داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مریم دختر همسایمون

سلام اول داستان می خوام بگم به تخمم که میخوایید باور کنید یا نه حالا با خودتون دیگه فقط اسامی تغییر میدم
صابر هستم ۲۸ سالمه و بروجرد زندگی میکنم روبه رو خونه ما ی همسایه داریم که از اون حاجی بازاریا هستن و وضع مالی توپ داشتن و دارن که ۵ ۶ تا بچه داره و مریم خانم ما اخری هست ۳۷ سالشه و بعد مدت کوتاهی طلاق گرفت و دوباره برگشت از نظر ظاهری خوبه ولی داف نیست اما بدن جا افتاده و سینه ها خوبی داره. از قبل رابطه خوبی ما باهاشون داشتیم و مریم هم زیاد میومد خونه ما و اکثر اوقات کاری داشت به من میگفت انجام میدادم و خیلی صمیمی بودیم و حسی یا چیزی نبود تا اینکه بعد از گذشت این سالها چند وقت پیش اتفاقی داخل شرکت یکی از اشناها دیدمش که بعد از احوال پرسی گفت واسه کار بابا اومدم و گفتم منتظر میمونم باهام بریم قبول کرد و چند دقیقه ای منتظر شدم که اومد داخل مسیر از کار و روزگار گفت وسط جاده هم بستنی خریدم و رسیدیم و جلو خونشون پیاده شد و گفت راستی شمارتو بده گوشیم عوض شده و‌زنگ زد که شماره جدیدشو سیو کنم چند روز دیگه بهم زنگ زد نمیری فلان شرکت من میخوا برم که منم گفتم اره میخوا برم ولی نه اون شرکت گفت پس باهم میریم و میام سراغت خونتون رسوندمش و بهش گفتم کار من سریع تموم میشه و میام سراغت نزدیکا ظهر شد که گفت بریم ناهار بخوریم حین ناهار از گذشته تعریف کرد که چقد رفت و امد بیشتری داشتیم و از اوضاع الانش که صرفا کارا باباشو میکنه و حتی زیاد تفریح و بیرون نمیره بخاطر طلاقش که خودش گفت شرایط خونواده خودت میدونی و رسوندمش خونه خودمم رفتم خونه و پیام داد که تشکر کنه بابت این چند روز که منم گفتم تشکر نمیخواد ما از قبلا رفت وامد داریم و ی خونواده هستیم انگار و چت کردن ادامه داشت تا چند ساعت میدونستم که خونه هست و تفریحی نداره ی مدت گذشت و این چت کردن روزانه طولانی شد و انگار عادت کرده بودیم روز یا شب چت کردن و گاهی وقتا هم میدیدیم داخل خیابون و کوچه که ی شب گفت صابر کاش همسن بودیم ما اگه بودیم شاید شرایطمون و رابطمون فرق میکرد منظورشو گرفتم و به شوخی گفتم اره شایدالان دوماد حاجی بودم چند روز گذشت که بهش گفتم اخر هفته بیا ناهار بیرون بیرون اگه وقت ازاد داری و حالی عوض کن گفت باشه بریم بیرون اما مهمون من با دست پخت من گفتم مگه حاجی رستوران واست زده گفت اره ادرسشو میفرستم واست بیا ادرسو فرستاد منم فکر کردم واقعی میگه رسیدم ادرس دیدم چیزی نیست زنگ زدم بهش اینجا که رستوران نیست گفت شوخی کردم خونه خودم هست بیا در زدم برخلاف همیشه که رسمی بود ی لباس بلند ابی و زرد پوشیده بوده و مشخص بود زیرش شلوار نپوشیده بود حالا طولش ندم رفتم تعریف و ناهار و خدایی ترکونده بود و ازش تشکر کردم که گفت چه فایده قدر ندونست و این زندگی من شده منظورش طلاقش بود که ادامه ندادم و چای ابمیوه اورد و نشست کنارم و کلی تعریف خاطره گذشته و مدام بدنمون بهم میخورد البته عادی بود قبلا هم بوده و گفت بفرما دوماد نشده حاجی و زدیم به خنده که منم گفتم اره شوهرت میشدم دیگه که گفت اره کاش میشدی از این چیزا که دیدم ی کم گیج میزنم حال مستی میزنم نگو قرص ریخته داخلشون و منم که نمیدونستم گفتم ی کم سرم درد میکنه گفت بخواب خوبی میشی خوابیدم درجا بیدار شدم بعد از یک ربع دیدم سرم رو‌پاهاش هست بلند شدم گفت دلم نیومد بلند بشم که بیدارت کنم بهتر شده بودم اما ی دفعه حس کردم کیرم داره راست میشه و گردنشو گرفتم و بوسیدمش دیدم چیزی نگفت و‌این بار اون منو بوسید و گفت مگه دوماد حاجی نیستی پس پاشو دختر حاجی رو بخوابون داخل توهم بودم انگار که بغلش کردم و انداختمش رو مبل راحتی و شلوارمو کندم و لخت شدم همین طور منتظر بود لباسشو دربیارم پیرهنشو زدم بالا فقط لباس زیر داشت شرتشو دراوردم و کیرمو میمالوندم رو کصش بعدش شروع کردم به خوردن کصش و گفت بزارش تو کصم و سوتین و لباسشو بیرون اورد سینه ها ۸۵ خوبی داشت با دستام باهاشون بازی میکردم گفت صابر مگه نمیگم بزار کصم بوسیدمش و روش خوابیدم و همین که ازش لب میگرفتم کیرمو تا ته به کصش کردم و تلمبه میزدم و سینه هاشو میخوردم ۳ ۴ دقیقه گذشت گفتم داره ابم میاد گفت بریز داخل کصم قرص میخورم و همه ابمو ریختم و افتادم روش و کیرمو کشیدم بیرون یه لحظه حس کردم که الان میخواد چی بشه من مریم الان کردم خجالت میکشیدم‌نگاهش کنم که گفت پاشو پاکم کن برم حموم منم لباس پوشیدم و سریع با هوله از حموم اومد و گفت چرا پوشیدی نمیخوای ی بار دیگه دختر حاجی رو بکنی گفتم فکر کنم من بحال خودم نبودم که اینکارو کردم گفت خودم خواستم صابر و قرص ریختم و اومد سمت و هوله باز کرد و سینه هاشو گرفت با دستاش و منم بهش چسبیدم و لب ازش گرفتم و دوباره لخت شدم و داگی از کص چند دقیقه کردمش ولی این بار ریختم رو کونش و پاشدیم رفتیم حموم الان چهار ماه هست که با مریم هستم و هروقت بخواییم سکس میکنیم البته شب نمیتونه خونه نباشه و‌روزا سکس میکنیم

نوشته: صابر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها