شیاطین (۱)
-چشمای من دیگه نمیتونن خمارتر از این بشن .
+چی؟
-به اندازه ی کافی خمار بود، با ودکای بی کیفیتی که خوردم خمارتر شد .
داد میزنه : نمی فهمم چی میگی .
-حتما برات سوال پیش میاد که اگه بی کیفیت بود چرا مستم کرده .
+بهت گفتم زیاد نخور .
-آخه چیز دیگه ای نبود . بی کیفیتی یعنی الکل بیشتر .
+سکس دوس داری ؟
خندیدم : کیه که دوست نداشته باشه؟ولی مست تر از اونیَم که کیرم شق شه.
+ولی همین الانشم شق کردی .
با چشمای خمار مستم نگاهی به شلوارم کردم : اُه، راس میگییییی ، شق کردم .
صدام کش میومد، سر و صدا زیاد بود .
+تو که نمیخوای تولد سروشو خراب کنی ؟
دستامو بردم سمت شونه هاش، بعد دور گردنش حلقه کردم، زیر نور کمرنگ آبی چراغای تزیینی ،زاویه فکش بهتر به چشم میومد : کی گفته میخوام خرابش کنم؟ مگه عقده ایممممم؟؟؟؟
حتی تقلا نکرد خودشو از قفل دستام آزاد کنه ، صداشو به قدری بالا برد که سرو صدارو بشکنه و بتونم بشنوم : باید بریم .
حس کردم خاطرم داره مکدر میشه ! مست بودم ولی حس کردم نباید بریم، که دوس دارم بمونم : چرا؟ تازه من مست شدم ولی !
قدم اولشو برداشت و بعد قدم بعدی و بعد سعی کرد منم با خودش همراه کنه : بی خیال ، باید بریم ، دیر وقته ، تو مستی ، من خوابم میاد .
-بی خیااال ،تو اصلا مگه می خوابی ؟ آخرین باری که خوابیدی کِی بود راستی؟
خندیدم . و نمیتونستم جلوی خنده مو بگیرم .
اون ولی اهمیتی نمیداد، همچنان منو دنبال خودشو می کشوند . حتی دیگه چیزی نمیگفت .
-راستی ، چرا شق کردم ؟؟؟؟ چرااااا
میدونستم خیلی مستم ، ولی نمیتونستم جلوی دهنمو بگیرم ، هرچی به ذهنم میومدو میگفتم. آره ! من جنبه ی ودکای بی کیفیت پر الکلو نداشتم !
+خودت باید بگی ، کیو دیدی که انقدر داغت کرده .
و خندید … مست بودم ولی خنده م گرفت از خنده ش .
-بی خیال ، کسی نبود که چشممو بگیره ، دوستای سروشم مثل خودش کصخلن .
+به جز ما دونفر بقیه همکارا و همسایه ها و همکلاسیاش بودن ولی .
و این بار من خندیدم: میگم دیگه ، ما کصخلیم ، وگرنه دوستش نبودیم . منم شق کردم . برا کی؟؟؟ یعنی نمیدونی؟
سرمو گذاشتم رو شونه هاش،از بی خوابی؟ زیاد بودن مستیم؟ خستگیم؟ نمیدونم!
در ماشینو باز کرد و کمکم کرد بشینم.
-یعنی نفهمیدی من برا کی شق کردم ؟؟؟
+داداش امشب خیلی خوردی واقعا.فک کنم تا دوروز بگا رفته باشی .
نگاش کردم، با چمشای خمارم . و بعد گفتم : میتونم استخون ترقوه تو ببوسم؟
و زد زیر خنده ! … از ته دل می خندید ، انگار که جک گفته باشم .
ولی من نمیتونستم بخندم : یعنی نمیتونم؟؟؟
یه دفعه خنده ش قطع شد : عجیب شدی امشب . باز خوبه دیگه شق نکردی.
-شق کردن برای یکی دو دیقه س ، اگه چیزی که میخواد بهش نرسه ، اون وقت خودش میخوابه !
+اوف ! آقای سکسولوژیست!شما مدرکتو از کجا گرفتی ؟ تخصصت چی بود راستی ؟ ریدن به تولد بقیه ؟؟
سرمو تکیه دادم به پنجره ،حس کردم حالا مستیم به خواب الودگی جای خودشو داده: من کِی ریدم به تولدِ کی؟؟
+سری پیش تولد من ، حالام تولد سروش بدبخت، البته این دفعه جلوی فاجعه رو گرفتیم
-تقصیر خودتونه، من جنبه ی ودکا ندارم
+تو که جنبه شو نداری چرا کوفت میکنی
دور زد ، حالا تقریبا ده دیقه تا خونه ش فاصله داشتیم.
-یعنی امشب پیش تو بخوابم ؟
+امشب ؟ ساعت ۳ صبحه ، ۴ ساعت دیگه باید برم سرکار ، واقعا نمیتونم تا خونه ت رانندگی کنم .
حالا سرمو بردم سمتش ، نگاش کردم ، وقتی حرف میزد ، سیبک گلوش تکون میخورد : میشه سیبک گلوتو ببوسم ؟
+تورو خدا بی خیال ساسان ! الان که رسیدیم تخت واس تو ، فقط بگیر بکپ یه دفعه تو اوج مستی حس کردم دلم میخواد جدیم بگیره، نهایت سعیمو کردم تا صدام عادی به نظر برسه : چرا جدی نمیگیری ؟
+چیو باید جدی بگیرم ؟
-میل شدید من برای بوسیدنت ، اینکه برات شق کردم . اینکه همیشه برات شق میکنم ، و تو نمیدونی … شایدم میدونی و خودتو به اون راه زدی !
این دفعه نخندید ، ولی حالت چهره ش عوضم نشد ، حالا سرکوچه بود : نمیدونم چت شده ساسان ، خداکنه این ودکای کیری باعث نشه بری کُما
-یعنی هرچقدرم داستان ببافم نمیذاری بهت دست بزنم؟
این جمله رو در حالتی گفتم که نهایت سعیمو میکردم جدیم بگیره
ترمز کرد ، حالا جلوی خونه پارک کرده بود: یعنی چی ” بهم دست بزنی ” ؟!!
بهش نگاه کردم: یعنی بذاری ببوسمت، بکنمت .
حس میکردم درسته مستم، ولی در حدی مست نیستم که نتونم جلوی خودمو بگیرم که بهش بگم که میخوام بکنمش .
هیچی نگفت ، در ماشینو باز کرد ، دستمو انداختم رو شونه ش . چند دقیقه بعد افتادم روی کاناپه، داشت برام تختو اماده میکرد
+ساسان رو تخت میخوابی یا همون کاناپه؟
-هرجا که تو میخوابی !
از رو کاناپه بلند شدم، به طرف اتاق رفتم و خودمو پرت کردم روی تخت ، با ملافه ی نیمه مرتب شده ش .
+پس من میرم رو کاناپه .
دستشو گرفتم ، با چشمای خمار و مستم بهش نگاه کردم، تقریبا ملتمسانه : پیش من بخواب .
انگار این دفعه جدی تر گرفته بود: که چی بشه ؟
-فقط بخوابیم .
دراز کشید کنارم . توی لباس خواب، حتی سکسی تر به نظر میرسید.
دستمو بردم به سمت شکمش
+چیکار داری میکنی ناموصن؟؟
-خودت میدونی
+نه نمیدونم .
-سکس تو مستی چه حکمی داره آقای وکیل ؟
+تجاوز!
-اگه تو مستی بگم میخوام بهم تجاوز کنی چی ؟
برگشت سمتم ، دستم همچنان رو شیکمش بود : ولی گفتی میخوای بکنی .
_حتما باید مفعول باشم که تجاوز حساب بشه ؟؟
+نمیدونم، بستگی به گزارشات پزشک قانونی و خود قربانی داره .
-ولی من تو اتیشت دارم میسوزم ، چطور میتونی اسممو بذاری قربانی ؟
دیگه در قید دودوتا چارتا کردن نبودم، هرچی به ذهنم میومدو میگفتم
+واقعا مستی؟
-واقعا مستم .
+یعنیفردا یادت نمیمونه چی گفتی ؟
-تو که میدونی مستیای من چطوریه .
اکثر اوقات بعد از شبی که مست کرده بودم، ۸۰ درصد چیزایی که گفته بودمو یادم نمیومد ، ولی حالا ، شک داشتم، حس میکردم ۴۰ درصد هوشیارم. ولی میخواستم بدونم که میخواد به چی برسه ! : من مستِ مستم، از صدای کشدارم، چشمای خمارم، رک بودن حرفام ، باید بفهمی ، حالا چی؟ حالا چی کار میخوای بکنی ؟
دستمو پایین تر بردم، گذاشتم روی کیرش ، از روی شلوار حس میکردم که سفت شده ، دستمو روی کیرش گذاشتم و سعی کردم تو دستم بگیرمش .ولی شلوارش نمیذاشت، بهش نگاه کردم، نگاهش چیزیو نشون نمیداد ، این خاصیتش بود، باید از بدنش می فهمیدی چه حسی داره ، توی نگاهش نه خشم پیدا بود، نه حشر .
حالا اونم دستشو آورد نزدیکم ،گردنمو گرفت، لباشو گذاشت روی لبم ، و مکید، حس کردم کل وجودم گر گرفته ، باهاش همراهی کردم و لباشو خوردم، طعم بلوبری میداد ، بوی خوبی میداد ، دوستش داشتم، و این برام بزرگترین هدیه بود .
بعد از لب گرفتن ، حالا دستشو برده بود سمت کیرم . تو چشام نگاه کرد ، لباش خیس بودن : میخوام پشت کنی ، من برات با دست جق میزنم.
نتونستم مقاومت کنم، لبامو گذاشتم رو گردنش و جوری میک میزدم که انگار یه آب نبات با طعم بلوبری رو می مکیدم .
خوردن گردنش که تموم شد دوباره بهش نگاه کردم : تو ماشین بهت گفتم، میخوام ببوسمت و بکنمت ، حرفی از اینکه بهت کون میدم نزدم .
این نقطه، این مونولوگ لعنتی ، این جمله ی کیری ، باعث شد بفهمه مستِ مست نیستم، باعث شد بفهمه دروغ گفتم ! باعث شد بفهمه لو رفته ، حالا که فکرشو میکنم حتی اگه کیرشو داخلم حس میکردم و باعث میشدم تو سوراخم آبش بیاد ، اگه ارضاش میکردم، بازم بهتر از این بود که هیچی ازش نصیبم نشه .
یهو عقب کشید ، دستشو که چن ثانیه ای میشد روی کونم گذاشته بود ، کشید عقب : چرا از اول نگفتی که مست نیستی ؟
-ولی هستم !
صداش یکم بالاتر رفته بود : ولی نه اونقدری که یادت نمونه .
-ولی گفتم تجاوزم کنی مهم نیست!
با عشق بهش نگاه میکردم،ولی اهمیتی نمیداد ، اگه میداد میذاشت بکنمش !
+چند بار تاحالا بهم دروغ گفتی ؟
-چیو دروغ گفتم ؟
حالا با کمی نفرت نگام میکرد : خودت میدونی چیو .
-خب امشب ، اون شبی که تولد خودت بود و گذاشتی برات ساک بزنم، اون روزی که آزمونتو رد شده بودی و ناراحت بودی و برات جق زدم ، و اون شبی که خودت گفتی دوس داری برام ساک بزنی .
حالا تقریبا پوزخند میزدم : جالب اینه همیشه اولش میپرسیدی که فردا جریانو یادم میمونه یا نه . هیچ وقت نفهمیدم اگه انقدر نگران این قضیه ای چرا اصلا قبول میکنی .
+اون شبی که پارتی سَما بودیم چی ؟
-منظورتاون شبیه که گذاشتم با مالوندن کیرت سر سوراخم ارضا بشی .
جمله م تقریبا باعث شد از جاش بپره ، و یه انزجار خاصی تو چهره ش پدیدار شد .
-آره ! خلاصه اینکه تقریبا همه ی دفعاتو یادمه ، توام همیشه منو میخواستی ، منم عاشقتم ، پس چرا تظاهر کنیم .
+اشتباه نکن ،من فقط سکس میخوام ،گی نیستم .
-اشاره یی به اون دفعه یی که برام ساک زدی کردم؟؟!
از جاش بلند شد .
منم حالا روی تخت نشسته بودم : اشکان ! متوجه نمیشم چرا فرار میکنی
و هیچی نمیگفت .
-اگه میتونستم به خودم بقبولونم که مفعول باشم میتونستیم این داستان مزخرف مستی و فراموشی رو تا سالها ادامه بدیم !
و هیچ صدایی نمیومد . انگار از خونه بیرون رفته بود !
-چه اشکالی داره تو هوشیاری باهم سکس کنیم ؟
یهو اومد تو اتاق : فقط یه چیزیو بهم بگو .
-خب ؟؟؟
+اون دفعه یی که افسردگیم عود کرده بود و گریه میکردم و بهت گفتم میخوام بهت کون بدم …
-آره ، بهت گفتم که همه ی دفعه هارو یادمه
+تو یه زالوی کثیفی !
-چرا ؟؟؟ اگه میخوای طرفت یادش نمونه چرا با یه عروسک سکس نمیکنی؟
+لعنتی ! فقط خفه شو .
ادامه…
نوشته: میم الف