داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

فریبا زن صاحبخانه

سلام خدمت دوستان. من اشکان هستم ۲۰سالمه و70-*وزنمه و 1•78 قدمه بگی نگی خوشکلم و اخلاق بسیار خوبی دارم…خواستم یه خاطره شیرین زندگیم بگم براتون امیدوارم خوشتون بیاد. من تازه ازدواج کرده بودم و دنبال یه خونه اجاره ای بودم و هر جا میگشتم خونه نبود یا گرون بود و زورم نمیرسیدتا اینکه یه روز از املاک مسکن زنگ زدند وگفتند یه ساختمان دو طبقه که طبقه دومشو اجاره میده و طبقه اول خود صاحب خونست بیا ببین اگه مورد پسند بود قرداد کنیم هر چند یکم گرون میگفت و من گفتم باشه. فرداش رفتم با خانمم نگاه کنیم خونه رو ادرس گرفتم ورفتیم. بله یه ساختمان دو طبقه شیک. زنگو زدیم که یه خانم گفت کیه گفتم از املاکی اومدم برا خونه گفت حالا میام نشون میدمتون. در رو که باز کرد یه خانم تقریبا 40تا 45 ساله باقدی بلند که یه چادر کوتاه سرش انداخته بودو دیدیم گفت بفرمایید دنبالم بیایید همین که داشتیم دنبالش میرفتیم چشمم خورد به پاهاش که یه دامن تقریبا کوتا پوشیده بود وزیرش شلوار نداشت وبا اون حال دامنش یه چاک هم بغلش داشت و پاهای تقریبا تپلش سفید میزد و وقتی روی راپله ها میرفت بالا پاهاش بیشتر خودشو نشون میداد و سفیدیش دو برابر میشد. منم تو دلم قند آب میشد.(توی دلم گفتم این خونه رو میگیرم) خلاصه خونه رو دیدیم خیلی خوب بود یه پنجره بزرگ رو به حیاط داشت یه سالن پذیرایی و دو تا اتاق خواب داشت و امکانات خوب ولی یکم گرون میگفت. ودر آخر هم زن صاحب خونه رو به من کرد و گفت خوب نظرتون چیه منم خوبه وگفتم نمیشه یکم اجارشو بیارید پایینتر.؟
اونم گفت نمیدونم باید با شوهرم کنار بیایید ولی شاید با شما کنار بیاد چون همیشه میگفت فقط به یه زن و شوهر میدم که ادمای خوبی باشن چون خودش اغلب به دلیل شغلی خونه نیست و بیرونه. از اونجا که اومدیم بیرون توی کوچه خانمم گفت اشکان قید این خونه رو بزن منم گفتم چرا اخه و اونم گفت هم گرونه وهم این خانمه سر وضعش خیلی بده منم یه پوز خند زدمو گفتم عزیزم نگران نباش اون از ما خیلی بزرگه . خلاصه شماره شوهرشو گرفتم و زنگش زدم ودر مورد خونه همه چیزو گفتم و باهم فرداش قرار گذاشتیم همدیگرو توی همون املاکی ببینیم و…
فرداش رفتیم املاکی ودیدم یه آقای مسن که حدودا 60 سالش باقدی کوتاهتر وچاق رو صندلی نشسته ومنتظر منه. سلام کردیمو نشستیم ویکم باهاش حرف زدم در مورد کارمو بقیه چیزا انگار ازمون خوشش اومده بود ومنم گفتم اگه یه چیزیشو کم میکنی قرداد بنویسیم صاحبخونه هم گفت ببین من تو قیدش نیستم چون بنظر پسر خوبی هستی یه چیزشو کم میکنم و خلاصه قردادو نوشتیمو امضا کردیمو تمام.
خلاصه رفتیم تو اون خونه مستقر شدیم و رفته رفته زن صاحب خونه هم با خانمم دوست شده بودند وهمیشه میومد خونمون بیشتر وقتی من نبودم البته. منم بشتر روزا میرفتم سر کار و شب میومدم خونه و خود صاحب خونه هم اصلا ما نمیدیدیم.
ناگفته نماند منم از زن صاحب خونه خیلی خوشم میومد با اون قد نسبتا بلند و کون گرد و قلمبه و سفید
صبح ها که میرفتم سر کار میدیدم که یا پله ها رو جارو میزنه یا حیاطو میشوره احساس میکرم خودشو به من نشون میده دلش میخواد. از یه طرفم با ما خیلی راحت بود بخصوص با خانمم.
از بس راحت بودند وقتی میومد روزا خونه ما اصلا در یا زنگ نمیزدو همینجوری در باز میکرد و میمود داخل.
یه روز خانمم گفت اشکان من میخوام برم خونه مادرم کمکش کنم برا عروسی برادرم یه چند روز مرخصی بگیر بریم شهرستان
من گفتم اگه مرخصی ندادند چی؟ گفت خودم تنها میرم. فردا شبش که اومدم خونه گفتم عزیزم به من مرخصی نمیدند ولی یه روز برای عروسی میزارند اونم گفت باشه پس من فردا میرم تو تواین چند روز مواظب خودت باش. و فردا صبحش رفت(منم تو دلم عروسی بود)
وقتی تنها بودم خیلی شهوتی میشدم. وتو فکرم همش زن صاحب خونه بود.
خلاصه فرداش من نرفتم سر کار خونه بودم صبح که از خواب پاشدم رفتم لب پنجره دیدم زن صابخونه حیاطو میشوره و فک کرده من سر کار رفتم با لباسای راحتی اومده بود بیرون یه زیرپیرن رکابی ویه شرت وای خدای من چه بدن سفید چه رونایی داشت تادیدم کیرم سیخ شده بود. تو دلم گفتم چی میشد منم این کیرمو نشوند میدادم. تو همین فکرا بودم که یاد حرف خانمم افتادم که میگفت: فریبا زن صاحب خونه روز صبحانشو که میخوره میاد بالا بدون در بزنه میاد داخل خونه از من سر میزنه و میخندید. منم گفتم امروزم شاید بیاد بالا بهترین وقته نشونش بدم. سریع رفتم حمام وموهای کیرمو واطرافشو حتی موی پاهامو همه جاشو زدم وای چه چیزی شده بودم.
خلاصه من یه هندزفری بزرگ داشتم زدم به گوشم و خودمو لخت کردمو یکم کرم زدم به کیرمو وشقش کردم چه کیری ۱۵ سانت وتمیز سفید که هر کی ببینه دلش میخواد چه برسه به فریبا زن صاحبخونمون که شوهرش اصلا با هاش نمیتونه
یه اینه بزرگ داشتیم اونو گذاشتم جایی که در خونه تو دیدم باشه و دراز کشیدم رو مبل با خودم گفتم هر وقت اومد چشمامو میبندمو با دستم با کیر شق شده بازی میکنم میزنم به اون درش خخخخ
ساعت 9 شده بود منم همچنان منتظر
یکم دیگه کرم مالیدم به کیرم که یهو از آینه دیدم دیدم در باز شد و فریبا بود با همون لباسا راحتیش اومد تو صدا میزد زهرا زهرا (اسم خانمم) من ندیده بود رفت تو اشپز خونه رو دید و اومد اینور و نگا کنه یهو جا خورد صداش در نیومد منم چشام بسته بود یعنی آهنگ گوش میکردم و با کیرم ور میرفتم و یه دستمو رو پبشونی وچشام گذاشته بودم زیر چشمی نگاش میکردم. اونم یواش رفت نزدیک در خروجی چشم از من بر نمیداشت منم در حال جق زدن یهو دیدم گوشیشو بالا اورده داره ازم فیلم میگیره. یکم که فیلم گرفت سریع رفت و یواش در وبست. منم احساس میکردم خوشش نیومد. دیگه از اون حال امدم بیرون.
وبعدظهر همون روز فریبا با چادر اومد در خونمون من درو باز کردم به من گفت اشکان زهرا جان هست منم گفتم نه یه چند روزی نیستند…
یه ساعت بعدش اینترنت گوشیمو روشن کردم دیدم یه پیام تو واتساپ اومده شماره غریبه
سلام اقا اشکان منم جواب دادم سلام شما گفت منم فریبا صابخونتون گفتم سلامو باهاش یکم چت کردمو اینا
تو چتش هی داشت شوخی میکرد و میخندید. میگفت از زهرا راضی؟ گفتم بله اونم گفت خوشبحالش گفتم چطور؟ گفت اونم راضیه گفتم آره که راضیه گفت من که راضی نیستم از شوهرم منم فهمیدم منظورشو تا اینکه گفت خوشبحال زهرا گفتم آره خوشبحالش و خندیدم. فریبا گفت همیشه اینجوری تمیزه؟ گفتم چی؟ گفت حالا یه فیلم میفرستم نگاه کن یه چند ثانیه بعد دیدم آره اون فیلمی که ازم گرفته وای فرستاد خدایش بدن خوش فرمو یک کیر بلند تمیز
دیگه روم باز شد گفتم آره گفت حالا میام بالا. منم دستپاچه شدده بودم اومدو رو مبل نشست و یکم شوخی میکرد وبه من میگفت راحت باش منم سهی میکردم راحت باشم.
خلاصه فریبا خانم به من گفت ببین اشکان من من ازت خوشم اومده و نمیخوام کسی بفهمه هر وقت تو خواستی من در خدمتم هر وقت من خواستم زنگ میزنم به یه بهانه ای بیا پایین منم گفتم البته از خدامه. یه دفه دامنشو کشید پایینو وای داشتم میمردم یه شرت قرمز کوچولو پوشیده بود چه رونای تمیزی چقدر سفیدچقدر اندامی منم رفتم یک قرص خوردمو درو قفل کردمو اومدم پیشش دیگه کاملا لخت شده بود منم کاملا لخت شدم تا کیرمو دید با دستش گرفت ومیگفت جان بخرمش وشروع کرد به خوردنش من از موهای سرش گرفته بودم تا ته تو دهنش میکردم چشاش پر اشک میشد دیگه قرصه تاثیرشو گذاشته بود فریبا خانمم خوابیدو گفت اشکان امروز مال توام منو بگا فقط اخرش آبشو نزار توش بره گفتم چشم وای خدا چه کوس خوشکلی داشت تا ته میکردم تو کوسش و اه اه ش بلند شده بودو با سیلی میزدم روی باسنش چه صدای میداد و مثل ژله میلرزید یه نیم ساعتی تلمبه زدم دیگه داشت بیهوش میشد ویه دفه ابم اومدو در آوردم پاشیدم روکونش
ودر آخر لب میگرفتم و میرفت خونشون
از اون به بعد من دوتا زن داشتم هر بار به یه بهانه ایی میرفتم پایین و هربارم که خانمم خونه نبود اون میمد بالا وحالا 2 ساله که دارم میکنمش فریبا زن صاحب خونمونو.

نوشته: ashkaniy

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها