میاد از ممه هام گفتم اره خیلی خوبه گفت اگه پسر خوبی باشی و تو کار ها کمک کنی شب سورپرایز دارم برات گفتم ببینیم و تعریف کنیم و جغتمون خندیدیم خلاصه شب شد و موقع رفتن من خالم هم همونجوری لخت داشت کار ها رو میکرد من خواستم برم که گفت کجا شب پیش خودم بمون به مادرت هم زنگ زدم گفتم منم از خدا خواسته موندم و بچه ها تو اتاق خودشون بودن من هم تو اتاق خالم رو تخت دونفرش بغل هم بودیم (من هیچوقت پیش خالم نخوابیدم قبل این جریان) یکم که صحبت کردیم خالم گفت وقت سوپرایزیه که قولشو دادم رفت در رو قفل کرد و شلوراکش رو کشید پایین اوففففف یه کص و بدن بی مو و پفکی کلوچه بود رسما انقدر که تپل بود اصلا باورم نمیشد چی می‌دیدم خالم اونشب بدجور حشری شده بود حقم داشته هفت سال بود کصش رنگ کیر ندیده بود اومد رو تخت پاهاش رو باز کرد گفت بیا خالتو بکن عشق من از امشب من مال تو ام هروقت دوست داشتی میتونی بیای خالتو بکنی و و فهمیدم اونم تو کف من بوده خاله منم لخت شدم و رفتم روش و لب گرفتم وای که چقدر خوب بود لبای خالم چون بار اولم بود خیلی بلد نبودم همه چی رو خاله جونم یادم داد و گفت دیگه بهم نگو خاله من زنتم بهم بگو نرگس گفتم چشم نرگس جونم و دوباره لبامو رفت رو هم و دستم رو گرفت گذاشت رو کصش که بمالم انقدر نرم و گرم بود که نگم براتون خلاصه بعد لب گرفتن رفتم سراغ ممه هاش و میخوردمشون جفتشو داشت التماس میکرد تورو خدا بکن تو کصم انقدر خوردم ممه هاش رو که دوونه شد و سرم رو فشار داد سمت کصش منم تا میتونستم کصشو خوردم و چوچولشو میک میزدم که یهو لرزید و کل آبش پاشید رو صورتم خیلی اونشب حشری شده بود اصلا باورم نمیشد این خاله همون حاله مذهبی ایه که چادر از سرش نمیوفتاد.
بعد ارضا شدن خالم دیگه نوبت من بود اولش برام یه ساک زد خیلی خوب میخورد استاد بود تخمام هم خورد یه اسپری داد که تاخیری بود زدم و یکم لب گرفتیم تا زمانی که اثر کنه وقتش که شد گفتم نرگس جونم کاندوم داری گفت نه بدون کاندوم بهتره از قبل همه چی برنامه ریزی شد یود مثل اینکه خلاصه من کردم تو کصش نمیدونید چقدر تنگ و داغ بود انگار تاحالا کص نداده بود اه و ناله خالم بلند شد حدودا ۱۰ دقیقه ای تلمبه زدم که حس کردم آبم داره میاد اون بین هم خالم یه بار دیگه ارضا شد منم پرسیدم کجا بریزم آبمو گفت تو نریزی حامله بشم بریز تو دهنم منم همه آبمو ریختم تو دهنم همشو قورت داد و یه ساک هم زد که هرچی هست بیاد بیرون من گفتم کون هم میخوام بکنم که مخالفت کرد و گفت به شوهرم هم کون ندادم و تاحالا کسی دست به کونم نزده گفتم نترس یواش میکنم با کلی خواهش و تمنا قبول کرد دوباره یکم ساک زد تا بلند شد کیرم گفت فقط یواش گفتم چشم قمبل کردو داگی شد وای نمیدونید چه کونی بود سفید سفید و تنگ واقعا هم نداده بود چون خیلی تنگ بود نمیرفت تو همش میگفت توروخدا نکن من ولی بدجور تو کف کونش هم بودم رفتم یه وازلین بود آوردم زدم سر کیرم و کونش حسابی چربشون کردم باشه فشار سرش رفت تو که جیغش دراومد و نذاشت کلا و کردم تو کصش داگی اینبار راضیش کردم آبمو تو کصش خالی کنم و قرار شد قرص بخوره که حامله نشه همونجوری کیرم تو کصش بود و خوابیدیم بغل هم لخت صبح که پاشدم دیدم کسی نیست خونشون و فقط خالم هست گفتم بچه ها کجان گفت رفتن خونه مادربزرگ اونروز لخت کامل جفتمون بودیم و کار ها تموم شد از اونروز به بعد خالم رو هروقت بخوام میکنم و هروقت میرم خونشون یا لخته کلا یا شورت و سوتین داره اگه هم خیلی لباس پوشیده داشته باشه تیشرت و شلوار راحتی که زیرش هیچی نداره حجابش ولی مثل قبله با فامیل و فقط با من اینجوریه
مرسی از همه که خوندید ببخشید خیلی زیاد شد میخواستم جزئیات کامل باشه

نوشته: مصطفی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها