سگ ارباب مهسا
اسم من نیماس
همیشه شخصیت های درونم با هم جنگ داشتن
یکیش زن گریز بود ولی اون یکی نه
کاملا هم برعکس
از بچگی دوست داشتم به خانوما خدمت کنم و حسش هیچ وقت درست نشد
از ۱۶ سالگی با کلمه میسترس آشنا شدم و کل وقتم تو اینترنت صرف دیدن فیلم عکساشون میشد
تا ۱۸ سالگی که رفتم تهران و این حس ۱۰ برابر بیشتر شد
توی تلگرام با کانال یه میسترسی آشنا شدم
اسمش مهسا بود
فوق العاده بود
همیشه تو خلوت تظاهر میکردم که بردش شدم
این حس قوی و قوی تر میشد
با خودم گفتم باید بهش پیام بدم
-ارباب سلام فداتون بشم خیلی پاهای زیبایی دارید عاشقتونم با افتخار سگ شما
+ممنون
دیگه نمیشد ادامه بدم چون بدون پول هیچی قبول نمیکرد پس تصمیم گرفتم چتو پاک کنم و دوباره بهش با یه اسم دیگه پیام بدم(یه هفته بعدش تقریبا)
-سلام ارباب فدای تک تک انگشتای زیباتون بشم شما الههی زیبایی من هستید جلوی پاهاتون سجده میکنم
اینبار فقط لایک کرد خیلی تحقیر شده بودم این همه قربون صدقه یه زن رفتم و حتی جوابم رو هم نداد
حالا جنگ بین شخصیت هام کم کم داشت اوج می گرفت
هی میگفت ببین خودتو چقدر کوچیک کردی جلوی ی زن
و با خودم میگفتم عیب نداره اربابمه هر کاری کنه حق داره
کانال وی آی پی داشت
پیام دادم ارباب لطفا کانالتون رو ارسال کنید با شماره کارت
خلاصه پولو زدم براش و تمام فیلما رو از شب تا صبح نشستم دیدم
بعد که پیام دادم بهش ارباب حالا من سگ قلاده به دستتون هستم دیگه
گفت تقریبا
وای این همه تلاش این همه خرج که آخرش بگه تقریبا
دوباره روند قربون صدقه های من ادامه داشت
_ ارباب شما خدمتکار نمیخواید بیاد زمینی که روش راه رفتن و با زبونش تی بزنه
+کصشر نگو بدون هزینه قبول نمیکنم
نوشتم ارباب بفرمایید
دیگه واقعا از این بیشتر نمی شد تحقیر بشم داشتم پول خرج میکردم که فقط یه چت ساده باهام بکنه و قصدم اصلا چیز دیگه ای نبود
نیم ساعت بعد دیدم نوتیف اومده شرایط حضوری
اشتباه فرستاده بود چون اشتباه متوجه شده بود
قیمتو نگاه کردم گفتم بهترین فرصته نباید از دستش بدم
باهاش هماهنگ کردمو اون پولی که به هزار زحمت بدست آورده بودم رو پیش پرداخت دادم بهش
بهم آدرس و شماره تلفنشو داد و ساعتو باهام هماهنگ کرد
دیگه افتاده بودم توی چاله و پول داده بودم اما هنوز اون یه جای سرم میگفت نرو نزار بیشتر از این و توی واقعیت تحقیر بشی
اهمیت نمیدادم قلبم مثل توپمیتپید درو زدم و رفتم تو
یه آپارتمانه ۷ ۸ واحده بود که این طبقه سوم بود
دیدمش بالاخره
واقعا قیافشم مثل پاهاش بود از در که رفتم تو گفتم سلام ارباب بالاخره دیدمتون
با یه لحن بدی گفت تو نیا نجسی همونجا جلوی در لباس و شلوارتو در بیار برو دهنتو مسواک بزن
این کارارو کردم و رفتم جلو
تو چشمام نگاه کرد و گفت اگه دوس داری شرتتو در بیار که یه سگ واقعی باشی فقط حواست باشه من فیلم میگیرم وسطش اگر مشکلی با این موضوع نداری که دودول فندوقیتو ۱۵ هزار نفر میبینن در بیار
گفتم برای سگ شما بودن هیچ مشکلی نداره و یه ماسک بهم داد
شرتم رو با خجالت دراوردم و هیچی نشده شق شد خندش گرفته بود سایزش بد نبود ولی برای تحقیر هی میخندید و میگفت اینجور که تو درآوردی فک کردم قراره حرفم نقض شه ولی واقعا دودول فندقی هستی
قلاده و زنجیر رو آوردو دور گردنم پیچوند دیگه سگش بودم
سگ واقعیش باورم نمیشد اما حرف زدنای اون تیکه شخصیتم خیلی شده بود
خاک بر سرت
حقیر بدبخت
برو تحقیرت کنه سگ بدرد نخور
داشتم با خودم کلنجار میرفتم که یه چک خورد زیر گوشم
+چار دست و پاشو حیوون
-چشم ارباب
نشستم دیگه بهتر از این نمیشد
یه شورت لی پوشیده بود و یه کفش پاشنه بلند
کیرم چنان شق شده بود که به چیزی جز. پاهاش فکر نمیکردم
زنجیرو کشید بالا و من مث یه سگ دستام بالا بود و پاهام روی زمین
+گوش کن میخوام نشونم بدی سگ واقعی هستی یا نه هرچی گفتم میگی چشم وگرنه تنبیهت میکنم توله
-چشم
+آفرین هر قدمی که روی زمین میزارم اون قسمتو باید بلیسی اونجا پاهای من رد شده
-چشم سرورم
شروع کرد تق تق کفشای پاشنه بلندش داشت کیرمو از جا در می آورد داشتم زمین کثیف خونشو لیس میزدم فقط چون که اربابم از اونجا گذر کرده بود تبرک شده بود رفت و حدود ۵ دیقه منو چرخوند
زنجیر قلاده رو انداخت پشت کمرم صدای جمع کردن خلط از ته گلوش اومد و تف کرد روی زمین
وای روانی شده بودم
+بجنب بخورش توله کثیف
-چشم چشم
لیس میزدم زمینو حالم داشت بهم میخورد دیگه ولی تف ارباب بود باید میخوردم
زنجیرمو کشید و تا نزدیک ترین مبل برد
اونجا نشست گوشی رو گرفت دستش و شروع کرد فیلمبرداری
بدو توله پاشنه کفشو تا میتونی ساک بزن
-چشم ارباب
شروع کردم با دهنم لیس زدن و ساک زدن کفشش
بعد یه دیقه گفت آفرین توله نوبت اون یکیه
سریع شروع کردم ساک زدن پاشنه و بوسیدن کفش
وسطش زبونم خشک شده بود
نمیتونستم دیگه دهنمو باز کردم جلوش و گفتم ارباب دهنم خشک شده
تف انداخت تو دهنمو و گفت بجمب توله سریع باش
داشتم توی خوابم زندگی میکردم بعد یکی دو دقیقه گفت برو عقب تر منم مثل یه سگ چهار دست و پا رفتم عقب
و گفت مث یه سگ له له بزن
از دور شروع کردم له له زدن
دوربین قشنگ و فقط منو داشت ضبط میکرد
دستاتو بیار بالا و مچتو خم کن مثل یه توله سگ واقعی
اینکارو کردم و واقعا احساس سگ بودن بهم دست داد
+هرچی گفتم جواب میدی
همینطور که روی زانو هام نشسته بودم گفتم چشم سرورم
+سگ کی هستی؟!
_سگ ارباب مهسا
+پارس کن ببینم
_هاپ هاپ
+کونی کی هستی ؟
_ارباب مهسا
-چرک خور کی هستی؟
_ارباب مهسا
+آفرین توله بیا اینم جایزت
بلند شد اومد نزدیک و یه تف انداخت تو صورتم
+حالا بدون این که دست بزنی تمام تفمو از روی قیافه کیریت پاک کن
شروع کردم ولی خب همشو نمیتونستم لیس بزنم و زبونم تا ته میاوردم بیرون و نمیرسید
شروع کرد قهقهه زدن و گفت حقیر توله سگ
داشتم میمردم از حقارت ولی این حس خوبی بهم میداد
ارباب مهسا منو تحقیر کرده فیلم و قطع کرد و نشست رو مبل
+پس کونیه منی
_من هرچی شما بگید هستم سرورم حتی کونیتون
+باشه سگ احمق
بلند شد و رفت تو اتاق و گفت جم نخوری از جات
بعد چن دیقه دیدم با یه دیلدو کاندوم کشی شده اومد و صاف اومد پشتم
+کونی کی هستی ؟
_شما سرورم
و دیلدو رو تا ته فرو کرد توم
اصلا باب میلم نبود ولی اربابم بود نمیشد نه بگم بهش
چند دقیقه گذشت و از شدت درد زانو هام شل شده بودن
اومد نشست رو مبل و گفت بجنب
با دندونت کفشمو در بیار
دندون گرفتم ولی کفش پرتاب شد رو زمین
تف کرد تو صورتم و گفت احمق بی عرضه کفشو بیار پام کن ولی این دفعه با احترام درش بیار
ارزشش از کل زندگیه تو بیشتره
_چشم
پاش کردم و دوباره در اوردم و رفتم سراغ اون یکی کفش
یه جوراب سفید و نیم ساق پوشیده بود
و واقعا بوی تعفن میداد
+چیه توله وایسادی نگاه میکنی بو بکش بعد شروع کن لیس زدن
شروع کردم لیسیدن جورابش و واقعا دیگه نمیتونستم بوی تعفنش داشت حالمو بهم میزد
ولی شخصیت اسلیو ماجرام پدیدار شد و گفت بجنب ببینم جوراب اربابته
نمیتونستم ادامه بدم و نمیتونستم ادامه ندم
بعد یکی دو دقیقه خودش گفت با دندون جورابامو در بیار و بخواب رو زمین
جوراباشو در اوردم گفت دهن باز و منم دهنمو باز کردم
دوباره تف انداخت جورابارو ورداشت و چاپوتد تو دهنم
بعد یه پارچ اب اورد و همه رو ریخت رو جورابی که توی دهنه من بود داشتم خفه میشدم و دست و پا میزدم و تقلا میکردم
اونم نشست روی مبل و شروع کرد خندیدن
من در حال تقلا مهسا خانوم در حال خنده
بالاخره اومد جورابارو کشید بیرون و با یه پوزخند گفت حقیر بی ارزه فک کردی جون بدی برا من مهمه و با پاهاش رفت رو سینم
تحمل این همه دردو نداشتم و هی هن و هن میکردم
گفت خفه شو دیگه و شروع کرد فرو کردن پاهاش تو دهنم
زیبایی اون پا خستگی که بهم تحمیل کرده بود و از بین برد
دیگه نوبت من بود تا نشون بدم یه سگ چقدر میتونه حقیر باشه با تمام توان لیس میزدم پاهاش همینطور که دهنم داشت پاره میشد
هیچی نمیگفتم و نشست رو مبل و گفت بدو لیس بزن کونی
چار دستو پا حمله ور شدم به سمتش و دست کرد لای موهام انگار واقعا سگش شدم
تمام پاشو لیس زدم و گفت نوبت زیر ناخونامه مگه نگفتی چرک خور منی توله سگ نفهم
_بله ارباب چرک خورتونم هستم
چرک زیر ناخون هاشو لیسیدم و پاشو برق انداختم
دهنم دیگه خشک تر از این نمیشد که باز تف انداخت رو زمین و گفت تمیزش کن
باز دهن آبدار شد و شروع کردم لیس زدن
توی فضای خودم بودم که گوشیش زنگ خورد
خواهرش بود گفت الان توله سگ زیر پاهامه بعدا بهت زنگ میزنم
اگر دوست داشتید بگید که ادامشو بگم
نوشته: نیما