داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مامان آمپولی من 2


یه خورده بزرگتر شده بودم . کمتر آمپول می خوردم . ولی دوست داشتم بیشتر مریض شم و مامان بیشتر باهام ور بره . خوشم میومد . گاهی وقتا می رفتم جلو آینه کونمو نگاه می کردم و از تماشاش لذت می بردم . حس می کردم یه دستی باید بیاد و با هاش ور بره و با اون سوراخای وسطش بازی کنه . هفت سالم بود . یه شب مامان مامانم اومده بود خونه مون . یعنی مادر بزرگم . من دیگه جدا می خوابیدم و کاری به مامانم نداشتم . یکی دوبار دیگه هم اومده بود و شبو پیش مامانم خوابیده بود . خودم یه بار متوجه شدم که درو از داخل قفل کرده بودند . چون یه کاری داشتم و دیدم در باز نمیشه . امشبو فکر کنم یادشون رفته بود درو قفل کنن . اتاقی هم که اونا توش بودن کنار اتاق من بود و درشم باز . دوست داشتم آمپول زدن مامانو ببینم و هنوز یادم نرفته بود که اون شب چه جوری داشت عمه رو آمپول می زد . یه گوشه ای تو تاریکی قایم شدم ولی اتاق اونا روشن بود . اصلا متوجه ام نبودن . علاقه من به تماشای کون موقع آمپول زدن زرنگم کرده بود . مامان بزرگ رو تخت دراز کشیده بود -ببینم رویا خوابه ;/;-آره -درو چرا قفل نکردی -قفلش خرابه . ولش کن هوا گرمه بیدار نمیشه . کولرم می خوام روشن کنم می ترسم اگه لخت شیم سرما بخوریم . نترس اگرم بیدار شه هیچی حالیش نمیشه بچه هست -بیا حالا چقدر توضیح میدی .. نمیدونم مامان بزرگ چرا این قدر خودشو مثل عروسا درست کرده بود  . هر وقت می خواست بره عروسی یا یه جشن تولد و مهمونی دیگه از این کارا می کرد . ولی اون روز خیلی خیلی خوشگل شده بود . مامان زیپ دامن عزیز جونو که اسمشم بود عزیز پایین کشید . نمی دونم چرا وقتی مامان خانوما رو تو خونه آمپول می زد باید کونشون یکسره معلوم می شد . من هر جا دیگه می دیدم یکی داره یکی دیگه رو آمپول می زنه فقط نصفه کونش معلوم میشد . ولی مامان کاری می کرد که همه کون معلوم شه . عزیز جون کونش خیلی گنده و تپل بود . مامان هر طرفشو با دو تا دستاش می مالید . لباساشو دامن و شورت مادر بزرگشو یکی یکی در آورد . خودشو هم یهو لخت کرد . نمی دونم واسه چی . عزیز جون که آمپول زدن بلد نبود کون مامانو بزنه . من اگه میگم مامان بزرگ این به اون معنا نیست که عزیز جون اون موقع خیلی پیر پاتال بوده باشه .  اون هنوز پنجاه سالش نشده بود و پوست تنش تازه بود . حتی سینه هاش هم درشت و تر و تازه بودند . عزیز جون رو تخت دمر کرده بود و مامان پاهای اونو یه خورده به دو طرف باز کرد . کف دستشو گذاشت وسط پای مامان و حرکتش می داد .-رزارزا رزا جون . عزیز جون مرتب کونشو به طرف بالا و پایین حرکت می داد . منو به یاد بعضی از وسیله های شهر بازی مینداخت که در جهت های مختلف حرکت می کردند . مامان بزرگ و کونش در حال رقصیدن بودند . مان رزا لبشو گذاشت رو کون عزیز و هر جای کون گنده اشو می بوسید .-اوووووووففففففف رزا تو اگه نبودی من چیکار می کردم . کیر توله سگی بابات اصلا حال نمیده . اون موقع که جوون بود دوزار هم نمی ارزید حالا که از شل هم شل تر شده عزیز جون هم صحبت کیررو می کرد . شاید کیر یه نوع آمپول باشه . مامان رو مامانش دراز کشید . وسط پاشو می مالید به کون اون . هر دوتاشون داشتند ناله می کردند .مامان افتاده بود پشت عزیز جون . چند دقیقه ای که گذشت عزیز رو بر گردوند و روبروی خودش قرار داد . این دفعه  وسط پاشو همون طرفایی رو که ازش جیش می کرد رو گذاشت رو همونجای مامان بزرگ و رو اون می چرخوند -اوخ اوخ رزا دارم کیف می کنم . جان بکن کوس کیریتو بمال به کوسم . به کوسم حال بده . از همین تو بود که تو اومدی بیرون بمالش .-مامان تو هم یه خورده بیشتر بگرد تا منم حال کنم . کوس منم میخاره . این جوری هر دومون بیشتر حال می کنیم . کوس ما دو تا بیشتر بهم می چسبه و به هر دو ما بیشتر مزه میده . یه خورده خودمو کنار می کشیدم تا متوجه ام نشن . چشای مامان بزرگو می دیدم که به زحمت بازش می کرد . مامان یه جوری ناله می کرد که فکر می کردم داره بچه می زاد . آخه من تو تلویزیون یه خانومه رو که داشت زایمان می کرد دیدم مامان مثل اون شده بود . نمیدونم چرا مامان عزیز جونو بغلش زده بود و لباشو می بوسید . لبشو به لب عزیز چسبونده بود ولش نمی کرد . دستاشونو دور کمر هم حلقه زده بودند . هر وقت یکی لبامو می بوسید می گفت ول کنین میکرب داره . بوسه دهن به دهن .  چطور خودش داشت عزیزو می بوسید و ولش نمی کرد . لب عزیزو که ول کرد رفت رو جوجوهای گنده اون . دهنشو باز باز کرد و گذاشت رو یکی از سینه های اون -رزا جون رزا جون . چقدر خوب سینه هامو می مکی . اون طرفشم بخور . هر دو طرفشو سبکش کن .-مامان تو هم باید بهم حال بدی . منم هوس دارم … دوباره کلمه هوس رو شنیده بودم . پس مامان چرا میگه هوس . یعنی من باید بزرگتر شم این چیزا رو بفهمم ;/;من که همراه مامان می رفتم حمام عمومی تا دلاک پشتشو کیسه بکشه هیچوقت زنا پیش هم لخت نمی شدن . پس چرا این جا مامان و مامان بزرگ چیزی تنشون نیست . گیج شده بودم . با این که بچه بودم و از بعضی چیزا سر در نمی آوردم ولی متوجه خیلی چیزا بودم . مامان دهنشو گذاشت رو یه جایی از عزیز که از اونجا جیش می کرد . اون خیلی رو این قسمت حساس بود . می گفت زود میکربی میشه . باید بهداشتو رعایت کرد . اگه میرین دستشویی باید خوب آب بکشین تا نجس نشه . پس چرا دهنشو گذاشته بود اونجایی که بعدا متوجه شدم کوسه و اونو هم با لذت میذاشت تو دهنش و دیگه نمیدونم چیکارش کرد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها