داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

شانس یا مهارت؟ (۱)

سلام رفقا یکم نمیخوام مقدمه رو طول بدم ولی یکسری نکات اولیه هست که باید خدمتتون بگم.
این داستان واقعیه و اخرش یکم بد بگا میرم ولی خب ارزشش رو داشت
و دوم من اصلا داستان نویس خوبی نیستم ولی خب دوست داشتم که برا یکی تعریف کنم و گفتم که بنویسم بهتره اگر کم کاستی داشت واقعا به بزرگواری خودتون ببخشید.

خب من امیدم ۲۲ سالمه قدم ۱۸۸ وزنم ۷۹ این داستان در مورد خالمه نرگس که ۳۶ سالشه و خاله کوچیکمه که ازدواج نکرده.
داستان از ۱۰ ماه پیش شروع شد تهران هوا صاف بود ساعت ۱۱ ظهر تقریبا بود که داشتم از سرکار میومدم من خداروشکر یه مغازه لوازم الکتریکی بزرگ دارم که خودم فقط توش کار میکنم مغازه رو بسته بودم حال نداشتم شبش اصلا غذا نخورده بودم چهارشنبه هم فلافلی کوچمون بسته بود چون گشاد بودم نرفتم فلافلی دیگه ای گفتم بزار برم خونه مادر بزرگم خالم و مادر بزرگم تنها زندگی میکنن سر راه کارم بود کلا ۱۰ دقیقه پیاده راه بود داشتم میرفتم رسیدم دم در خونه کلید انداختم تو به بهانه ترسوندن خالم و اینکه یکم اذیتش کنم چیزی دیدم که سر جا خشک شدم خالم داشت واسه پسر همسایشون که ۱۵ سالشه ساک میزد! خالم که وقتی من ۱۸ سالم شد بغلم هم نمیکرد که تحریک نشم! انقدر مواظب از خالم بگم چشای عسلی موهای خرمایی نیمه بلند کون گرد که نسبتا بزرگ بود و اگه لباسم هم می پوشید قشنگ ادم رو آب میکرد ممه های تقریبا ۷۵ رو فرم اصلا شل نیستن قدش ۱۶۹ وزنش رو نمیدونم ولی فکر کنم ۷۰ یا ۸۰ باشه پوست سفید و بدون یک تار مو من از وقتی از سربازی اومدم خیلی شدید بهش حس پیدا کردم وقتی راه میرفت کیرم دوست داشت منفجر بشه خلاصه داشتم فیلم میگرفتم که کسکش آب پسره اومد و ریخت تو دهن خالم خالم هم قورت داد آب پسره رو!
من از یه طرف نقشه های شوم و از یه طرف ناراحتی ساک زدن خالم و هرزه بودنش داشت منو میکشت خلاصه خالم به پسره گفت بدو بدو برو بیرون تا مامانت ندیده به بهانه درس اومده بود [اخه خالم معلمه] رفت منم از دستشویی اومدم بیرون البته دستشویی تو حیاطه خالم مات منو با ترس نگاه میکرد منم گفتم سلام
نرگس: سلام عزیزم از کی تو دستشویی هستی؟
امید: تازه پسره داشت درس میخوند؟
نرگس: خب اااااِ چیز اره اره خاله جان ولش کن بیا تو نهار بخور
امید: باشه خاله
رفتم داخل نهارشون کوکو بود از وقتی نشستم رو میز نهار رو بخورم تا وقتی تموم کردم تو اتاقش بود و در اتاقش بسته بود منم لباس داشتم عوض کردم و رفتم رو مبل و فوتبال گذاشتم تو تلوزیون داشت فوتبال میداد که از اتاقش اومد بیرون دوباره بهم شوک وارد شد آره درست گفتید لباسی که پوشیده بود یه دامن که خم میشد میرسید به پایین زانو هاش یه بلوز یه بلند بود نسبتا ولی چاک سینه هاش معلوم بود یه گردنبند نازک هم پوشیده بود بدون آرایش هم جذاب بود خب حقیقتا من بدجور شق کرده بودم که یهو گفت
نرگس: امید جان عزیزم خوبی ناهار خوشمزه بود؟
امید: اره خاله ممنون مگه میشه خوشمزه نباشه دستپختت
نرگس: الهی فداتشم
امید: نه خدا نکنه ننه جون کجاست؟
نرگس:رفته خونه داییت شیراز
امید: عه کی رفت
نرگس: امروز صبح ساعت۶
امید: چرا نگفتی
نرگس: خودش گفت زود میرم ببینمش بیام لازم نبود بگیم
امید: ولی میگفتی بهتر بود
نرگس: خب دیگه نشد
بعدش رفت تو اتاقش خوابید ساعت ۱ ظهر تقریبا بود منم خوابم میومد ولی دوباره رفتم فیلم خالم رو دیدم تقریبا ۷ دقیقه بود خیلی حشری بودم که یه فکری به سرم زد اونم چه فکری فکری که منو به خالم راحت میرسوند
فردا شبش قرار بود همه خاله هم ۴ با مامانم تا با دایی هام۳ تا بجز داییم علی تو شیراز جمع بشن تا پنج شنبه به یاد پدر بزرگم باشن و یه شامی هم بخاطرش درست کنن و به یادش باشن منم فرصت رو غنیمت دونستم و با خودم گفتم که بهش فیلم رو نشون میدم و بهش میگم که اگه نزاره باهاش سکس کنم فیلمو به بقیه نشون میدم.
شب شده بود من بعد فوتبال ساعت ۲ تقریبا خوابیدم و ساعت ۷ بیدار شدم
خالم با همون لباسا داشت شام میپخت من بیدار شده بودم بهترین وقت واسه عملی کردن نقشه بود پای اجاق بود که با کیر شق شده بعد از خواب که پسرا درک میکنن کیرم رو چسبوندم به کون نرمش وای خدا از پشت شلوار هم رویایی بود
نرگس: عه خاله بیدار شدی
امید: اره غذا چیه؟
خالم بعد اینکه کیرمو حس کرد خودشو یکم جابه جا میکرد ولی بازم من کیرمو میچسبوندم بهش کم کم داشت کلافه میشد که یواش یواش ممه هاشو هم میمالیدم که یهو از کوره در رفت و گفت
نرگس: امید معلوم هست داری چه غلطی میکنی من خالتم اشغال
امید: بودی الان یه جنده اشغالی
بعد شنیدن این کلمه یه چک زیر گوشم زد و گفت
نرگس: وای تو چت شده عوضی به خالت میگی جنده خواب دیدی یا منو دوست دخترت فرض کردی؟
رفتم گوشیم رو اوردم بعد نشون دادن فیلم زد زیر گریه
نرگس: بخدا امید غلط کردم حشری شده بودم گفتم بچه هم از حشریت در بیاد دیگه عمرا همچین گهی بخورم ترو خدا به کسی نشونش نده
امید: معامله میکنی؟
نرگس: هرچی باشه قبوله
امید: خب دیگه باید مال من باشی فقط خودم میکنمت هر وقت خواستم باید بهم کس بدی بکنمت مگر نه فیلم رو به همه داداشات نشون میدم
نرگس: خب من خالتم امید تورو خدا اینو نخواه از من
امید: همینه که هست یا میدی بکنمت هر وقت خواستم یا ابروت به فناس
نرگس: قبوله ولی خیلی اشغالی
نقشم جواب داده بود حالا من شده بودم پادشاه اون شده بود برده
یواش لباشو بوسیدم لباس مزه شیرینی میداد همونطور که لباشو میبوسیدم کونشم میمالیدم کم کم دستم رفت برای کسش خیس شده بود شورت توری مشکی که نازک بود رو در اوردم کیر ۲۰ سانتی داشت له له میکرد برای کس طلایی نرگس حالا من به ارزوم رسیده بودم و نرگس کس طلا مال من بود.
خب دوستان این پارت تموم شد اگه استقبال بشه پارت ۲ هم سریع میزارم فعلا امید.

نوشته: امید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها