داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

فقط عشق

سلام دوستان. اسمم دانياله. 20 سالمه.
خاطره اي كه واستون مينويسم يه كم با خاطره هاي ديگه اي كه توي اين سايت ميخونين فرق داره.
سال پيش شهرستان واسه يه عروسي دعوت شده بوديم، خونه ي پدر بزرگم هم همون جا بود. خانواده ي پدر بزرگم تقربيا پر جمعيت بودن. من عاشق يكي از دختر عمه هام بودم. اسمش سحر بود. دختر خيلي خوبي بود. توي فاميل ما روابط زياد آزاد نبود واسه همون ارتباط بين من و سحر بيشتر از طريق اس ام اس يا زنگ بود-
من فقط زماني ميتونستم از بودن كنار سحر لذت ببرم كه ميرفتيم شهرستان خونه پدربزرگم.
خلاصه اون شب بعد از عروسي طبقه اول خونه پدربزرگم جا نبود ما هم كه يكم ديرتر برگشته بوديم از عروسي مجبور شديم بريم طبقه دوم واسه خواب.
عمم اينا ديدن كه فضا كمه تشك ما پسر هارو يه طرف اتاق و تشك دخترا رو يه طرف پهن كردن وسط هم يه پرده زدن كه دخترا شب راحت بخوابن. من و سحر از بچگي با هم بزرگ شده بوديم، واقعا عاشق هم بوديم. نميتونستيم بدون هم زندگي كنيم.
سحر به محض برق هاي اتاق رو واسه خواب خاموش كردم اس داد دانيال دلم واست تنگ شده.
ميدوني من و سحر ارتباط قلبي عميقي داشتيم و فقط عاشق هم بوديم.
به هيچ چيز جز عشق فكر نميكرديم. سحر اون شب كه تقريبا نزديك هم بوديم طبق عادت معمول كه هرشب تمام كارهايي كه طي روز واسم تعريف ميكرد رو
واسم اس ميكرد.
ساعت تقريبا 2 شب بود. همه چون خسته بودن خوابيده بودن.
يهو يه فكري به سرم زد.
گفتم يواشكي طوري كه كسي بيدار نشه بيا بالاي پشت بوم. خودم زودتر رفتم و به سحر گفتم چند دقيقه ديرتر بياد تا كسي بيدار نشه.
بعد از ده دقيقه اومد بالاي پشت بوم. هم منو ديد زد زير گريه دانيال دلم واست تنگ شده بود.
بهش گفتم خانومي ما از 24 ساعت شبانه روز 23 رو باهم درحال چتيم چرا دلت تنگ شه؟
خلاصه من سحر رو بغل كردم و روي فرشي كه روي پشت بوم بود دراز كشيديم.
خيلي ميترسيدم كه كسي بياد بالا ولي وقتي سحر كنارم بود يه آرامش عجيبي داشتم.
من اصلا قصد سكس با سحر رو نداشتم.
ما واقعا عاشق هم بوديم ولي حتي به هم زياد دست هم نميداديم، اون شب سحر رو روي فرش بغل كردم و شروع كرد طبق معمول گفتن كاراي روزانش كه من نتونستم خودمو كنترل كنم. لب سحر رو واسه اولين بار بوسيدم. ساكت شد و هيچي نگفت، صورت سفيدش قرمز شده بود.
ازش عذر خواهي كردم گفت نه عشقم.
بوسه زيباترين حالت عشقه كه دو تا عاشق نفسشون رو به هم هديه ميدن.
اينو كه شنديدم دوباره بوسش كردم.
اين واسه بار اولي بود كه يه دختر رو ميبوسيدم!
ما با اينكه شهوتمون بالا رفتو بود فقط همو بوس ميكرديم. من اصلا به سكس فكر نميكردم سحرم همينطور. يه نيم ساعت همو بغل كرديم و از هم لب گرفتيم.
بعدش به سحر گفتم خانومي بهتره بريم بخوابيم تا كسي بيدار نشده، خلاصه اون بوسه ي عاشقانه از لب هاي سحر ارزشش از يه سكس واسم بيشتر بود و اولين باري بود كه يه دختر رو ميبوسيدم.
من اين بوسه رو به سكس ترجيح ميدم!
اين بود داستان متفاوت من. ببخشيد سرتون رو درد آوردم.
بچه لطفا عشقو با سكس به گند نكشين
عشق خيلي مقدس تر از اين حرفاست.

نوشته: دان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها