داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

شوخی یا جدی ؟ 3


پدرم اولین و تنها نفری بود که در میون جمع چهار نفره ما حرف می زد . و به این ماجرا فیصله داد . برای اولین بار در طول زندگیم بود که همچین کلمات رکیکی از پدرم می شنیدم . اونا به خوبی متوجه شده بودند که خلاف از طرف اونا شروع شده و ما در اصل مدافع بودیم -زنیکه جنده برو از خونه بیرون تا بیرونت نکردم برو گمشو هر دو تا شون عین برق و باد محفل ما رو ترک کردن . همایون بی غیرت هم انگار عین خیالش نبود که یه کیر دیگه رفته بود تو کوسم . حتما فکر می کرد کیر بابا مث کوس مادرزن حلاله . من و بابا تنها شدیم -برو دختر لباستو بپوش ما رو وادار به چه کارایی که نکردی . هنوز کیر بابا نخوابیده بود . سرخ و سفید و درست و تازه تر از کیر همایون . ولی بابام بود و احترامش واجب . دیگه نباید به این چیزا توجهی می کردم . یه نقشه ای بود که گرفت . تونستیم جیگرشونو بسوزونیم و بهشون اعلان جنگ بدیم . بگیم که ما هم هستیم کور خوندن فکر نکنن که بازی رو بردن لباسام توی حموم همه کثیف شده بودن . رفتم سر کشوی مامان یه چیزی بگیرم بپوشم . همه لباسا واسم تنگ بودند یه دامن و یه بلوز رو که بهتر از بقیه بود پوشیدم بازم تنگ و چسبون بود .  دامن به رنگ مشکی بود به زور کشیدمش بالا . زیپشو نبستم . بازم خوب بود که یه شورت نو مامانو تونستم بپوشم . بلوز مامانو که تنم کردم چند جا صدای جر خوردنشو می شنیدم . یه چیزی درست کردم و ناهارو بابابام خوردم و پدر جون از بس ناراحت بود دیگه نرفت مغازه . قرار شد یه استراحتی بکنه و بعد از ظهر بره مغازه . منم خیلی خسته بودم اومد پیشم نشست و به خاطر جریان سکسی که بین من و اون اتفاق افتاده بود ازم عذر خواهی کرد گفتم عیبی نداره بابا از روی هوس که نبود . واسه پیاده کردن نقشه بود راستش یه خورده کمرم سنگین شده بود ولی اصلا فکر سکس بابابا نبودم . من و بابا روی تخت دراز کشیدیم و سرمون به طرف هم نبود . بلوز مامان به اندازه کافی جر خورده بود و دیگه اذیتم نمی کرد . شده بودم مثل کولی ها . اما این دامن خیلی اذیتم می کرد مجبور شدم زیپ دامنمو پایین بکشم و یه شمد بندازم روم چون از بالای کونم تا قسمتهای پایینش همه مشخص بود . بابا اصلا عادت نداشت بعد از ظهر ها بخوابه . نمیدونم نیمساعت بود یکساعت بود کمتر یا بیشتر دیدم یه چیزی داره رو کونم راه میره یه لحظه ترسیدم . نفهمیدم این وقت روز این جا چیکار می کنم .. بعد از چند ثانیه جریان یادم اومد ولی شمد از روم افتاده بود . من و بابا خونه بودیم و مرد دیگه ای هم نبود . حتما خیال برم داشته . راستش یه خورده هم خجالت می کشیدم . رومو به سمت چپ بر گردوندم . اگه یه موقع بابایی هوس کون دخترشو کرده شاید با این کارم خجالت بکشه و پشیمون شه . درسته ما امروز این کارو به صورت آزمایشی و کوتاه انجام داده بودیم ولی خیلی بهم مزه داده بود . یه جورایی بی میل هم نبودم . چند دقیقه ای گذشت دیدم یعنی شنیدم که بابا صدام می زنه . جوابشو ندادم . کیرشو مالید روی دو تا قاچای کونم . جرات نمی کرد به قسمتهایی که سوراخ کون و کوس درش قرار داشت فرو کنه . کیرشو گرفته بود تو دستش . اینو از حالت قرار گرفتن کیرم روی کون خودم متوجه شده بودم . کیرو به بالا و قسمتهای گوشتی کونم می مالید و خودشو کیرشو داغ داغ می کرد . کونمو یواش ماچش می کرد . خیلی خوشم میومد . دوست داشتم بگم بابا من حاضر و آماده ام .. هیچ اعتراضی هم ندارم . می تونی دست به کار شی و کلنگ کیرتو توی زمین کوس و کونم فرو کنی . ولی هنوز یه خورده حجب و حیا داشتم . هر چند که صحنه های گاییده شدن مامان و خیانت همایون و این کوس دادن آزمایشی من به بابا تا حدودی این احساس شرمو از بین برده بود . بابا همین طور کیرشو تو دستش گرفته بود و به طور افقی به وسط کونم می مالید . به این صورت که کیر مدام از قاچ سمت راست به قاچ سمت چپ در حال حرکت و گردش بود . یه لحظه حس کردم کیر بابا داره پرش و جهش می کنه . فوری خودشو کنار کشید و بعدا متوجه شدم که کیرشو گذاشته تو یکی از دستاش و آب هوسشو اونجا خالی کرده و بعد هم پاشد و ظاهرا دستاشو شست و اومد کنارم دراز کشید . ظاهرا فرصت داشت از دست می رفت . باید می جنبیدم . بابا کمرشو سبک کرده بود و خیالش تخت شده بود . شایدم در سن اون طول می کشید که هوسش بر گرده . یه تکون الکی خوردم و دیدم سرش اون وره دامنمو بازم پایین تر کشیدم یه لگد زدم به پاش طوری که فکر کنه من خواب بودم و سهوا بوده . می خواستم با این کارم توجهشو به کون لختم که حالا شورتمو با دامن پایین کشیده بودم جلب کنم . حس کردم که بابا یهو یه تکونی خورد و دوباره به کونم نگاه کرد و این بار جفت سوراخامو خیلی راحت می دید . چند تا آه کشید و فهمیدم دوباره داره تحریک میشه . نه من نباس بذارم بابایی آه بکشه و حسرت بخوره . گناه داره . بابا به گردن من حق داره .-بابا می دونم بیداری هواتو دارم .بیا جلو نترس بابا . این همون سوراخای ساخته شده از کیر توهه . چه اشکالی داره دوباره یه سرکی بهش بکشه .. بابا جونم آبتو تو دستات خالی نکن . ضرره . واسه چشای خوشگلت خوب نیست . پدر خیس عرق شده بود -نه نه گلوریا اشتباه فکر می کنی . من مثل مادرت نیستم . یه لحظه دیدم شمد از روت افتاده خواستم دوباره تنتو بپوشونم .-بابا جونم دیگه منو رنگ نکن با یه کیر که روی آدم پوشیده نمیشه . بیا جلوتر -اووووووووفففففففف بابا چقدر شق کردی . اون وقت می گی هوس نداری ;/;..ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها