داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

صبا

روزای تکراری سپری میشود هر روز بیشتر از دیروز مشکلاتم قد میکشید ترم چهار بودم فقط سی واحد پاس کرده بودم پول شهریه این ترم نداشتم بدم به بهانه درس خوندن تو شهر غریب مونده بودم ولی درسم نمیخوندم فقط خودم سر کار میزاشتم هر روز واسه تور کردن دخترای دانشگاه به دانشگاه میرفتم تا وقتم سپری شه
اسمم امیره بیست سه سالمه تو لاین یه گروه دانشگاه داشتیم با اکثز بچه های دانشگاه صمیمی بودم اونجا بود با صبا اشنا شدم و فهمیدم از من خوشش اومده باهش بیشتر اشنا شدم و بهش پیشنهاد دادم قبول نکرد هر روز صمیمی تر میشودیم با اینکه نمیگفت دوسم داره و فقط میگفت براش مهمم همیشه میگفت ولی همین که به دست اوردنش برام سخت بود برام لذت پیدا کرده بود جذابیتش دو چندادن و با اینکه به خودم تلقین میکردم که هبچ وجه عاشق نمیشم و میگفت نسبت بهش حسی ندارم ولی با اومدن اسمش گوشام تیز میشود هر جا که اسمش میودم لرزه عجیبی بر اندامم وارد میشود
یه روز دعوتش کردم بریم بیرون باهش رفتم شاهگلی تولد من بود اونجام نهار تو رستوران تشریفات که صاحبش دوسمت بود .اونجا برای اولین برام بعم گفت که دوسم داره هنوز اون مظلومیت خاص تو چشامش یادمه اون روز بهترین حس دنیا رو داشتم هر روز بیشتر عاشقش میشودم و دیگه حتی نمیخواستم باهش رابطه پیدا کنم و اونم دوسم داشت هر روز بیشتر صمیمی میشودیم هر روز از دانشگاه تا خونشون میبردمش دوساتم که هیچ کدوم باورشون نمیشود منی گه تو یه ماه با سه دختر بودم الان عاشق این دختر شدده بودم . بهم تیکه مینداخن که توی که دخترا دیگه منتتو میکشن پادوی این شدی خدمتکار شخصیش شدی
عیچی برام جز نظر عشقم مهم نبود
اما چه گویم که روزگار طاقت خوشبختی ما را نداشت جلوی عشق ما سنگی نهاد بر من ال من لعنت نماد
چون اویزونش شددم شاید ازم گریزون شد نمیدونم ولی با اینکه شش ماه از این رابطه میگزره هر روز بیشتر غصه خاطراتش تو ذهنمه
امتحانت شرووع شده بود ساعت هفت صبح رفتم دنبالش که ببرمش دانشگاه وقتی به دانشگاه رسیدم ساعت امتحان موکول شده بود به ساعت ده گفتم حیاط سرده چون اوسط زمستان بود بریم خونه ما اونم قبول کرد رفتیم چون دو نفر از دوستانم تو خونه بودن از پنجره ای که همکف حیاط بود ردمش تو اتاق دیگه اونا تو اتاق دیگه خواب بودن
ابروی هر یاری در گرو یار اوست ارزوی هر دلی رسیدن به دلدار اوست
سر ساعت رفتیم دانشگاه امتحانش داد بعد امتحان باز برگشتیم خونه کسی خونه نبود وقتی رسیدم تو خونه همون جلوی در بغلش کردم رفتیم تو خونه دراز کشیدم کنارم نشست تو چشاشش زل زدم باهش میحرفیدم واقعا میخواستمش اصن به فکر ایجاد رابطه نبودم گوشیم زدم به باند اهنگ مرا ببوس برای اخرین بار برو خدا نگه دار رو گزاشتم دلش پر شد اشکای همچو الماسش از روی گونه هاش سرازیر شد ببا دستام پاکش کردم چون گفته بودم میرم شهر مون بر میگردم بغلش کردم کاری میکردم اروم شه همیشه میگفت بغل من تنها جای امنه کل زندگیشه سرش رو شونه هام بود دستام که رو صورتش بود بوسید اروم دم
گوشش میگفتم هیچ چقت تنهاش نمیزارم
بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش طعم بوسه برد از سرم عقل هوش
از خود بی خود شدم صبا روو مال خودم میدونستم نوازش میکردم شروع کردم به بوس کردن صورتش با دستام بازو هاش فشار میدادم هنوز گرمای صورتش رو حس میکنم با موهاش باز میکردم ولی لعنت به من که جلوی نفس خودم نگرفتم دستام بدنش میمالوند تو چشاشش زل زدم شروع کردم به خوردن گردنش هیچ نمیخواستم خودم ارضا شم اون لحضه فثط اون واسم مهم بود یه جوری میخواستم به اوج ارگاسم برسونمش دکمه های مانتشو که رنگی قهوای داشت باز کردم از روش تاب ابیش با سفیدش شروع کردم به مالوندن سینه هاش صدای اه ناله هاش به گوشم میرسید بیشتر دیونه ام میکرد میخواستم عشقم تو اوج لذت ببین
م هیچ لذتی از این بالاتر نیست که صدای عشقت وقتی داری لذت میبره بشونی مانتو در اوردم پاهش انداخت دور کمرم بلندش کردم تا بتونم سوتینشو باز کنم اروم خوابنودمش با دستام سینه هاش فشار میدادم زبونم اروم میکشیدم روی نوک سینه هاشو تا شروع کردم به خوردن کامل سینه هاش کمرشو بالا میارود خودش بهم فشار میداد از خوردن سینه هاش خسته نمیشودم هر بار بیشتر سینه شو میمیکیدم نوک سینه هاش متورم شده بود
بوی تنش بهترین خاطرات تموم عمرم بود هنوز گرمای تنش رو بدنم حس میکنم شروع کردم به کشیدن لبام رو تنش تا روی نافش اومدم شکمش بوس میکردم دیگه به اوج حس خودش رسیده بوده و بدنمو چنگ مینداخت روش دراز کشیدم و با دستام از رو ساپورتش شروع کردم به مالیدن کسش با ارمش خاصی نگاهش میکردم گردنمو بوس میکرد دستاش دو صورتم بود انگشتم رو کسش بالا پاییین میکردم تا ارضا شد دستم اروم بین پاهش بی حرکت گزاشتم ادامه دارد …
با گوشی تایپ کردم غلط املایی داشت شرمنده ام

نوشته: EZEL

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها