داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عشق بازی با صبا♡♡

با سلام من احسانم ۱۹ سالمه جریان اولین سکسی ک داشتم رو میخام‌تعریف کنم.

من صبا را اولین بار توی بوتیکی که کار میکردم دیدم که اونموقع ۱۵سالم بود اون برای خرید اومده بود.وقتی که اومد توی بوتیک چنتا لباس انتخاب کرد و خرید و رفت.
وقتی اومد داخل بوتیک نگاهش که کردم لبخندی ناخوداگاه روی لبم نشست و یه حس خوبی داشتم انگار توی دلم‌ عسل میریختن از نگاه کردنش سیر نمیشدم.
اون‌ بعد از خریدش رفت و من چن روز بعد توی پارک‌دیدمش که توی یه جمع که همشون دختر بودن بود میگفت و میخندید و… تمام مدتی که اونجا بود داشتم‌نگاهش میکردم.وقتی که میخندید قند تو دلم آب میشد یه حس خیلی عجیب بود.
بعد از حدود ۱ ساعت نگاهش افتاد رو من که لبه حوض پارک نشته بودم یکم نگاهم کرد و نگاهشا دزدید هر چند دقیقه یبار دوباره نگاهم میکرد. ضربان‌قلبم رفته بود رو هزار.اومد جلو وایساد رو بروم گفت اقا ۲ ساعته چیزی میخاین نشستین و زل زدین ب ما؟

صدای خوشگل نازش رو دوباره شنیدم پیچید تو گوشم مثل یه موسیقی بود که باهاش جون گرفتم. دوباره گفت اقا شما هستما از فکرم بیرون اومدم‌ اب دهنما قورت دادما و بلند شدم.

من!من
_اقا حرفتا بزن مشکلی پیش اومده ؟
+من از شما خوشم‌اومده میشه شمارتونا داشته باشم؟

یکم نگاهم کرد و گفت گوشیتا بده گوشیا دادم بهش فوری زنگ زد ب خودش و شمارش افتاد رو گوشیم. بعدش گوشیا داد بهم‌و خیلی عادی دوباره رفت سمت دوستاش.

وقتی ک‌این اتفاق افتاد قلبم داشت می ایستاد خیلی لحظه خوبی بود. یکم اشنا شدیم و بعدش هر روز باهم چت میکردیم حداقل هفته ای یبار همدیگه را میدیدم و …

گذشت و رابطه مون ۳ سالش گذشت توی این ۳ سال توی ناراحتی و شادی رابطمونا حفظ کردیم. و تا حالا نشده بود به مسائل جنسی برسیم و بعضی وقتا توی چت یه چیزایی صحبت میکردیم ولی ن دیگه مستقیم و …

فروردین ۹۸ بود و فک کنم‌ ۱۲ دهم عید بود مامان بابای صبا برای عید دیدنی رفته بودن شهرستان پیش اقوام شهرستان که ۱۳ بدر را هم‌توی طبیعت باشن ولی صبا به هر دلیلی شده بود باهاشون نرفته بود.

زنگ زد بهم گفت بیا خونمون دوست دارم یکم باهم‌وقت بگزرونیم منم موتور جتا روشن کردم😅😅( هوندا ۱۲۵) و تخته گاز رفتم تا دم خونشون زنگ زدم گفت موتورتا بزار پارکینگ موتورما گزاشتم‌ توی پارکینگ و از در پارکینگ رفتم‌ داخل.

درا که باز کردم صبا ایستاده بود اونجا تا هم دیگه ا دیدیم فوری بغلش کردم و بوسش کردم بزارین از صبا بگم صبا ۱ سال از من کوچیک تره دختر کوچیک جسه‌ایه و ادامش کاملا زنونه شده و ‌…
بغلش کردم و سرم کردم توی گردنش از توی موهای بلندش نفس کشیدم ریه هام تازه شد.

صبا خندید گفت چیکا میکنی قلقلکم‌میشه گرفتمش توی بغلم مثل یه بچه اوردمش نشستم روی مبل صبا سرش رو پام بود و فقت نگاهش میکردم . بعد از چت دقیقه ناخوداگاه لباشا گرفتم توی دهنم و خوردم اینقد لحظه خوبی بود انگار بیهوش شده بودم صبا حرکتی نمیکرد اینگار شکه شده بود .

سرما بالا اوردم و نگاهش کردم زل زده بود تو چشمام یهو دستشا گزاشت رو صورتشا مچاله شده توی بغلم محکم بغلش کردم و صورتما چسبوندم به صورتش خیلی حس خوبی بود.

صبا نگاهم کرد و گفت خیلی دوست دارم دوباره لباشا گرفتم توی دهنم‌ از خوردنش سیر نمیشدم صبا یجوری شده بود خودشا هی فشار میداد بهم و …

رفتم روی لباش و لپاشا خوردم و ی لحظه ی بوس کوچولو گزاشتم رو لاله گوشش بدنش یهو لرزید گفت صبا چی شدی گفت هیچی ب کارت ادامه بده شوکه شدم چون فقت داشتم میبوسیدمش و اون داشت لذت میبرد.

تو کونم عروسی شد . لاله گوششا زبون میزدم و گرودنشا میخوردم اروم لباسشا در اوردم و رفت سراغ سینهاش صبا چشماشا بسته بود لپاش سرخ شده بود.

بدنش مثل برف سفید بود سینه هاش خیلی نرم بود و سرشون صورتی بود ی لحظه چشمشا باز کرد نگاهش کروم با سر تایید کرد و مثل گرگ افتادم ب جون سینه‌هاش . صبا دستشا برد و گزاشت لای پای خدش و فشار میداد ب کسش. جوری ک من نبینم.

دستشا گرفتم اوم از روی شکمش دسما بردن زیر شورتش روی خط کسش انگشت کشیدم اینکارا ک کردم دوباره لرزید کسش خیلی داغ بود اروم‌ انگشتما کردم توی کسش انگشتم داشت له میش و میسوخت. هم داغ بود و تنگ .

شلوارا شورتشا باهم کشیدم پایین و کسشا دیدم یه کص کوچولو صورتی خوشگل بود زبونم گزاشتم روی کسش مزه عسل میداد خیلی مزه خوبی بود .و حس عجیبی بود. زبونما روی کسش میکشیدما و اروم وارد میکردم و دوباه در میاوردم . اینقدر این کارا کردم که یهو یه کش و قوسی به خودش داد و سرما فشار داد لای پاهاش.

نشت و نگاهم‌کرد هیچ تنش نبود و من با لباس بودم گفت حالا نوبت توعه شلوارما در اورد و شورتما کشید پایین کیرما گرفت توی دسش(کیر من مثل بعضیا ۶۰ سانت نیس (۱۹ سانته) ) و گفت چه خوشگله.

یکم‌مالوندش داشتم‌ می‌مردم یهو کرد توی دهنش لحظه خیلی خوبی بود دهنش خیلی داغ بود نرم بود و یه حس عجیبی بود اولیم بارم بود داشتم میردم هر بار که کیرما تو دهنش عقب جلو میکرد داشتم جون میدادم.

چند دقیقه این‌کارا کرد و گفتم ابم داره میاد گفت بریز روی سینه هام ریختمشون رو سینه های خوشگلش و دراز کشیدم رو مبل جون نداشتم تکن بخورم

رفت خودشا تمیز کرد و یکم‌خوراکی اورد خوردیم و …

از اون به بعد دیگه راجبش صحبت نکردیم و بعد از اون ۱ بار دیگه برام‌اتفاق افتاد ولی هنوز با صبا دوستم خیلی هم دیگه را دوس دارم ماجراهایی که اتفاق میفته را دوس داشتین براتون‌مینویسم

مثل بعضیا اصرار ندارم که داستانم واقعیه و … باور کنین و …
هر کی دوس داشت باور میکنه

نوشته: Pixel jojo

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها