داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

فاحشه (1)

ازوقتی یادم بود تو این خراب شده بودم تو این خونه ی کهنه که از هر طرفش بوی نا میاد.به همه جا نگاه میکنم هیچی تغییر نکرده به جز ادمایی که میرن و میان.دیگه حالم از این زندگی به هم می خوره.
من تو یکی از فاحشه خونه های پایین شهر زندگی میکنم اونطور که نرگس میگه منو از خیابون پیدا کردن.کار نرگس و مرتضی همینه دخترا بچه های بی کس کوچیک یا نوجوون فراری رو پیدا میکنن و بزرگ میکننو میفروشن.اینجا پایین شهره جلب توجه نمیکنه و مردای خرپول هرزه برای کثافت کاریاشون میان اینجا.
تا به سن بلوغ نرسیده بودم کارای اینجا رو میکردم ولی با به سن بلوغ رسیدنم مصیبتام تازه شروع شدن.از 8سالگی تقریبا فهمیدم اونجا چه خبره صداهای جیغو مردایی که میومدن و میرفتن دخترا رو که وقتی وضعشون خراب بود از اتاقا ما جمع می کردیم همه ی حقیقتارو به طور واضحی میفهموند.وقتی به سن بلوغ تو 10سالگی رسیدم کم کم همه چی تغییر کرد وقتی بدنم شکلشو گرفت وظیفمو عوض کرد و من مسوول پذیرایی مشتریا بودم با دامن های کوتاه و تاب باید جلوشون خم و راست میشدم که اونام به بدنم دست میکشیدم خدا میدوونه تو اون وقتا چه قدر میترسیدم اوایل میخواستم فرار کنم که دیدم جایی ندارم اینجا نه باشه یه جای دیگه باید فاحشه بشم نرگس هیچ دختریو قبل 15سال زیر مردا نمیفرستاد از 14 سالگی دیگه دخترای کار بلد طرز فاحشه بودنو اموزش میدادن ساک زدنو ناله کردنو دلبری کردنو رضا که زیر دست مرتضی بود با کدخترا رو اماده میکرد برای سکس منم بدشانسیم این بود که هیکل درشتی داشتم کلا خوشگلم بودم چشمای سیاهو درشت موهای بلندو سیاه لب های قلوه ای کون برجسته و سینه هامم نسبتا درشت بود.اونروز کس و کون کم مویمنو تمیز کردن و با یه شرت و کرست فرستادنم پیش مرتضی.از ترس مث بید میلرزیدم و اون به طرز کریهی می خندید.تو خودم کنار اتاق جمع شده بودم که اومد طرفم کنارش مث جوجه بودم دستامو که با خشونت کنار کشیدی پرتم کرد رو زمین و افتاد جون لبم شروع کرد با خشونت به خوردنش اونطور که طعم خونو حس کردم نفس کم اورده بودم گریه و التماس میکردم که با یه سیلی خفم کرد بعد شروع کرد به خوردن لاله گوشم با اینکه میترسیدم چیزی توی دلم خالی شد بعد اومد سمت گردنم نفساش که به گردنم خورد مورمور شدم التماس میکردم ولم کنه که بی فایده بود بعد سوتینمو تو تنم جر داد وقتی سینه هامو دید اوفی گفتو و شروع به خوردنشون کرد یکیو میخوردو اون یکیو با دستش فشار میداد بازبونش روی سینم دایره میکشید بعد شروع کرد به گاز زدنش از درد داشتم میمردم ازش خواستم تموم کنه که گفت باید بهش بگم من فاحشم کیر میخوامو…گفتم گفتم که سگتم مرتضی جندتم کیرتو میخوام میخوام زیر کیرت جون بدم ولی اون حشری تر شد پاشدو شلوارشو در اورد زیر شلوارش شرت نداشت کیر سیخ شدش اومد بیرون که از دیدنش سکته کردم خیلی خیلی بزرگ بود مجبورم کرد که براش ساک بزنم چون بلد نبودم یکی دوبار دندونام رفت تو کیرش که چندتا سیلی نوش جان کردم. موهامو گرفته بودو سمو عقب جلو میکرد از درد کف سردم اشکم در اومد بعد پرتم کردو شرتمو در اورد وقتی کسمو دید گفت کاش مرتضی میذاشت خودتم جرت می دادم ماده سگ شروع کرد به خوردن کسم و من جز گریه کاری از بر نمی اومد کیرشو گذاشته بود لای پام و عقب جلو میکرد تا ارضا شه و تو همون حال داشت سینه هامو فشار میداد دیگه صدام گرفته بود جیغمم د ر نمی اومد و اشکاامم خشک شده بود.وقتی ارضا شد مجبورم کرد ابشو بخورم اون لحظه فک کردم بزرگترین ذلت زندگیمه که بعد متوجه شدم در اشتباهم بعد اینکه کارش تموم شد گذاشت و رفت منم تو یه گوشه داشتم میلرزیدم که نرگس اومد تو و گفت پاشو حروم زاده چرا میلرزی اینا روزای خوبته …
ادامه دارد

نوشته: سیاه پوش

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها