داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مریم، همسایه عجیب من (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

سلام به همگی
قبل از هر چیز باید بگم ،اگر خوندن این مدل خاطرات یا داستانها اذیتت میکنه کلنگ بالا سرت نگرفتن که بخونی و بعد بیای نظر بدی که دو خط اولش رو خوندم
اینجا هم هرکی داستان بنویسه بهش میگن جقی و دروغ گو، حتی اگر بنویسه من با شامپو رفتم جق زدم باز یه مشت اوسکول میان میگن دروغ میگی تو تا حالا شامپو از نزدیک ندیدی چه برسه که باهاش بزنی!

میخوام بگم یه مشت اوسکول ،خودآزار جمع شدن دارن زیر داستانها نظر میدن ،این باعث میشه کمتر کسی بیاد و بنویسه چون خوب یا بد هم اگر بنویسه ، با فحاشی و مزخرف گویی مواجه میشد…
داستان من و مریم به اونجا رسید که من ،عملا بابت رابطه ام با زن همسایه کینه ای خودم، به گوه خوردن افتادم، با اونکه خیلی خیلی راحتر میتونستم نیاز جنسی خودم رو برآورده کنم ولی برای تنوع و هیجان ،با مریم روی هم ریختم !بعد از سکس عقلم داشت سرجآ میمود و دنبال یه دعوای الکی بودم تا کلا قضیه تموم بشه ولی مریم از اون چیزی که فکر میکردم زرنگتر بود،
اون میدونست من دنبال تنوع و هیجان هستم واسه همین پیشنهاد سکس ضربدری رو داد،، پیش خودم گفتم داره لاف میزنه و همین موضوع رو میتونم بهانه جدایی کنم
بهش گفتم اگر دروغ بگه و سرکاری باشه ، نه من ،نه اون و کلا همه چی تموم میشه…اونم گفت اگر شد چی؟ اگر جور کردم رفتی کردی اونوقت چی؟ امیر من بچه نیستم خوب میدونم میخوای بپیچونی، ولی اگر اوکی کردم تا وقتی که اینجا مستاجر هستیم باید حواست به من باشه، به خدا منم آدمم،(با بغض میگفت) منم توجه میخوام ، خواهش میکنم تا وقتی اینجا هستیم اذیتم نکن ،!! من واست هیچی کم نزاشتم، من که بچه و شوهر دارم تمام قد واسه خوشحالیت دارم تلاش میکنم، انتظار زیادی ندارم ازت ،نمیخوام گردنت بیفتم ولی جون مادرت تو یکی منو تنها نزار
یه جورایی دلم واسش سوخت و گفتم من تا حالا بهت دروغ نگفتم ،قصد ازارات هم نداشتم ،ولی اخه خودت ببین امروز چه کار کردی؟ یه درصد فکر کن اصغر بیدار میشد! یا اینکه یه نفر متوجه بشه ، هرچیزی یه حدی داره…
صحبت من و مریم کمی طولانی شدش ،اون از بدبختی هاش ،هرزگی اصغر میگفت ،منم نگران اینده آبرو بودم
ولی تهش بهم گفت واسه اینکه از دلم در بیاره با اون زوج اوکی میکنه تا یک خاطره و تجربه عالی باهم داشته باشیم
زنی که عکسش فرستاده بود ، نمیشد چیزی از بدنش فهمید ، کلا زیر چادر بود
حتی یک درصد هم احتمال نمیدادم بشه.
یه چیزهایی از سکس ضربدری شنیده بودم ولی واقعیتش فکر میکردم دروغ هست ،اینکه یک نفر سکس زنش ببینه اصلا تو تخیل من نمیگنجید
بعد از اون گفتگو تا دو روز با مریم هیچ چتی نکردم ،
تا اینکه پیام داد برای اخر هفته ، جایی برنامه نچینم، قراره بریم خونه اون زوج
… نمیدونستم چه کار کنم
،پیش خودم مطمئن بودم حتما یه زن صیغه ای یا مطلقه هست در نهایت یک سکس گروهی باشه ،بهش گفتم باشه ،
بهم گفت حسابی به خودم برسم
اسم اون خانوم سهیلا بود، شوهرش هم مهدی
هیچ عکسی از مهدی ندیده بودم، البته خودم درخواست عکس بیشتر از مریم نکردم
چندتا خیابون بالاتر قرار گذاشتیم ،مریم سوار ماشین کردم
مریم کلی لباس آورده بود،و یک هدیه هم خریده بود ،داد به من که از طرف خودم بدم به سهیلا
خونه اونها تقریبا متوسط به پایین بود،
توی یک آپارتمان قدیمی که آسانسور هم نداشت ،
ته دلم گفتم اینها عمرا زن شوهر باشن…
مریم بچه رو پیش خواهرش گذاشته بود، اصغر هم تا صبح میدون تره بار بود و فردا که شنبه بود ،دیر میومد خونه،کلا کار میدون بار شبانه هستش
مهدی در رو باز کرد
یک مرد حدود ۳۵ ساله، قد متوسط ،با موهای کم پشت ،سفید رو…
وقتی وارد خونه شدم عکس دوتا بچه ، چندتا عکس خانوادگی دیگه نظرم رو جلب کرد،
ای داد بر من! برخلاف همه تصوراتم واقعا زن شوهر بودن ،
مشخص بود که مریم قبلتر از من خیلی با مهدی ‌ و سهیلا حرف زده و راحت هست با اونها ،با چندتا عشوه زنونه گفت ما رو تنها میزاره و میره توی اتاق خواب پیش سهیلا تا اماده بشه…
من و مهدی تنها در پذیرایی بودیم، صدای پچ پچ مریم و سهیلا رو میتونستم بشنوم
و همچنین خنده هاشون رو ،
اونها برای اولین بار از نزدیک همو میدیدن و شروع کرده بودن به وراجی کردن
مهدی سر صحبت باز کرد و از کار کاسبی ام سوال کرد
بعد شروع کرد به اینکه مریم خیلی با سهیلا رفیق شده و اونها تجربه ضربدری چندتا دارن و به خاطر اصرار مریم قبول کردن با یک مجرد باشن ،
مهدی خیلی راحت از سکس میگفت و از زنش!!
نمیدونم چطور توضیح بدم ،با یه حس لذت و راحتی از بدن و اخلاق سهیلا میگفت ، و اینکه توی سکس پیش زوجها کم نمیاره
و بعد از چندبار ضربدری کمی هم تمایل به لز پیدا کرده
من مثل مجسمه فقط نگاه میکردم ، بعد ده دقیقه ،مهدی با صدای بلند سهیلا و مریم رو صدا کرد گفت: خانومها چه کار میکنید؟ حرف زدنتون تموم نشد؟

مریم و سهیلا هم انگار تازه متوجه شده بودن من و مهدی هم توی خونه هستیم
گفتن الان لباس میپوشن میان
همین الان گفتنشون یه ده دقیقه دیگه طول کشید!!!
من هم خودم رو جمع جور کردم و کمی راحتر با مهدی حرف میزدم،، از سکسم با مریم میگفتم ،اونم خوشش میومد! مهدی هم میگفت امشب کوس کون زن منو بیین ،برق از سرت میپره!

وسط حرفهای من و مهدی ، سهیلا و مریم از اتاق اومدن بیرون
تصویر پیش زمینه من یک زن چادری بود ولی اون شب ، یک زن کمی توپر ،قد بلند، سینه های هشتاد پنج واقعا سفت ، کووووووون گنده !
هرچی مریم نداشت ،سهیلا دوبله اش داشت-
مریم واسش یک دست لباس شب به عنوان هدیه خریده بود و همون رو پوشیده بودش، یه لباس صورتی که به زحمت سینه هاش رو نگه میداشت،یک شرت که بیشتر دوتا نخ بودن
کل اینها با یک حریر پوشیده شده بودن،
مریم هم ست چرمی که دوست داشت پوشیده بود، ارایش هر دوتا عالی بود،نه کم نه زیاد،
مریم اومد کنار من نشست
من تو کف ، هیکل سهیلا بودم ، خیلی میخواستم خودم رو کنترل کنم ولی واقعا نمیشد ، سهیلا و مهدی داشتن عشق میکردن که اینجور بهش زل زدم
مریم زد به پهلوم و گفت :امیر جون نمیخوای هدیه سهیلا رو بدی؟
سهیلا برق از چشش پرید،فکر نمیکرد منم هدیه گرفته باشم،،،هدیه رو بهش دادم
یک ادوکلن مارک، لوازم ارایشی بِرند بود! سهیلا واقعا عشق کرد!!
مهدی به سهیلا گفت : خانومم امیر غریبی میکنه ،نمیخوای بابت هدیه ازش تشکر کنی؟
سهیلا هم با یک خنده ریز و عشوه بلند شد اومد سمت من،
مریم جاش رو داد به سهیلا،،،
سهیلا خودش رو چسبوند به من گفت: ممنون عزیزم ،شروع کرد به لب گرفتن از من ،
یه جورایی بدنم میلرزید، یخ بودم ، میشه گفت توی شوک، همه اونها فهمیده بودن
من نیم نگاهیی به مهدی داشتم ،راحت به مبل تکیه داده بود داشت با کیرش ور میرفت
مریم هم روی زمین دوتا زانوش تو بغلش کرده بود مثل بچه ها داشت نگاه میکرد،
من خودم رو کنترل کردم و شروع کردم خیلی داغ با سهیلا لب گرفتن
هرچی بادا باد!!
سینهای سهیلا خیلی محشر بود، شروع کردم چنگ زدنش، مهدی بلند شد و رفت توی اتاق خواب ،زیرانداز و بالشت آورد،مریم و مهدی توی حال ملحفه و زیرانداز پهن کردن،جالبه اونها اصلا کاری نمیکردن و مثل یک تاتر فقط نگاه میکردن، … سهیلا و من رفتیم روی لحاف خوابیدم ، شروع کردم سینه هاش خوردن و با دستم با کوسش بازی میکردم
کوس توپوووول ،خیس داغ
، سینهاش خیلی حساس بود ، اصلا وجود مهدی و مریم رو فراموش کردم ، مدل شصت نه شدیم ، من شروع به خوردن کوسش کردم و اونم کیر من، من زیر بودم ،یه بالشت زیر سرم بود و کوسش رو میخوردم ،لعنتی سگ حشر به تمام معنا بود،
متوجه شدم مریم هم مدل داگی شده و داره به مهدی میده و همزمان داره با سهیلا کیر منو میخوره ،،،
حالا نوبت من بود بکنم تو کوس سهیلا
سهیلا گفت بخواب که بشینم روی کیرت،
مهدی یهو گفت صبر کنید ،
به سهیلا گفت بشینه روی من و خودش کیر منو دستش گرفت و میمالوند روی کوس زنش،،،
اینکار مهدی واسم عجیب بود،،
اخرش هم سهیلا نشست روی کیرم و تا خایه کردم تو کوس زنششش،
مریم قبلش بهم گفته بود وقتی دارم کوس سهیلا رو میکنم از کوس کونش تعریف کنم و به مهدی بگم دارم زنش رو جر میدم! یکم دودل بودم ولی شروع کردم حرف زدن:
سهیلا عجب کوووسی داری،،مهدی بهت حسودیم میشه ،زنت عجب کوسی میده ،
ببین چطور روی کیرم بالا پایین میشه؟ اوووف سهیلا سینهات چه ژله ای هستن!
اینها رو که گفتم انگار آتیش مهدی چندبرابر شدش ‌ و شلاقی تو کوس مریم میکرد،
روی سهیلا دراز کشیدم ، داشت از هوش میرفت
محکم تا خایه میکردم تو کوسش و همزمان مه مه هاش میخوردم!! رو به مریم کردم گفتم: جنده خانومم، میخوام حسابی به مهدی حال بدی، امشب تا میتونی جنده بازی در بیار،،
سهیلا به حرف در اومد گفت ،:منم جنده هستم امیر، من پارررم کن، بزار این شوهر کوس کش من ،گاییدن یاد بگیره ،
این حرفهاش باعث میشد حشری تر بشم
شدیدتر بکنمشش
یه مدت سکس کردیم ، واسه استراحت دراز کشیدیم
زنها لخت لخت رفتن توی اشپزخونه که یکم میوه ،چایی بیارن ، مهدی یک سیگار روشن کرد گفت: پسر عجب کیری داری، خیلی خوب گاییدش! همینطور که میگفت ،یه عکس از کیرم گرفت
حس کردم که مهدی گی هست، ولی مطمین نبودم؛ بهش گفتم وقتی خودت کیر منو گذاشتی تو کوسش عشق کردم ، دستت گرفتی حال داد به من،،، یه لبخند ریزی زد ، اینار کیر منو با دستش گرفت و از تخمام هم عکس گرفت ،کلا واکنشی نشون نمیدادم
مریم و سهیلا اومدن
سهیلا توی بغل من لش شده بود ،مریم هم تو بغل مهدی، داشتیم با هم ور میرفتیم، بدن سهیلا عین پنبه بود، سهیلا با نوک انگشت پاهاش با بدن مریم ور میرفت ،با کوسش بازی میکرد،،
دم گوش سهیلا گفتم:میشه ازت یه خواهشی کنم،؟ میشه از کون هم سکس کنم باهات ،،؟
سهیلا با خنده مدل داگی شدش، با دستاش دو طرف کونش کشید رو به جمع گفت ، امیر خان کم کم داره راه میفته ،
بکن توششش امیر ، مال خودته…
همه خندیدن
سهیلا گفت مریم کیرش سیخ کن ! مریم هم یه ساک پر توف زد و مهدی هم کیر منو دستش گرفت مالوند به کون زنش،،، اروم اروم کیرم رفت تو کونشش، اخخخ نمیشه اون صحنه رو توصیف کرد

یه بدن ژله ای و کونی که موج میزد
مریم هم داغ کردش شروع کرد با کیر مهدی ور رفتن تا سیخ کنه
تقریبا تا صبح چند مدل سکس کردیم و حسابی خوش گذشت ، قبل طلوع افتاب ، رفتیم سمت خونه ، مریم اول رفت ،وقتی مطمئن شدش اصغر نیومده به من گفت بیام ،،، هر دوتا حسابی خوابیدم ،
حتی یاداوری اون شب هم حشریم میکرد،واقعا سکس عالی و محشری بود،
بعدازظهر وقتی مریم پیام داد ، کلی در مورد شب قبل چت کردیم ،شده بودیم عین روزهای اول ، دوباره سکس ، و بگو بخند !
هفته بعدش مهدی به من زنگ زد ، شماره منو از مریم گرفته بود و خیلی خلاصه گفت امشب حالشو داره بیاد خونه ما ؟
منم گفتم نیکی پرسش! مهدی گفت فقط هرچی بین ما گذشت به کسی نگو
شب رفتم خونه اش ، سهیلا ، یه تیپ دیگه زده بود ،ولی ده دقیقه نگذشت که هر دوتا روی هم بودیم و داشتم میکردمشش،انگار نه انگار که مهدی هست ، سهیلا گفت بخواب ،میخواد ساک بزنه
منم چشامم بستم گذاشتم سهیلا کیر بازیش کنه
تو حال خودم بودم که متوجه شدم زن شوهر هر دوتا باهم دارن ساک میزنن، منم چیزی نمیگفتم ، به سهیلا گفتم بیاد بغلم ،سهیلا بغل من بود و مهدی ساک میزد، سهیلا عاشق لب بازی بودشش، اون شب هم حسابی سکس کردیم با این تفاوت که لاپایی تو کون مهدی میزاشتم و از پشت سینهای مهدی رو چنگ میزدم ،مهدی از این بابت خیلی حال میکرد،،، ولی بدن سهیلا واقعا یه چیز دیگه بود، هرجاش دست میزدی ،شهوتی میشد،

سهیلا واقعا زن خاکی و خونگرمی بود ،اون شب جوری خودمونی و خوب پذیرایی کردن که با خودم عهد کردم جبران کنم!!
اون شب فوقالعاده تموم شدش
،از این رابطه جدید کلی از مریم تشکر کردم،،، شماره سهیلا رو هم داشتم ولی معمولا اون پیام میداد،واسه اینکه بچه ها با گوشی بازی میکنن، سهیلا و مهدی از یک شهر دیگه بودن و کلا تهران کسی رو نداشتن واسه همین سهیلا تنهایی اذیتش میکرد،یه روز به سهیلا گفتم :میشه ببینمت؟ اونم گفت والا سپردن بچه ها کار سختی هستش، بعدش هم پریود هستم ! بهش گفتم خانومم من که واسه سکس نمیگم، یعنی هر وقت زنگ بزنم بهت بگم میخوام ببینمت منظورم سکس هست؟ بیا باهم بریم یه دوری بزنیم ، شب یه رستوران بریم، خرید کنیم ،،بنده خدا از خوشحالی فقط گریه نکرد، گفت به مهدی بگه اگر شد چشم،
مهدی گفت از نظرش مشکلی نیست،
ماشین داداشم که یک هیوندا بود قرض کردم ، سهیلا رو سوار کردم…
یک تیپ خیلی سنگین رنگین ، خوب زده بود،میشد از روی لباسش هم به خوش فرمی بدنش پی برد، اخرهای پریودی اش بود ، اون شب باهم رستوران رفتیم، از هرچی حرف زدیم به غیر از سکس! کلی بگو بخند، رفتم باهاش پاساژ ، برای بچه هاش کلی اسباب بازی و عروسک خریدم(یک دختر دوساله،پسر چهارساله داشت) برای خودش هم یک دست لباس خوب گرفتم… اونها توی پذیرایی از من هیچی کم نزاشتن ، خصوصی ترین لحظات زندگی رو با من شریک شده بودن و این کار من، حداقل کاری بود که میتونستم انجام بدم! بعد خرید ،باهم رفتیم بام شهر ، یک جا دنج پارک کردم ، فقط بغلش کردم، سرش گذاشته بود کنار گردنم ، اصلا فاز سکس اینها نبودیم، فقط یک آغوش گرم و مطمئن!!
اون شب خیلی خوش گذشت ، منو سهیلا ،مهدی مریم چندبار دیگه هم باهم بودیم، مریم بعد از مدتی خونه اش رو عوض کرد و رابطه ما کمرنگ تر شد ،ولی سهیلا و مهدی تداوم داشت ،حتی با اونها با چند زوج دیگه هم رابطه داشتم ، زوجها مثل دوره ماهانه باهم یه جا قرار میذاشتن و اگر کسی مایل به سکس بود انجام میداد،
این خاطره من بود و ماجرایی که برام پیش اومد
اصرار ندارم باور کنید، به خاطر کامنتهای داستان قبل ،زیاد شوق نوشتن نداشتم این قسمت رو هم به احترام اونهایی که امتیاز بالا دادن نوشتم، دوست گرامی که فقط دنبال غلط غلوط گرفتن هستی ، میخوام بگم بیرون از این سایت خیلی ها سکس میکنن و ماجراهای خودشون رو دارن، شاید تو جغی باشی ولی بقیه نه!!

نوشته: امیر

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها