داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

قرص يا كاندوم؟

من و خاله ام خیلی با هم صمیمی بودیم . اون از دوست پسراش واسم می گفت و منم از دوست دخترام براش می گفتم . طوری شده بود که خودم تعجب می کردم که چطور در مورد بعضی مسائل خارج از محدوده ای این قدر با هم صمیمی هستیم . هر چند من خیلی بی پر وا تر بودم و اون گاهی جلو دهنش زیپ می کشید . اتفاقا من و اون هم سن بودیم. من تازه از خدمت بر گشته بودم و اونم دانشجو بود . هر چند وقت در میون با یکی از دوستاش جور می شدم . یه روز دیدم کشتی هاش غرقه . -چی شده عسل . نبینم این قدر تلخ باشی . -هیچی بیژن! مهران بهم خیانت کرده اونم از نوع درجه یک . -مهران که خیلی دوستت داشت . -آره چند بار اونو با پروانه دیدم . گفتم شاید اشکالات درسی داره یا موضوع دیگه ایه . ولی یه روز که اونا رو تعقیب می کردم رفتند خونه پروانه . پروانه با دوستش یه خونه در بست اجاره کردن . اون روز دوستش رفته بود شهرستان خونه شون . منم هرچی واسه مهران زنگ می زدم می گفت خارج از شهره … -عسل جون حالا این قدر اخم نکن . من اگه جات بودم فوری می رفتم با یکی دیگه دوست می شدم داغ به دلش بذارم . تازه خیلی هم بهش حال می دادم . مقصر تویی که باهاش راه نیومدی . یه نیشگونی از لپام ورداشت که دادم رفت آسمون -بیژن خیلی پررو شدی . دم در آوردی . اگه بهت رو بدن سوار خاله ات هم میشی . -اگه به من سواری بده با کمال میل این کارو می کنم . -ببینم کاری نکن به مامانت بگم . نا سلامتی اون خواهر منه . -به من چه مربوطه عرضه نداری دوست پسرت رو نگه داشته باشی . نگاه کم من تمام دوست دخترامو نگه می دارم خودم هر وقت دلم خواست شوتشون می کنم . -شما پسرا هر غلطی که دلتون خواست می کنین کسی هم جلو دارتون نیست -شما دخترا هم از این غلطا بکنین .-خفه میشی یا خفه ات کنم . -خاله عسل خیلی خوشگل و شیرینی . هر کی ما رو با هم می بینه فکر می کنه که ما با هم دوست دختر و پسریم … -از این حرفای بی خود نزن که اصلا به عسل خوشگل نمی خوره که با بیژن بد تر کیب دوست شه -خاله کوچولو! تو که خیلی خوب می دونی که من خوش تیپ ترین پسر دانشگاهم -بازم خوبه که دو ماهی ازت بزرگترم وگرنه معلوم نبود چیکارم می کردی . یه گاز از لپاش ورداشته گفتم این کارت می کردم . ببینم خاله جون با این حساب دیگه حال درس خوندن و درس دادن به منو نداری . خاله خانوم جواب منو نمیدی ؟/? -خاله خانوم عمه اته . من هنوز بیست سالم تموم نشده . عسل پیش پدر و مادرش که پدر بزرگ و مادر بزرگم می شدن زندگی می کرد . دایی و مامانم که از خونه رفته بودند و اون رفیق بابا مامانش بود . هرچند بیشتر شبا رو من به بهونه درس خوندن بودم پیشش . می رفتم اتاق بغلی و گاهی با لپ تاب و گاهی هم با کامپیوتر ثابت ور می رفتم . با لپ تاب راحت تر می شد فیم سکسی دید . ولی با این ثابت ها خیلی سخت بود . اون شبی هم که خاله با دوست پسرش به هم زده بود من پیشش موندم . هرچی می خواستم دلداریش بدم که زود تر بخوابه و من برم سری به بر نامه های سکسی بزنم نشد که نشد . دو ساعتی گذشت . یه سری به اتاقش زدم . خواب بود . به شکم و بدون هیچ ملافه ای دراز کشیده بود . پاهای لخت و شورتش با هم تناسب خاصی داشتند . ولی قسمت بالای بدنش پوشیدگی بیشتری داشت . می خواستم لپ تابشو پیدا کنم می ترسیدم بیدار شه . مجبور شدم برم توی هال و سر وقت کامپیوتر ثابت . پدر بزرگ و مادر بزرگ که خواب بودن . اونا از روبرو میومدن و می تونستم برشون تسلط داشته باشم ولی اگه خاله عسل میومد می تونست از پشت غافلگیرم کنه . آخ پسر وارد سایتی شده بودم که بیشتر سکس زنای جوون رو نمایش می داد . رفته بودم رو یکی از این ماساژی ها … یه زن داشت یه زن دیگه رو می مالوند . چه با هوس کسشو باز و بسته می کرد . یه مردی از راه رسید و کیرشو فرو کرد توی کس اون زنه ای که روی تخت ماساژدراز کشیده بود . واجب شد که کیرمودر بیارم و شروع کنم به جلق زدن که در همین حین حس کردم یه سایه ای افتاده روی میز … از ترس اولین کاری که کردم این بود که کیرمو غلاف کنم . ولی عسل منو دیده بود . دستپاچه شده بودم .هنگ کرده بودم . اصلا نمی دونستم دارم چیکار می کنم . از بر نامه خارج نشدم . فکرم کار نمی کرد . عسل یه سری تکون داد و رفت و من از خجالت داشتم آب می شدم . دیگه حال نمی داد با این صحنه ها خودمو ار ضا کنم . اون همه چی رو فهمیده بود . یه نیم ساعتی گذشته بود . دلم می خواست یه سری به اون می زدم از دلش در می آوردم . پاورچین پاورچین رفتم سمت اتاقش . در اتاق از داخل قفل بود . یعنی چه اون سابقه نداشت که همچین کاری بکنه . نامحرم که داخل خونه نبود . اگه غلط نکنم باید در حال انجام دادن یه کاری باشه . یا داره فیلم سوپر می بینه . یا خود ار ضایی می کنه . یا هر دوش . اتاق تاریک بود ولی از پنجره بالای در انعکاس نور یا تابش هایی وجود داشت که نشون می داد یه چیزی داخل روشنه . می تونستم خودمو از فضای داخل حیاط برسونم به پنجره ای که بتونم اونو برای لحظاتی زیر نظر بگیرم . این کارو کردم و فقط چند ثانیه سرمو بالا آوردم هر چند اون پشت به من بود ولی ترسیدم که زیاد نگاش کنم حدسم درست بود داشت فیلم سکسی می دید و با خودش ور می رفت . یه لحظه دیدم که لامپو روشن کرد و از اتاق رفت بیرون . اندامشو که بهتر و روشن تر دیدم داشتم از حال می رفتم . دستمو که رو کیرم گذاشتم دیدم واسه عسل شق کرده . اونجا بود که متوجه شدم کیر واسه هر کسی که شق کنه می تونه راحت اونو بکنه . چه محارم نسبی باشه و چه سببی و چه غریبه ها . سریع خودمو رسوندم به فضای هال و از اونجا در گوشه ای از کمد دیواری قایم شدم . می دونستم که اون موقع شب وارد کمد نمیشه … عسل اومد و دوباره رفت سرلپ تاب . من نمی تونستم زیاد اونو زیر نظر داشته باشم . دررو دوباره قفل کرده بود . یه لحظه که لای دررو باز کرده و نگاهی به بیرون انداختم در زیر نور کم کامپیوتر دیدم که یه موزی گرفته دستش و داره ادای ساک زدن کیر رو در میاره و یه دستش روکسشه . … از این حالت بهتر نمی شد . حتما اگه برم سراغش خیلی راحت می تونه به جای موز از کیر من استفاده کنه . خاله عسل دیگه شورتشم در آورده بود . انگاری کاملا برهنه بیشتر بهش حال می داد که خود ارضایی کنه . تصمیم سختی بود ولی حالا که کاملا لخت بودم دیگه درنگ رو جایز ندونسته آروم درو باز کردم و رفتم طرف تخت یه لحظه عسل جیغ کشید ولی من که دیگه شهوت و هوس جلو چشامو گرفته بود دستمو گذاشتم جلو دهن عسل محکم فشارش دادم هرچی عسل بیشتر لگد و دست و پا می زد حشری تر می شدم . آخرش خسته شد و دستمو از رو دهنش گرفته کیرمو بهش مالوندم . -کثافت . بیژن دیوونه . خدمتت می رسم . بی آبرو … هرزه …عوضی -خیلی خوشگل تر میشی این اداها رو در میاری . دهنت رو باز کن . ساک بزن ببین چقدر با حاله ؟/؟ …ولی اعتنایی بهم نکرد .یه دستمو گذاشتم رو سینه اش و دست دیگه ام روی کسش قرار گرفت … سریع با بدنش ور می رفتم. -عسل تو که چسبندگی کست عین شیره و عسل شده این قدر واسه ما ناز نکن . نازتو بخورم . کستو بخورم . با دو تا دستاش تمام صورت و لپامو نشگون می گرفت و منو بسته بود به فحش . دیگه از جیغ زدن خبری نبود . همین نشون می داد که خیلی خوشش میاد . یه دستمو از کسش بر داشته دو دستی سینه اشو می مالوندم . دو تا لبامو غنچه کردم و گذاشتم روکسش . اول یه ماچ آبدار و صدا دار از روش بر داشتم و بعد میک زدنو شروع کردم . در اون فضای تقریبا تاریک نمی تونستم کسشو به خوبی ببینم ولی خیلی کوچولو بود و گوشه ها و حاشیه های نازکی داشت . تازگی رو احساس می کردم . وقتی حس کردم که عسل با دو تا پاهاش به دو طرف صورتم فشار میاره و دستاشو هم رو دستام گذاشه به طرف سینه هاش فشار میده متوجه شدم که همراهم شده . -بد جنس دیوونه … کثافت آخه کارت رو کردی ؟/؟ من خاله اتم . چطور روت میشه توی صورتم نگاه کنی . می خواستم بهش بگم همون طوری که تو روت میشه بهم نگاه کنی …که چیزی نگفتم . گفتم حالا که رامش کردم بهتره جری ترش نکنم . بذار یه خورده سلطنت کنه هرچند که زیر کیر من دیگه کاری ازش بر نمیاد . قصد داشتم کونشو آتیش کنم . دو تا دستاشو گذاشت رو سرم و اولش موهامو کشید بعد دو تا دستاشو گذاشت پشت سرم اونو به طرف کس فشارش می داد . -اووووووههههههه کسسسسسم کسسسسسسم پسسسر دیوووووونه . نمی دونم تا کی می تونی بهم حال بدی . ولت نمی کنم . دست از سرت بر نمی دارم . دهنمو دور کس عسل می گردوندم . زبونمو می ذاشتم توش . چوچوله شو توی دهنم می گردوندم . دو تا دستش رفته بود رو دهنش . جلو جیغ زدنشو گرفته بود ولی من یکی سرعت کس لیسی رو زیادش کرده بودم . پاهش پدر استخونای صورتمو درآورده بود ولی من دلاورانه به راهم ادامه می دادم . جووووووون پاهاش شل شده بود . دیگه تکون نمی خورد . من عسل شیرینمو رسونده بودم به جایی که می خواست ولی کسش همچنان خیس بود . اونو یه دور بر گردوندم . شل و تسلیم بود . اون ارضا شده بود ولی کیر من همچنان شق و آبدار بود . باید اونو به جایی فرو می کردم تا سبک می شد . دستمو گذاشتم زیر بدنش اونو بالا تر آوردم . زانو زده بود قمبل کرده بود . اولش حس می کردم که دعوام کنه . از کون دادن فراری باشه . ولی از بس حال کرده خوشش اومده بود که لاپاشو باز کرد و گفت فقط آروم تر کیرت رو فرو کن توی کونم که تحملش خیلی سخته . انگشتشو کرد توی کونش و بعدشم من این کارو ادامه دادم . خیسی کسشو هم دور سوراخ کون حلش کرده و کیرمو که اندازه متوسطی داشت روی سوراخ کون فشار دادم . عسل از درد تودهنی ناله می کرد . نرمک نرمک قسمتی از کیرمو کردمش توی کون عسل . چی می شد اینجای کار می تونستم تا یه ساعت کون عسل رو بکنم و آبم نیاد . کون بر جسته عسل به پاهاش خیلی میومد . چشام به تاریکی عادت کرده بود هر چند لپ تاب هم روشنایی داشت . کیرمو تا نصفه کرده بودمش توی کون عسل و خیلی آروم باهاش بازی می کردم . عسل هم از پشت با حرکاتش کیرمو می گردوند . در واقع کیر بیشتر یه حالت ثابتی داشت و در یه حرکت وضعی فعالیت می کرد . دستام بیکار نبوده تمام تنشو ماساژمی دادم . قالب سفید و درشت کون عسل یه فشاری به کیرم داد وسبب استارت و حرکت آب کیرم شد و فقط می تونستم چشامو ببندم و از این که دارم توی کون تپل خاله تپلم خالی می کنم لذت ببرم .احساس سبکبالی می کردم . وقتی عسلو بر گردونده و در تاریکی نگاهمو به نگاهش دو ختم و اونم در سکوت به من خیره شده بود یک آن حس کردم که یه چیزی رو صورتم صدا کرده گوشم سنگین شده صورتم در حال سوختنه . عسل با یه سیلی آبدار ازم پذیرایی کرده بود . مات مونده بودم . حالا که کمرشو سبک کرده بودم با هام این رفتارو می کرد ؟/؟ دلم نیومد دست روش بلند کنم و جوابشو بدم . بازم سکوت کرده بودیم این تاریکی هم بد چیزیه . ولی یک آن دیدم یه چیزی منو به طرف خودش کشوند . طوری که دیگه لبامون به هم چسبیده شد . تازه فهمیدم که اون سیلی هوس بوده . بوسه که تموم شد دهنشو گذاشت روی کیرم . در یه موقعیت مناسب این کارو کرده بود . می تونست چند دقیقه ای کیر منو که به خاطر خالی کردن توی کونش در مقابل انزال مقاوم شده بود ساک بزنه … دیگه خیلی شجاع شده بود .پس از چند دقیقه وقتی که حس کردم آبم داره توی دهنش خالی میشه دستمو گذاشتم پشت سرش و اونو رو به دهنم فشار می دادم تا خودشو عقب نکشه ولی اون خودش همراه با انزال من در حال میک زدن کیرم بود . -خوشت اومد بیژن ؟/? -فدات شم خوشگل ترین و سکسی ترین خاله دنیا برای خواهر زاده داغ . من و خاله جون دیگه حسابی با هم جیک شدیم . خیلی راحت درسامونو می خونیم . یه جورایی حس می کنیم که داریم عاشق هم میشیم . تازگیها قرار گذاشتیم که در یک موقعیت مناسب پرده شو بزنم . گفتیم که پس از پایان ترم و در نهایت آرامش و فارغ بالی این کارو انجام بدیم . چند روز بعد به مناسبت روز زن یه هدیه ای براش گرفتم . بسته رو که باز کرد با یه بسته قرص ضد بار داری رو برو شد . -حالتو می گیرم بیژن . -باور کن الان واجب تر از این هیچی وجود نداره . رفت طرف کشوی لباسش . یه بسته کاندوم در آورد و گفت تا وقتی این هست دیگه اون به کار نمیاد . فوری هدیه اصلی رو بهش دادم و گفتم ببین اندازه انگشتت هست یا عوضش کنم . وقتی بازش کرد در جا خودشو انداخت توی بغلم و گفت دستت درد نکنه . حالا می تونی اون بسته کاندومو بندازی به سطل آشغال … پایان …

نوشته: ایران

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها