عمه طلاق گرفته

سلام رضا هستم ۳۲ سالمه و دوست دخترم که دختر عمم میشه نگار هست که ۳ سال از خودم کوچکتر هست ، عمه مهناز تقریبا ۱۰ سالی میشه طلاق گرفته و ۵۲ سالش هست
من و نگار از دبیرستان باهم بودیم و عمم هم این موضوع میدونه و مشکلی نداشت با این دوستی البته قصدمون ازدواج هست و چند سالی هست که سکس با نگار دارم ما تهران زندگی میکنیم اما در واقع اراکی هستیم و اونجا هم خونه داریم
داستان از این جایی شروع شد که عروسی یکی از فامیلا دعوتمون کردن و نگار بخاطر مرخصی نتونست شب اول حنابندون بیا و شب عروسی میومد و من و عمه قرار شد زودتر بریم بعدازظهر از تهران حرکت کردیم و مستقیم رفتیم حنابندون داخل مسیر تهران تا اراکم با عمم صحبت ازدواج و خونه و این چیزا کردیم که گفتم عمه نگار هنوز نمیخوام که با خنده گفت پدرسگ چرا بخواه ۱۰ ساله باهم هستید دیگه منم که کاریتون ندارم رفتیم تالار و اخر شب برگشتیم خونه اراک عمم من گفتم میخوام بخوابم خستم عمم هم گفت یه دوش بگیرم منم میخوابم من پذیرایی خوابیدم ساعت ۲ ۳ بیدار شدم و دیدم عمم با هوله حمومش رو مبل خوابیده تعجب کردم که چرا اینطور سعی کردم بخوابم اما کیرم داشت کم کم راست میشد اینم بگم عمم از ایناس که به خودش میرسه و میلف خوبی هست چند دقیقه طول کشید و همش تو فکرم این بود برم سمتش و ترتیب عمه بدم که گفتم تهش میپره بهم و قهر این چیزا و اهل ابروریزی نیست گفتم بزار صداش کنم که بیدار بشه صداش زدم عمه سردت میشه پاشو لباس بپوش که صدا ارومش گفت خوابم میاد ولم کن و پاشدم رفتم لباساشو اوردم و زدم بهش بیا بپوش گفت رضا ولم کن من مثل نگار سرمایی نیستم الانم اینا زیادمه و گفتم باشه بخواب اصلا ترسی از اینکه با کیر راست ببینم نداشتم چند دقیقه دوباره گذشت گفتم بزار برم سراغش شلوارمو کندم و رفتم خوابیدم کنارش دستم گذاشتم روسینه هاش ولی تکون نخورد اروم هوله دادم بالا از پشت و باسنش بزرگش افتاد بیرون که یه شرت سبز پوشیده بود کیرمو بردم جلو و بین پاهاش خورد و برگشتم عقب ی تکون خورد و بین پاهاش باز شد چند ثانیه تکون نخوردم و کیرمو گذاشتم رو کصش یه دفعه بیدار شد و گفت رضا داری چیکار میکنی منم کیرمو تا ته فشار دادم داخل کصش و تلمبه میزدم و با دستام عممو گرفتم که بلند نشه چند بار تلمبه زدم و کشیدم بیرون و گفتم بیا دیدی چیزی نشده لامصب خیلی عمه خوبی هستی گفت گمشو من عمت هستم مامان نگارم میفهمی گفتم قرار نیس نگار بفهمه و پاشدم از کنارش گفتم الانم نمیخوای بگیر بخواب باهمون کیر راست رفتم اب خوردم دیدم همونجاس گفت فقط نگار هیچ وقت نفهمه گفتم مگه خرم بگم و رفتم سمتش و هوله زدم کنار و فقط لباس زیر بود اندام خوبی داره سینه هاش عالی فقط یه کم چروک شده لباس زیرا کند و لبشو گرفتم و دستمالیش کردم که شهوتی بشه و با دستش کیرمو فشار میداد میگفت ۱۰ ساله دست به کیر نزدم یادم رفته گفتم عمه جون یادت میارم خندید گفت کثافت اگه نگار بزاره و هوله انداخت رو زمین و خودشم خوابید گفت بجنب خوابم میاد گفتم عمه عجله نکن کار داریم کیرمو میزدم رو کصش و با دستام سینه هاش میمالوندم کم کم کیرمو دادم داخل کصش نسبت به سنش تنگ بود شهوتش زده بود بالا میگفت تند تر بزن من محکم میزدم ۵ ۴ دقیقه کردمش گفتم ابم داره میا گفت لولمو بستم بریز وای اون لحظه کل کیرم گرم شد داخل کصش و کشیدم بیرون و گرفتم بوسیدمش افتادم روش اما ارضا نشده بود چند دقیقه همین طوری لخت بغل هم بودیم کیرم آبش ریخته بود رو شکمش و دوباره داشت راست میشد گفتم میخوای بریم حموم گفت باشه بغلش کردم بردمش زیر دوش آب باز کردم و سرپا از پشت کیرمو فشار دادم و محکم تلمبه میزدم ۲ ۳ دقیقه گذشت که ارضا شد منم بعدش ابمو ریختم داخل کصش دوباره شستیم اومدیم بیرون گفت بعد ۱۰ سال دوباره حس کردم زن هستم فردا ظهرش دوباره کردمش از اون زمان ماهی یک یا دو بار میکنمش چون زیاد داغ نیست بخاطر سنش نگار هم چیزی نمیدونه

نوشته: رضا

دکمه بازگشت به بالا