طوبا زن برادر خانومم (۲)
..قسمت قسمت
قسمت قبل تا اونجا پیش رفتم که بالاخره با اون همه تلاش دستهاش و به نشانه تسلیم برد تا بتونم لباسش و در بیارم و حالا ادامه داستان …لباسشو در اوردم و درازش کردم سوتینشو عمدا باز نکردم میخواستم کم کم برم جلو .گفتم تکون نخور بالش بیارم پریدم از تو کمدم جیب کتم تاخیری برداشتم و بدون آب قورتش دادم و بعدم بالش و پتو برداشتم و یه شیشه اب از تو یخچال و برگشتم تو اتاق پتو رو پهن کردم و گفتم برو رو پتو وقتی برگشتم دستاش و گذاشته بود روی صورتش و حالت اندوهگین گرفته بود ولی مشخص بود تو فکر بود و متعجب بود هنوز از اتفاقی که داشت میفتاد متحیر بود و نمیتونست درست فکر کنه یکم آب خوردم و دوباره گفتم طوبا جان بیا رو پتو اذیت نکن حرف گوش کن .دستاش و برداشت و گفت خیلی پررویی واقعا خیلی وقیح و پررویی .گفتم نگران نباش هیچی نمیشه همه چی گردن من دیگه .گفت حرف مفت نزن زود باش حالم داره به هم میخوره مطمئن باش بعد امروز خودمو میکشم .میدونستم چرت میگه گفتم الان حالت و خوب میکنم .با فشار من اومد رو پتو .خوشحال بودم خیلی راحت تر از اون چیزی که توی فکرم بود داشت اتفاق میفتاد و همه چی به نظرم خوب بود چون خبری از جیغ و داد و مقاومت اون مدلی نبود الان دیگه نگران یه چی بودم اونم اینکه زود ارضا بشم و نتونم اون و خودمو به اوج برسونم اگه میتونستم درست سکس کنم حتما مزه اش زیر زبون طوبا هم میرفت باز آب خوردم میخواستم تاخیری ام زودتر عمل کنه .از روی کتفش ماساژ دادم و سینه هاش و از روی سوتین مالیدم و چند دقیقه ادامه دادم بعدش صورتم و بردم جلو صورتش جووون چقده تو نازی آخه چه پوست لطیف و نرمی داری چقد تنت بوی خوشی داره کوفتش بشه اونی که قدر نمیدونه بعدم لبهاش و خوردم این بارفقط لبهاش و شل گرفته بود و میتونستم کامل لیس شون بزنم و بمکم یکم زیر گلوش و خوردم نفسش بلندتر شد دستم و بردم زیر سوتین و یک سینه اش رو مالیدم و همچنان زیر گلو و لبهاش و میخوردم یه تکونش دادم و سوتین شو باز کردم چشمهاش بسته بود و باز نمیکرد منم حسابی قربون صدقه اش میرفتم و ابراز خوشحالی میکردم ازینکه تو بغلم هست و حرف میزدم کم کم متوجه شدم نفسش که میاد بیرون گرمتر از اون اوله این خیال نبود واقعا نفسش داغ تر شده بود سینه اش و گذاشتم دهنم تا خوردم گفت نکن اینجوری . زودتر کار تو بکن تمومش کن دیگه واضح فهمیده بودم از اینکه داره حالی به حالی میشه بهم میگه نکن و تمومش کن گفتم طوبا جان قرار شد نق نزنی چشمات و که بستی نمیزاری ببینمت دیگه غر نزن منم دارم کارمو میکنم دوباره خوردمشون اونقدر این دختر حشری بود و تا حالا تجربه این کارها رو نداشت که دفعه بعد تا رفتم لبش و خوردم ناگهانی و ناخواسته اونم لبامو فشار داد ولی باز سریع طبیعیش کرد و ادامه نداد ولی برای من همینکه بدونم اونم خوشش اومده و داره حال میکنه کافی بود این وسط همش آب میخوردم تا مطمین بشم تاخیری درست حل شده و کار میکنه .همون طور که میخوردمش و ماساژش میدادم و لبهاش و میخوردم باهاش حرف میزدم گفتم میدونی تفاوت مرد سرد با گرم چیه ؟محسن فقط تو فکر اینه خودش کارش و بکنه و با دخول ارضا میشه ولی من از قسمت قبلش خوشم میاد همینکه حسابی تن و بدن تو بخورم لیست بزنم و مطمئن باش تا کاملا متوجه نشم تو ارضا شدی و به حال کامل رسیدی نمیتونم اینو که دارم بین پات فشارش میدم و بزارم اون تو … دوباره یکم سینه هاش و خوردم و باز برگشتم سراغ لبهاش راستش دلم میخواست بدون اینکه بگم مثل اون دفعه ناگهانی اونم لبهامو بخوره و لبهاش و تکون بده هر چی بیشتر می گذشت میفهمیدم علائم حشری شدنش بیشتر میشه چشمهاش و یه لحظه باز کرد کاسه خون شده بودن اما شک داشتم بخاطر اشک و ناراحتیه یا بخاطر شهوت!تصمیم گرفتم حالا که مطیع شده و تکون نمیخوره دیگه حرف نزنم شاید بهتر بهش بچسبه .ساکت شدم و از روی شلوارش دست بردم روی کوصش یه تکونی خورد و با صدای لرزون و خسته گفت نهههه هیچی نگفتم و مالیدمش دوباره برگشتم رو سینه هاش و خوردمشون سعی میکردم همونطور که کنارش نشستم و ماساژش میدم یکم با برخورد دستم با شلوارش اون و بکشم پایینتر .با فشار بازوش چرخوندمش و حالت نیم رخ خودمم کنارش دراز کشیدم دستم و بردم پشت کمرش و ماساژ دادم لبهاش و میخوردم ازش برای چندمین بار خواستم زبونش و بده بیرون اما نمی داد سر انگشتهام و می بردم زیر شلوارش تا چاک کونش و لمس میکردم باز برمیگشتم بالا روی کمرش یک سمت شلوارش و دادم یکم پایین ولی هیچ همکاری از سمت طوبا نبود دوباره چرخوندمش و گفتم کمرت و بالا بگیر شلوارتو در بیارم تکون نخورد گفتم لجباز …دو طرف شلوارش و گرفتم و اونم باز دستاش و برد جلو صورتش و چشماش و گرفت منم شورت و شلوار و باهم کشیدم پایین وای چقدر اون لحظات برام جذابه الان باز لحظه به لحظه اش جلوی چشمم میاد اولین و دومین سکسمون واقعا بهترین و خاطره انگیزترین سکسم باهاش بوده.پاهاش و میخواستم از هم باز کنم ولی سفت گرفته بود گفتم ریلکس باش کاریش ندارم میخوام بکنم و تمومش کنم زانوهاش و جمع کرده بود تا زانوش و فشار دادم دوتا دستش و برداشت گذاشت روی کوصش چشمش و باز کرد گفت پس نگاش نکن بیا روم کارتو بکن گفتم جووون میام روت عزیزم معلومه که میام روت قربون اون چشمهای نازت بشم که اینقده خوشگل شدن چشماش و بست و گفت پوووووف …شلوارم و باز کردم و در اوردمش کیرم نفس راحتی کشید بس که جاش تنگ شده بود گفتم میخوای یکم باهاش ور بری ؟جوابی نداد گفتم خب دستهات و بردار بزار ببینم چکار دارم میکنم دستهاش و برداشت من دستم و گذاشتم روی کوص تپل و گوشتی و تمیزش …خلاف انتظارم خشک بود و ترشحی نداشت پاهاش و بازتر کردم و با سر رفتم اون وسط .جفت دستهام و هر کدوم رو یه پاش قسمت رونش نگهداشتم که پاهاش و جمع نکنه و دهنم و گذاشتم رو کوصش …گفت چکا میکنی نکن توروخدا بدم میاد.گفتم هیییس و دوباره ادامه دادم این بار با انگشتام بین کوصش و باز کردم تا رسیدن زبونم به نقطه حساسش راحتتر باشه زبون زدم و چند باری از پایین تا بالا لیس زدم به سرعت متوجه شدم کوص خشکش خیلی زود با برخورد زبونم تبدیل به ابشار شده و تن و بدنش حسابی تیک افتاده و تکون میخوره خوردمش حسابی خوردمش خیلی اخه خوشمزه است خوردن کوصی که سالها تو تصور و تخیل آدم بوده شاید یه دقیقه هم نشد لرزید و شکمش یجوری شد فهمیدم زود ارضا شده ولی نمیخواد آه و ناله کنه برا همین فریادش تو شکم و اعضای بدنش میپیچه دستش و گذاشت رو کوصش گفتم ناقلا فهمیدم و میدونم خوشت میاد چرا پنهونش میکنی ؟من وتو که این اولین و اخرین باره سکس میکنیم پس تو هم لذت تو پنهون نکن از همین در بریم بیرون قول میدم امروز و فراموش کنم تو هم همین کارو بکن ولی حداقل الان و لذت ببر …دستت و بردار میخوام ببینمش دست شو برداشتم و دست خودمو گذاشتم ولی تکونش ندادم گذاشتم یه تایمی از ارضای سریعش بگذره باز نیم رخ چرخوندمش طرف خودم و یه لب ازش گرفتم لبشو می بوسیدم چند بار تکرار کردم و بعد لبم و روی لبش نگهداشتم کیرم و بین پاش روی کوص خیسش یکم فشار دادم چرخوندمش و کیرمو تنظیم کردم فقط تنظیمش کردم و باز اومدم روی لبش و بوسیدم یه فشار کوچولو به کیرم دادم سرش و حس کردم داره میره داخل لبامو روی لبش نگه داشتم و یه فشار دیگه دادم یکم کیرم داغی داخل کوصش و حس کرد که یهو همه چی عوض شد یهو تکونی به خودش داد و همزمان که سر کیرم رفت داخل کوصش زبونش و کامل داد تو دهنم و زبونم و میخورد و نفسش میومد تو گلوم واااای همونجا بهترین لحظه سکسی عمرم تا بحال بوده همون چند ثانیه که طوبا دیگه نتونست کنترل کنه و وا داد.خوردمش و خوردمش و کیرم و بیشتر فشار دادم و اونم کمر میزد و از لبم جدا میشد آه میکشید و باز دستاش و دور سرم به سمت خودش فشار میداد با چشمهای همچنان بسته لبهام و زبونم و میخورد دیگه از لبهاش جدا شدم و شروع کردم عقب جلو شدن چند دقیقه ای ادامه دادم آه میگشید و لذت میبردیم باز گفتم نکنه این آخرین بار سکسمون باشه الان حشری شده دست خودش نیس بعدا دیگه اجازه نمیده سکس کنیم به همین خاطر جدا شدم و دوباره دستی به کوصش کشیدم و کمی با دستم ترشحات زیادش و پخش کردم و باز شروع به خوردن و زبون زدن کردم خوردم و خوردم حرفی نمیزد ولی دیگه ناله شو پنهون نمیکرد و آه و آخ و اوف میکرد منم خوردم این بار انگشتش هم میکردم این بار سه چهار دقیقه نشد که ارضا شد دوباره بوسیدمش و فرو کردم تو کوصش تندتر میزدم و محکمتر میزدم یهو متوجه جیغهاش شدم که ممکنه همسایه ها بشنون چون خیلی بلند شده بود ولی نمیخواستم چیزی بگم از اون حال در بیاد در نتیجه کوص خواهر همسایه ها حال طوبا رو عشقه خخخ سرعتم و ریتم تلمبه زدن و بیشتر کردم یهو باز جوری ارضا شد که با کف دست کوبید تو سینم و درش اورد و آه و آه میکشید تازه بعد این همه تجربه سکس فهمیدم اینکه میگن زن شهوت بیشتری داره یعنی چی و اینکه اگر من ۳ ساله تو کفم این دختر از بلوغ تا حالا کف همچین سکسی بوده …دیگه به هر جاش نزدیک میشدم می لرزید فهمیدم حسابی خسته است و داره اذیت میشه بهش گفتم الان تمومش میکنم عزیزم پشت کن .برگشت از پشت دراز کشید گفتم کون تو بده برام بالا تنظیم کردم و از پشت فشارش دادم و شروع کردم تلمبه زدن دستام و دو طرفش رو زمین گذاشتم و ازش خواستم کون شو بالا نگه داره به کونش نگاه میکردم و داخل کوصش تلمبه میزدم حس میکردم کیرم تو کونشه خیلی کون بزرگ و قشنگی داره دیگه داشتم ارضا میشدم سریع در اوردم و کیرمو افقی خابوندم لای کونش و بالا پایین کردم آبم با فشار پاشید بین چاک کونش و گودی کمرش آبم که تخلیه شد آهی کشیدم و کنارش دراز به دراز افتادم دیدم بعد چند لحظه صورتش و که کانل کرده بود تو بالش چرخوند سمتم و بهم نگاه کرد منم خندیدم و دستم و انداختم روی پشتش و نزدیک صورتش شدم گفتم مرسی عزیزم عالی بود واقعا عالی بود لب گرفتم و گفتم بمون تا دستمال بیارم تمیزت کنم و دو سه تا دستمال گذاشتم رو کمرش که تمیز کنم دیدم خودش دستش و اورد پشت و دستمالها رو نگهداشت و به سمت دستشویی رفت .باورم نمیشد چه لذتی برده بودم بالاخره موفق شدم تمام فکرم حالا این بود که بعد چی میشه .ازین مطمین شده بودم که به کسی نمیگه ولی نمیدونستم اونقدر خوشش اومده که بتونیم ادامه بدیم یا نه عذاب وجدان میگیره و ازین به بعد حتی حرفم باهام نمیزنه …خلاصه که اومد لباس پوشید گفت پاشو خودتو جمع کن بریم .گفتم چشم هر چی شما بگی عشقم … اگه خواستید بگین تا بگم چه اتفاقاتی در ادامه افتاده و الان بعد حدود ۸ ماه رابطمون چه شکلیه.
نوشته: اسی پلنگ