داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

مرتضی و صبا

سلام من مرتضی هستم ۲۴ سالمه
من یه دوس دختر داشتم به اسم صبا که ۱۸ سالشه که سه سال باهم بودیم
من تا پارسال ماشین نداشتم نمیتونستم برم ببینمش چون از هم دور بودیم
تا اینکه ماشین گرفتم
اونم هر هفته سه جلسه میرفت کلاس زبان منم
بعد دیگه کار من شد برم ببینمش
بار اول که رفتم پیشش سوار ماشین شد ولی کاری نکردیم فقط لب گرفتیم
بار دوم من یکم ممه هاشو خوردم بعد یه مرده داشته مارو میدیده اومد گفت اینجا دوربین هس نکنین این کارو
تا سری بعد که برم پیشش شیشه ها رو دودی کردم جلو هم یه آفتاب گیر گذاشتم دیگه چیزی معلوم نبود از بیرون
یکی دوبار که رفتم شروع کرد برام خوردن اوایل دندون میزد ولی هر سری بهتر میشد خیلی وارد تر شد
این کارمون ادامه داشت تا اینکه امتحانای پایان نهایی شروع صبح میرفتم دنبالش بعد امتحان ی ساعت وقت داشتیم ک سکسمون شروع شد
سه بار رفتم موقع امتحانا روز اول فقط لاپایی بود
روز دوم هم همینطور
روز سوم گذاشت یکم انگشتش کنم یکم بهش بمالم
تا امتحانا تموم شد دوباره موقع کلاس زبان میرفتم
همینطور ادامه داشت لاپایی ساک و…
تا دانشگاه رفت که همین یکماه پیش این اتفاق افتاد رفتم دانشگاه دنبالش ی ساعت و نیم وقت بیکاریش بود دو ساعتم کلاسشو کنسل کرده بود
گفتم امروز بهترین فرصته تا کونشو جر بدم
خلاصه سوارش کردم رفتیم بغل ی پارک تو ماشین لباساشو در اورد منم در اوردم شروع کرد ب خوردن یکم ک خورد من ازش خواستم تا منم واسش بخورم قبول کرد منم ی ۱۰ دقیقه ای خوردم واسش ولی ارضا نشد
بعد یکم لاپایی زدم بهش یکم کونشو انگشت کردم
بمن گفت بخواب من بیام روت اومد نشست رو من کیرمو تنظیم کرد روی کصش ولی داخل نکرد فقط میمالید به منم میگفت کصمو واسم بمال
ی ۱۰ دقیقه ای ادامه دادیم که من گفتم بسه بریم ناهار بخوریم بیایم
رفتیم ناهار خوردیم دوباره شروع کردیم دولاش کردم تو ماشین یکم انگشتش کردم دردش میومد فقط میگفت یواش
یکم بعد ازش خواستم کیرمو بکنم تو کونش قبول کرد منم از خواسته اروم میکردم نمیرفت ی پنج دقیقه ای گذشت تا سرش رفت ولی همش داد میزد
بهش گفتم وایسا جا باز کنه یکم همون حالت وایساد گفتم خودت نم‌نم بیا عقب یکم اومد تا نصفه رفته بود فقط داد میزد میگفت درد داره
دیگه بقیشو نذاشت تو همون خالت شروع کردم تلمبه زدن ی پنج دقیقه ای زدم ولی نذاشت کامل بره تو
گفت آبتو تو کونم نریز مجبور شدم در بیارم بعد کونشو باز کردم قشنگ سوراخش باز مونده بود
یکم کس کونشو خوردم بلند شدم نشستم سمت راننده گفتم اگه چندشت نمیشه تو هم بخور گفت نمیشه شروع کرد دوباره ساک زدن
یکم خورد گفتم بزار آبمو بیارم شروع کرد واسم جق زدن که آبم اومد گفت بچه هاموننا
خلاصه که خیلی خوش گذشت روزی خیلی خوبی بود
اون روز تموم شد میخواستم باز برم ولی نمیشد جور در نمیومد
تا این که دو هفته پیش اخلاقش عوض شد بعد ۱۰ روز فهمیدم داره خیانت میکنه با پسر عموش من که خیلی دوسش داشتم خودش خراب کرد حتی خواستگاریشم رفته بودم گفتن صبر کنین هنوز بچس

این داستانم واقعی بود حتی اسم هامون
من همچین کاری نمیکردم ولی بهش گفته بودم هر کاری خواستی بکن من میبخشمت جز خیانت بهش گفتم بهم خیانت کنی ابروتو میبرم
حتی بعد اینکه خیانت کرد این داستانو واسه عمه هاش خاله هاش زندایی هاش عموهاش فرستادم تا ابروش بره دیگه فکر خیانت به کسیو نکنه
الانم خیلی دوسش دارم ولی دیگه نمیتونیم باهم باشیم چون اون به من خیانت کرده منم ابروشو بردم دیگه کلا خانواده هامونم با هم دعواشون شد
خلاصه بگم به کسی که دوستون داره خیانت نکنین ادم بد ضربه میخوره

نوشته: مرتضی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها