سکس یا عـشـق
–
اسم من دلناره سالم امروز میخوام خاطره بهترین روز و شب زندیگمو براتون تعریف کنم.من تو یه اداره ای کار میکنم که برادر; شوهر خواهرم همکارمه.قبل ازاینکه فامیل بشیم ما اونجا کار میکردیم و همدیگه رو میشناختیم تا اینکه یه حرفایی بینمون رد وبدل شدو قرار آشنایی خواهر منو برادر اونو گذاشتیم و همه چیز مثه یه داستان روال خودشو طی کرد.توی این مدتی که باهاش کار میکردم روزی ساعت میدیدمش و بیشتر وقتا بیکار بودیمو کنارهم می نشستیم و مشغول حرف زدن وگپ زدن میشدیم.تا اینکه هرچه بیشتر ازش شناخت پیدا میکردم بیشتر عاشقش میشدم اونم گاهی لابه لای حرفاش یه چیزایی بهم میگفت و منم به خیال خودم که همیشه اونو مرد رویاهام میدیدم.قدش وزنش هم – بود یه بار باهم خودمونو وزن کردیم.منم وزنم .اززیبایی ظاهرم هم که کم نیاورده ام.خلاصه رابطه مون بیشتر وبیشتر میشد تا اینکه تو مجالس دیگه هم همو میدیدم مثلا; مراسم خواستگاری عقد و عروسی و یه بارهم باهم رفتیم پیک نیک که خیلی مواظبم بود و بهم ثابت کرد که اونم دوستم داره.وقتی که تو مراسم عروسی بودیم نمیتونست چشم ازم برداره و روزه بعدش که تو محل کار دیدمش بهم گفت که خیلی خوشگل شده بودی.بعداز یه مدت اتفاقی پیش اومد که هیچ وقت فکرشم نمیکردم.همیشه تو خیالات خودم بهش فکر میکردم.اون روز با داداشم دعوای بدی داشتم که کارهم به پرت کردن وسائلو ظرف و ظروف کشیده شد.منم قهر کردم و رفتم سرکار.متوجه ناراحتیم شد اما هیچی نگفت تا اینکه غروب خواهرم بهم زنگ زد و گفت یکی از فامیلهامون فوت کرده و همگی به شهرستان رفتن.توهم بیا خونه ما که تنها نباشی.خواهرم طبقه دوم خونه پدرشوهرش زندگی میکردن البته پدرشوهرش فوت کردن.منم رفتم و چون خیلی صمیمی بودیم همگی رفتیم طبقه بالا.چون زیاد گریه کرده بودم سرم درد میکرد و سرمو تکیه داده بودم به پشتی مبل که محبوبه خانم مادر شوهر خواهرم بهم گفت عزیزم سرت درد میکنه; گفتم آره.گفت خوب برو تو اتاق فرید یه کم استراحت کن.منم گفتم چشم و راه افتادم رفتم تو اتاقش.از تأثیر دعوای ظهر هنوز چشام داغ گریه بود رفتم رو تختش نشستم و زانوهامو بغل کردم و سرم وگذاشتم رو زانومو گریه کردم.یه سروصداهایی از بیرون میومد اما از شدت سردرد چیزی نفهمیدم رفتم پشت پنجره دیدم بقیه هم یعنی خواهرم و شوهرش شال و کلاه کردن و دارن میرن.برگشتم رو تخت دراز کشیدم و تقریبا; نیم ساعتی گذشت که تقه ای به درخورد بله;اجازه هست; گفتم بفرمایید اتاق خودتونه مثه اینکه.دروباز کرد و خندید.از روتخت بلند شده بودمو داشتم روسریمو سرم میکردم که گفت راحت باش منم شدم.اومد کنارم رو تخت نشست پرسیدم چه خبر شده; گفت آبجیت حالش بد شده بود بردنش بیمارستان.دستاشو قفل کرده بود گذاشته بود رو زانو و خم شده بود منم ازکنار داشتم نگاش میکردم مثل همیشه این حالتش و خیلی دوست داشتم.اونم سرشو برگردوند و زل زد تو چشام.بعداز کمی خجالت کشیدم وسرمو گرفتم پایین.گفت گریه کردی; گفتم اره. چرا;; گفتم هیچی.سرشو آورد جلوتر و گفت نمیخوای به من بگی; گفتم چیزی نشده ; بعدش نشستیم و مثل همیشه باهم حرف میزدیم.ازاینکه تنها باهاش تو یه اتاق بودم احساس خطر نمیکردم.بعداز کمی دیگه حرف زدن کاملا; رو تخت دراز کشید.طوریکه باهاش از پشت من رد میشد.دستاشم گذاشته بود زیر سرش.با یه حالت خواص که دلمو زیر و رو میکرد نگام میکرد.صدای نفساش و گرمای تنشو حس میکردم.گفت دلنار; گفتم بله ; گفت میدونی بزرگترین آرزوم چی بوده; برگشتم تو چشاش نگاه کردم.گفت اینکه یه شب باهات تنها باشم کنارت بخوابم.تنم یخ کرد.یه لرزش خفیفی کردم و با گون های گل انداخته پاشدم که برم.گفت کجا میری; گفتم برم بخوابم مزاحم شما هم نشم.گفت مگه ساعت چنده گفتم . گفت اوه هنوز که سرشبه بمون.اما پشت به اون داشتم دستگیره رو میگرفتم که دستش از پشت دستگیره در و گرفت.قلبم به تپش افتاده بود.برگشتم دستشو گذاشت رو دهنو بینیم اون دستشم رو در بود.درو قفل کرد وکلیدشو گذاشت تو جیبش.اومد جلوتر اونقدر نزدیک که مجبور شدم به در تکیه بدم.از کمر به پایین تکیه زد بهم.چون قدش ازم بلندتر بود سرش کاملا; خم شده بود رو سرم با ترس داشتم نگاش میکردم.گفت اگه دختر خوبی باشی و جیغ نزنی دستمو برمیدارم.منم با چشم گفتم باشه.دستشو برداشت هنوز تو همون حالت بودیم نفساش به پیشونیم میخورد داغ بود.دستاشو کنار صورتم به در تکیه داد وفشارشو بیشتر کرد.داشتم میمردم هم میترسیدم هم به آرزوم رسیده بودم.نزدیکی بیش از حد به فرید.تک تک اجزا صورتشو نگاه کردم داشت چشمامو نگاه میکرد بعد آروم نگاش س;ر خورد رو لبام.گفت این لبا همیشه آرزوم بوده طرحش رنگش اوووووووووووم بوش.دستاشو گذاشت رو کمرم و از در جدام کرد و اهسته کشیدم طرف خودش.یه دستشو حلقه کرد دور کمرم یه دستشم دور شونه ام.رانش چسبیده بود به پام و منم دستمو حلقه کردم دور کمرش بالاتر.چه پر بود و گرم.من تو بغلش گم شده بودم چرخید وآروم آروم منو تاب میداد.یه بلوز سبز که به رنگ چشام هم میومد تنم بود با یه دامن چین دار تا روی ساق پام.زیرش هم شورت وسوتین صورتی پوشیده بودم.همینطورکه تاب میخوردیم و همو نگاه میکردیم.چراغ و خاموش کرد نور چراغ کوچه میومد تو اتاقش و کمی روشن بود.قلبم داشت پر میگرفت از هیجان.وقتی نفس می کشیدیم سینه هامون بیشتر بهم فشرده میشد.حلقه دستاشو تنگتر کرد و بدون اینکه چیزی ببینم لباشو آروم رو لبم حس کرد.نرم بود و یه کم خیس.فقط گذاشته بود رو لبم و تابم میداد.شاید دقیقه تو همین حال بودیم.نفسامون قاطی میشد اما لباشو برنداشته بود.هرلحظه بیشتر فشارم میداد به خودش منم دستامو از رو پشتش که خمیده شده بود روم کشیدم پایین رو کمرش و همینطور از بالا به پایین میکشیدم.اینقدر تابم داد و چرخوندم تا دیگه گیج شدم نمیدونستم کجام فقط صدای قلبامون و نفسای اونو میشنیدم که داشت آتیشم میزد.بعد لباشو باز کرد بدون اینکه برداره گفت یه چیزی رو تا حالا بهت گفتم; گفتم چی; گفت دوستت دارم و با یه اوووووووووووووم طولانی لبمو گذاشت بین لباش.دیگه تو حال خودم نبودم حتی نذاشت به جمله اش فکر کنم یه کم مکید و بازم شروع کرد به حرف زدن.دلنارم دلبرم همیشه تو فکرت بودم.دوباره لب.میخوام همینجور تو بغلم نگهت دارم و فشارت بدم به همه دنیا بگم این خانوم خوشگله ماله منه.یه لب دیگه ازم گرفت هنوز دستاش بی حرکت بود.از ترس و هیجان دهنم خشک شده بود و لبام بهم چسبیده بود.سرشو برد عقب یه کم دیگه نگام کرد و گفت میترسی.با سر گفتم آره.نمیخواستم حرف بزنم تا از درونم باخبرشه.زبونشو کشید رو لبمو وسط لبماو خیس کرد زبونشو آروم از لبام س;ر داد تو دهنم.اون دستشم که دور شونه ام حلقه بود آورد بالا و از زیر چانه ام گونه هامو فشار داد تا دهنم بیشتر بازشه.آرنج دستش به سینه ام میخورد و تپش قلبمو حس کرد.زبونش و تو دهنم میچرخوند و میزد به زبونم.من هنوز بی حرکت بودم و واسه بوسیدن اون هیچ تلاشی نکرده بودم.که زبونشو در اورد و گفت دلناز اگه نمیخوای ادامه نمیدم و تو چشام دقیق شد.کمی خودشو عقب کشید.منم بی تردید دستامو از دوره کمرش اوردم جلو کشیدم روسینه اش و بالا آوردم روشونه هاش.دیگه آویزونش شده بودم از نوک پا خودمو بالا کشیدم تا دهنم بهش برسه چونه اشو که تازه ته ریشش دراومده بود بوسیدم و همراش یه گاز کوچولو گرفتم.سرشو خم کرد طرفم و بازم لبم و گرفت اینبار محکمتر می مکید و فشار میداد.منم تا اونجایی که میتونستم زبونشو میمکیدم و میبوسیدم.یواش یواش از کنار لبم رفت پایین و رسید لای گردنم.منم سرشو گرفتم تو دستم.سینه ام میخورد به زیر گردنش و نفس کشیدنشو حس میکردم.گردنمو کمی بوکشید و یه گاز ازم گرفت که آهم دراومد گفت جونم دوست داری;;; بعد جای گازشو که قرمز شده بودم گذاشت تو دهنشو شروع کرد به مکیدن و لیس زدن.یه کم اروم شدم و سرشو گرفتم اوردم بالا گفتم فرید; گفت جونم; گفتم محبوبه خانم; بقیه; اگه بفهمن; گفت نمیفهمن.گفتم من میترسم بیا تمومش کنیم من دارم..انگشتشو گذاشت رولبم و نذاشت حرف بزنم.گفت هیچ اتفاق بدی نمیوفته من بهت قول میدم نترس و به هیچی جز من فک نکن.حالا.گفتم حالا چی; گفت اجازه میدی مال خودم شی; گفتم یعنی چی; دستاش شروع کردن به نوازش دیگه رو ابرا بودم.دستی که پشت کمرم بود رفت لای کونمو اون دستشم اومد پهلوم.خیلی ظریف و اروم اینکارو میکرد.بعدش بند جلوی بلوزمو کشید و یقه امو که تا وسط سینه ام باز شده بود زد کنار.سینه هامو نگاه کرد و بعد دستش رفت پایین بلوزمو گرفت و کشید بالا ازتنم درش آورد.حالا من با سوتین جلو روش بودم.بلوز خودشم درآورد و دوباره محکم بغلم کرد.یه آخ کوتاهی گفتم و دستامو که میلرزید دورشونه هاش حلقه کردم.شونه های پهنش بهم آرامش میداد.گوشش کنار گوشم بود و کاملا; بهم چسبیده بودیم.دستای من پشت سرو گردن اونو و دستای اون کون و پشت منو نوازش میکرد.بند سوتینمو از پشت بازکرد و اومد عقب.با تعجب نگاش کردم هر لحظه داشت بیشتر پیش میرفت ومن میترسیدم.گفتم چی کار میکنی;;; گفت میخوام اینم بینمون نباشه.فکر نمیکردم اینقد عاشقم باشه.براثر اینکه بند سوتینمو باز کرده بود سوتینم از روشونه ام افتاد پایین و بندشو کشید و از دستم درآورد.پشت دستاشو میمالید به سینه ام.نوک سینه ام ورم کرده بود با دوتا انگشتش نوکشونو گرفت و میمالید برام.یه لحظه حس کردم تنم داغ شد واب گرمی از کوسم اومد بیرون.با فاصله ازم وایساده بود و داشت نوک سینمو میکشید و میچرخوند.بعد سرشو آورد جلو زبونشو کرد تو دهنم.از دهنم رفت پایین و زبون میکشید و میرفت پایین تارسید به وسط سینه ام.راست شد و بغلم کرد و گذاشت روتخت.تختش یکنفره بود و به سختی خودمونوجا کردیم.دامنم افتاد بود بالا تا لای رانم.دستشو گذاشت یه طرف کونم که بیرون بود و یکی دیگه اشو روسینه ام واون سینه ام وگذاشت تو دهنش و یجوری برام میک میزد که حس میکردم الان جونم از نوک سینه ام درمیره.دستی که کنار کونم بود رفت بالاتر و کنار شورتم.از کنار رانم دستشو کرد تو شورتم.خیس کرده بودم و این خیلی زشت بود.گفتم فرید بیا بخواب منم برم تواتاق محبوبه خانم یا برم پایین خونه خواهرم.گفت کجا میری محبوبه خانم خروپف میکنه نمیزاره بخوابی.آخر شبی هم میخوای بری مو دماغ اون دوتا جوون بشی; خندیدم و گفتم پس اینجا میخوابم اما دیگه بسکن.گفت نه نمیخوام بس کنم و سمجانه انگشتشو کرد لای لبای کوسم که بهم چسبیده بود.پاهام و ازهم بازکرد و از دوطرف کنار کمرم شورتمو گرفت کشید پایین تا روی زانوهام.بعدشم کمرمو گرفت چرخوندم طوریکه از کمر به پایین ازتخت بیرون بود و پاهام رو زمین.نشست رو زمین و سرشو کرد لای پام.دامنمو زده بود بالا و پایین دامنم افتاده بود رو سینه ام.دستامو ازهم باز کرده بودم و داشتم به گرمای دستشو نفساش فکر میکردم که یهو یه چیز گرم و زبری کشیده شد وسط کوسم و از ته دل گفتم آییییییییی.برخلاف اولش که خیلی اروم عاشقونه شروع کرد وحشیانه افتاده بود به جون کوسم و می لیسید و گاز میگرفت.یه حس بهم میگفت که دیگه طاقت ندارم گفتم فرید بسه اه ه ه اه ه ه فرید دیوونه ام کردی بسهههههه هیچی نمیگفت و حرکت زبونشو تند وتندتر میکرد.تا اینکه ارضا شدم و تمام بدنم شروع کرد به لرزیدن.پاهام گرفتو گذاشت رو تخت و خودش اومد کنارم دراز کشید.ازش خجالت میکشیدم.صورتش بوی کوسمو میداد.نوک بینی شو زد به نوک بینیم گفت چطور بود;;; گفتم چرا اینکارو کردی;;; بازوشو گذاشت زیر سرمو چرخوندم طرف خودش.دست دیگه اشم گذاشت رو کونم.وقتی برگشتم ران پام خورد به وسط پاشو کیرشو حس کردم که بزرگ شده بود.شلوار پاش بود خودمو زدم به نادونی گفتم میخوام بخوابم.گفت منکه نمیتونم بخوابم.تو بخواب.گفتم اینجوری;;; گفت اره مگه چشه.با دستش شروع کرد به نوازش موهام و اون دستشم که رو کونم بود رفت لای کونم و انگشتشو میکشید رو سوراخ کونم و کوسم.گفتم فرید; گفت جووون; گفتم مرسی خوشگذشت.گفت اره ولی به من بیشتر.گفتم حالا تو چیکار میکنی;; گفت چکار کنم; گفتم نمیدونم.گفت اما من میدونم.بچرخ بیا روم کمربندشو بازکرد و شورتو شلوارشو باهم کشید پایین.وااااااااااییییییییییییی چه بزرگ و دراز بود تا نزدیک نافش میرسید.گفت بیا بشین روش و بخواب روم لبتو بده بهم.دستامونو حلقه کردیم توهم و لبامم گذاشتم رو لبشو براش مکیدم.به نفس نفس افتاده بود و دستامو محکم گرفته بود تا اینکه همه ابش اومد ریخت رو شکمش.دست برد و یه دستمال کاغذی از رو میز کنار تختش اورد و خودشو تمیز کرد.بعدشم همین جور لخت لخت من یه دامن پام بود تو بغل هم دراز کشیدیم.گفت دلناز من نمیخوام بخوابم.گفتم بیا امشب و فراموش کنیم.گفت مگه میشه.تو مال خودم میشی و من فراموش نمیکنم.گفتم فکر نمیکردم اینقدر عاشقم باشی فرید.گفت بیشتر از اینام هستم.حالا بهت ثابت میکنم.صبح که از خواب پا شدم کنارم نبود.یه لحظه فکر کردم خواب دیدم.اما لباسمامو که دیدم گوشه اتاق پرت شده فهمیدم خواب نبوده و واقعیت بوده.رفتم دستو صورتمو شستم و دیدم محبوبه خانم میز صبحانه رو آماده کرده.گفت دخترم خوب خوابیدی; گفتم اره گلنار اینا نیومدن هنوز; گفت نه.بستری شده.گفتم پس آقا فرید کو;;; گفت گویا تو دیشب تواتاقش خوابت برده رفته بود رو پشت بام خوابیده الانم رفته سرکار بجنب که دیرت نشه.وقتی رفتم تا چشم بهش خورد تمام تنم لرزید و با خجالت بهش سلام کردم.سرتاپامو یه براندازی کرد و با همون لبخند و نگاه قشنگ همیشگیش جوابمو داد.الان که دارم اینو مینویسم دارم نگاش میکنم.ما ماه بعد از اون شب عقد شدیم.زندگی عاشقونه و قشنگی رو باهم شروع کردیم و بهترین سکس ها رو باهام داشتیم.بعداز اون جریان دیگه روز به روز اشتیاقم بهش بیشتر میشد.وقتی همدیگه رو نگاه میکردیم اون شب یادم میومد و گرمای تنش آتیشم میزد.همینجور میگذشت و صمیمیت ما بیشتر میشد.گاهی وقتها دستمو میگرفت و ازم لب میخواست که با مخالفت من روبه رو میشد و تا اینکه ماه بعد از اون یه خواستگار خوب و ایده آل اومد و همه با ازدواج من موافق بودن جز خودم چندبار اومده بودن خونه اما دست رد به سینه اشون زدیم و خانواده ام با من سر لج افتاده بودن و بهم میگفتن که دختر دیگه تو چرا مخالفت میکنی.اما من دلم یه جایی دیگه اسیر بود.از گلنار هم خواسته بودم به شوهرش و خونواده اش در مورد خواستگار من چیزی نگه.تا اینکه یه روز پسره اومد تو شرکت و باهام حرف زد.پشت میزم نشسته بودم سرگرم کارم بودم که اومد تو باهام حرف زد و میخواست علت مخالفت منو بدونه.منم نمیتونستم بهش بگم عاشقم گفتم فعلا وقت ازدواج ندارم.بهتره که منتظرم نباشه.وقتی رفت بیرون قیافه فرید دیدنی بود.اومد جلو میزم ایستاد و زل زد تو چشام.خیلی عصبانی بود و رفت پشت میز خودش اون روز اصلا باهم حرف نزدیم شب وقتی رفتم خونه بهش اس ام اس زدم و گفتم که چی شده;;; گفت چرا بهم نگفتی خواستگار داری;; گفتم روم نشده حالا که فهمیدی مثلا; که چی بشه.گفت دلناز من خودتو میخوام.خونه راضی ان;;; گفتم اره همه اشون جبهه گرفتن برام.کم کم دارم راضی میشم.گفت غلط اضافی تو زن خودمی اون شب مال من شدی یادت نیست;;; گفتم حالا میگی من چیکار کنم;;.گفت میام جلو.اینجوری بود که همه چیز جورشد.نامزدی و عقد ماه طول کشید.تا عقد نشدیم نذاشتم بهم دست بزنه.وقتی که عقد کردیم چند روز خونه اشون رفتم.مادرش رفته بود شهرستان خونه دخترش منم به بهانه اینکه فرید تنهاست رفتم خونه اشون.دو روز مرخصی گرفتم و رفتم اونجا اما به فرید مرخصی ندادن.اون میرفت شرکت.شب که مادرش رفت همون موقع ساعت اومد دنبالم و منم آماده شدم.تو ماشین دست همو گرفته بودیم و چشم از چشمم بر نمیداشت.تا خونه اشون تو راه لب میگرفتیم چند بار نزدیک بود بزنه به در و دیوار هرلحظه عطشمون بیشتر و بیشتر میشد.رسیدم ماشین زد تو حیاط و رفتیم بالا.از پله های حیاط بغلم کرد تا رسیدیم جلوی در جیغ زدیم و همدیگه رو بوسیدیم.گلنار و شوهرش اومده بودن بیرون نگامون میکردن.ماهم یه دستی تکون دادیم و رفتیم تو.وقتی میخواست در رو باز کنه من خودمو آویزونش کرده بودم دستاش میلرزید.دروباز کرد و تو بغل هم رفتیم تو.درو با پا بست و همونجا جلو در شروع کردیم به لب گرفتن.کمی آروم شده بودیم.سرمو گرفتم عقب گفتم بسته.فعلا برم لباسامو دربیارم توهم برو یه دوش بگیر.لباشو لیس زد و گفت به به.ای به چشم و رفتم تو اتاقش مانتومو درآوردم.فکر کردم رفته حموم.رفتم جلو میز توالتش تو آینه کمی خودمو نگاه کردم و انواع ادکلن روی میزش روبو کردم اون بویی رو که همیشه میزد و من دوست داشتم و برداشتم کمی پاشیدم رو گردنم.جلو آینه با سوتین و شلوار جین ایستاده بودم و کش موهامو باز کردم و موهامو شونه کردم بعدشم شلوارمو درآوردم و از تو ساکم لباسامو درآوردم و چیدم تو یکی از کشوهای میز توالتش.یه دامن کوتاه انتخاب کردم و پوشیدم و رژ لب مو بیشتر کردم.سوتینم هم مخصوص سکس بود و جلوش توری بود یه جوری که نوک سینه ام از وسط تورش میزد بیرون.وسطشم یه پاپیون بود که اگه باز میکردی سینه ام با یه لرزش و فشار خاصی رها میشد.ازاتاقش اومدم بیرون و رفتم توآشپزخونه کمی میوه چیدم توی ظرف و میز و با سلیقه خودم چیدم.رفتم جلو در حموم صداش زدم.فرید زودباش دیگه من منتظرم.تا اینو گفتم اومد بیرون روبدوشامبر سرمه ای پوشیده بود که خیلی به پوست تش میومد.موهاش خیس بود و آب از نوک بینیش میچکید.دلم براش ضعف رفت.دستمو گذاشتم رو گونه های خیسشو یه بوس و نرم و خیس از لباش گرفتم.شروع کردم به خشک کردن موهاش.تو چشمای هم زل زده بودیم.دستشو گذاشت زیر کمرمو بلندم کرد و رفتیم سمت اتاقش.بهش گفتم میوه گذاشتم بریم بخوریم.گفت تا تو هستی میوه خوردنی نیست و شروع کرد به خوردن لبام.سرشو گذاشت رو سینه ام و بو کرد گفت این چیه پوشیدی دیوونه.گفتم لباس شب مخصوص زوج جوان.نوک بینی مو بوسید و منو گذاشت زمین روبدوشامبرشو درآورد و لباساشو پوشید.فکر کردم ناراحت شده.سرجام خشکم زد.رفتم از پشت بغلش کردم دستمو گذاشتم رو سینه اشو از برآمدگیش خوشم میومد.چونه امو گذاشتم رو شونه اشو از تو آینه نگاش کردم که داشت موهاشو شونه میزد و خشک میکرد.یه کم نگام کرد و برگشت طرفم دستمو گذاشتم رو شونه هاش.گفت دلنار; گفتم بله گفت میخوام امشب باهات حرف بزنم.پرسیدم در چه موردی; گفت حالا میفهمی.رفتم ظرف میوه رو برداشتم آوردم تو اتاق.پاشد ظرف رو از دستم گرفت و گذاشت رو میز و دستاشو بازکرد یعنی بیا تو بغلم منم از همون فاصله ای که داتشیم خودمو پرت کردم تو بغلش.یه خنده بلند کرد و دستشو کرد تو موهام.بلندم کرد گذاشت رو تخت و یه خیار برداشت دامنم که افتاده بود رو کمرم آروم خیار رو از رو شرت میکشید رو کوسم.شرتم خیس شده بود و چسبیده بود به کوسم سردی خیار واحساس میکردم خودشم خوابیده بود روم و لبامو گرفته بود تو دهنشو محکم میمکید برام.کم کم خیار گرم شد و رفت پایین شرتو ازپام درآورد یه سرمای خاصی به تنم پیچید لرزیدم.گفت جوووونم چی شد;;; گفتم سردمه.گفت الان گرمت میکنم و با خیار شروع کرد به مالوندن چوچوله ام.داشتم دیوونه میشدم سر خیار و با کوسم لیز میکرد و میکشید رو چوچولم که ورم کرده بود.بعد فشارشو بیشتر کرد و خیارو برد عقب کشید وسط کوسم بعد آورد بالا سرشو لیس زد.دوباره گذاشت رو چوچولم میمالید.اونقدر تند تند این کار و میکرد تا ارضا شدم.بعد اومد کنارم دراز کشید.موهامو نوازش کرد و دستشو گذاشت جلو سوراخ کوسم.تا سر انگشتشو کرده بود تو گفتم فرید میخوای همین امشب زنم کنی; گفت امشب نه ولی تو این چندروز اینقدر باهات ور میرم تا خودت ازم بخوای که زنم بشی.خیاروکه کنار کمرم گذاشته بود آوردم بالا نگاش کردم.دستمو گرفت و خیار وگذاشت تو دهنش یه گاز ازش گرفت و گذاشت جلو دهنم منم جای لباشو گرفتم و یه گاز گرفتم.تا ته همه اشو اینجور یخوردیم.گفت الان میخوام اون موضوع رو بهت بگم.خب بگو عزیزم.با همون بوسه اول فهمیدم تا حالا هیچ پسری دست بهت نزده و پاک پاک بودی.میگن پاک بودن دخترها رو میشه از بوسیدنشون فهمید.لرزیدن دستات.هیجان منم کمتر ازتو نبود اما معلوم بود که من اولین نفری هستم که دارم باهات معاشقه میکنم.واسه همین تصمیم گرفتم همون کسی هم باشم که اولین نفریه باهات سکس میکنه.عاشقت بودم و همیشه توی رویاهام دنبالت میگشتم.اما…اما چی;;; تموم تنم یخ کرده بود و دلم بی تابی میکرد.اما من مثل تو نبودم.تواولین نفری نبودی که….میخوای چی بگی; اینا چیه که بهم میگی;میخوام بدونی من مثل تو پاک نبودم و با کسای دیگه ای هم بودم.این جمله اشو خیلی تند وسریع گفت و چشاشو بست.نمیدونستم بهش چی بگم.داشتم نگاش میکردم.مغزم قفل شده بود.تک تک صورتشو نگاه کردم.خیلی عاشقش بودم حتی الان که زنش شده بودم و دیگه نمیتونستم فکر جدایی رو به سرم راه بدم.فرید;; جونم.چرا چشماتو باز نمیکنی;میترسم خجالت میکشم تو چشات نگاه کنم.هرکاری میخوای باهام بکن اما نگو که میری.چرا الان اینارو بهم میگی;;; نمیخواستم وقتی بفهمی که دیر شده.یعنی چی;;; یعنی میخوام از زبون خودم بشنوی نه کس دیگه ای.چشماشو باز کرد صورتشو آورد جلوتر و یه پاشو گذاشت وسط پام زانوش میخورد به کوسم.حتی بهت حق نمیدم تصمیم بگیری.تو مال خودمی.نمیزارم بری نمیزارم هیچ فکری کنی.باید ببخشی و بمونی.از گرمای نفساش بدنم مور مور میشد.سینه ام نوک زده بود و از تور سوتینم اومده بود بیرون.گفتم فرید کاشکی بهم نمیگفتی.گفت چیزی نشده.میخوام اونقدر بهت لذت بدم که از با تجربه بودنم کیف کنی و هیچ وقت پشیمون نشی که مال منی.من تا حالا با کسی جز فرید نبودم.نمیدونستم که مردای دیگه تو سکس چه جورین.اما فرید خیلی باهام راه میومد.یه جوری لبمو میبوسید که حسش تا ته کوسم میرفت.یه لب اساسی ازم گرفت و بلند شد.گرمای تنشو که ازم گرفت سردم شد.بی اختیار گفتم بمون کجا میری; گفت برم یه کم آب بخورم بیارم برات; گفتم اره.رفت و اما برگشت لیوان آبی دستش نبود.اما دهنش پر از آب بود.خم شد رومو دهنمو باز کردم.آب تو دهنشو ریخت تو دهنم گرم بود اما یه مزه ای خوبی میداد.طعم دهنشو گفتم فرید الان که با من هستی به کسای دیگه ای که قبلا; باهاشون بودی فکر میکنی;;; گفت نه.اما با اونا که بودم بعضی هاشون به تو فکر میکردم.بیا این موضوع رو فراموش کن و دیگه بحث نکنیم در موردش.گفتم چشم.ساعت شده بود که خواستم بخوابم که نذاشت و گفت الان وقت خواب نیست.دستمو کشید و رفتیم تو پذیرایی.ماهواره و تلوزیون و روشن کرد.گذاشت رو یه کانال که فیلم سکسی پخش میکرد.جلو تلوزیون رو گرفته بود و من فقط صدای یه زنو میشنیدم که اه ه اه ه میکرد.بعدش اومد کنارم نشست.دستشو گذاشت رو کوسم از رو دامن شرتم هم که درآروده بود پام نبود.دستاش قوی و محکم بود منم دستم گذاشتم رو ساعد دستش و آروم با موهای سیاه و زبرش بازی میکردم.هردومون زل زده بودیم به تلوزیون.صحنه ی خیلی سکسی بود.زنه روی دهن مرد نشسته بود و مرده داشت کوسش ومیخورد.بعد یه کم پاشدن و مرد از پشت زنه رو تو بغلش گرفت و یه دستشو گذاشت رو سینه اشو یه دستش رو کوسش.شروع کردن به لب گرفتن.دستشو اروم حرکت میداد رو کوسم.دامنم رو زد کنار و یه کم کوسمو نگاه کرد و یه لب قشنگ ازم گرفت.دلم میخواست تا ابد تو همین حالت بمونیم.دستم رو از رو ساعدش کشید رو شونه اش.رفت عقب.چشم از چشمم برنمیداشت.رفتیم سراغ ادامه فیلم.اونجا بودن که زنه داشت کیر مرده رو میخورد و صدای ناله ی مرده بلند شده بود.دستمو گذاشتم رو کیرش.اما خوابیده بود.پرسیدم چرا;; لبخندی زد و گفت این بلند نمیشه تا تو صداش نکنی.نمیخوام اذیتت کنم میخوام آماده شی و درد نکشی بعد فرید کوچولو برعلیه ات قدعلم کنه.خندیدم و زبونشو کرد تو دهنم.دستشو از پشت دور کمرم انداخت و منو بیشتر به خودش فشار داد.گفتم حالا که اینجوری یه کم براش ناز کنم.خودمو کشیدم عقب و گفتم فرید بسته خوابم میاد.توهم باید فردا بری شرکت.گفت ای به چشم و بلندم کرد و رفتیم رو تخت.یادم نیست چطور خوابم برد همینکه سرمو گذاشت رو سینه اشو صدای تپش قلبش خوابم کرد.صبح با بوسه های نرم و خیسش بیدار شدم.نمیدونستم کجام فقط چشمای اونو میدیدم که داشت تو چشام نگاه میکرد.آخی بیدارت کردم گلم.سلام کردم و صورتشو زدم کنار.ازش بدم میومد یه شبه اون همه عشق جاشو عوض کرده بود پا شدم رفتم حموم یه دوش گرفتم و اومدم بیرون که دیدم نیست.رفته بود شرکت.نشستم صبحونه امو خوردم که صدای گوشیم بلند شد.دینگ دینگ دینگ دینگ.اس ام اس زده بود که میدونم از چی دلخوری ببخشید من فقط خواستم باهات صادق باشم.عاشقتم.رفتم میزو جمع کردم و نشستم رو مبل سکوت خونه آرومم میکرد.صدای دراومد گلنار بود اومده بود احوالی بپرسه ببینه چیزی لازم ندارم.گفتم تنهایی لازم دارم وبا پررویی ردش کردم.بلاخره تونستم یه وقتی گیر بیارمو بشینم و یه خورده به چیزایی که سرم اومده بود و دو رو برمو گرفته بود فکر کنم.آخرشم به این نتیجه رسیدم درسته که هرکسی گذشته ای برای خودش داره اما اون گفت که اخرین تجربه اش مربوط میشد به زمانی که منو دیده بود وعاشقم بود.خوب پس منو که دیده دست از کاراش کشیده.اما تصمیم گرفتم یه کم براش ناز کنم.رفتم سراغ آشپزی و یه کم خونه رو مرتب کردم.تو فکر بودم که چی بپوشم تا حسابی کفیش کنم.یه شلوار توری پوشیدم از اونایی که تو فیلمای سکسی پاشونه.وسط پاش بازه و تور نداره.یه شورت سکسی سیاه هم پوشیدم.خطش رفت بین خط کونم خودم حالی به هولی شدم.یه تاپ سیاه تا روی نافم هم انتخاب کردم.موهامو جمع کردم و با یه کلیپس پشت سرم بستم و اطراف صورتمو شلخته کردم.صندلی رو کشیدم جلو نشستم واسه آرایش کردن.هرچی سکسی تر باشم کم بود.توچشامو مداد سیاه کشیدم و سایه سیاه زدم دور چشام. یه رژ لب صورتی هم کشیدم رو لبام آخه بهم گفته بود این رنگ و رو لبام دوست داره و گونه هامو کاملا; سرخ کردم.دیگه نزدیک بود برسه.ساعت به رسیده بود.رفتم زیر گاز وخاموش کردم براش سبزی پلو پخته بودم.نشستم جلو ماهواره یه کم آهنگ گوش کردم و پاشدم با قرو رقص میزو چیدم.صدای آهنگو زیاد کرده بودم و میخوندم و میرقصیدم.نفهمیدم کی اومد.داشتم دیس برنج و جلو گاز پر میکردم که هرم نفساشو پشت گردنم حس کردم بعدم آروم دستش اومد رو شکمم تو یه لحظه رخ داد.خانومم خسته نباشه کو سلامت;;; برگشتم دستش رفت رو کونم.گفتم سلام.دوباره برگشتم و دستشو زدم کنار و سرقابلمه رو گذاشتم رو میز.گفت اوه چه کارا کردی خانوم.دستت درد نکنه.حالا چرا دلخوری; اومد واز پشت بغلم کرد.چانه اشو گذاشت رو شونه ام و فشار میداد.سرش کج شده بود و داشت نگام میکرد.نمیتونستم جلو خندمو بگیرم.گفت دیشب که حالت خوب بود چی شدی یهو;;; گفتم هیچی بروکنار.دستشو کشید رو سینه ام که نوک زده بود.گفت إإ بمیرم توم سیخ کردی;; گفتم فرید مسخره نشو برو به من دست نزن.تا اینو گفتم عصبانی شد و با یه حرکت سریع منو چرخوند طرف خودش.داشتم سکته میکردم.گفت تو زن منی هرکاری که دلم بخواد باهات میکنم.این لباسارو واسه من نپوشیدی که مثل منگل از کنارت رد شم و سیخ نکنم.دلناز تو همینجوریشم منو میکشی.خواهشا; اون جریانو فراموش کن.من فقط خواستم بدونی.حالام نمیخوام زندگیمو بهم بریزی دختر.فهمیدی;;; خیلی ترسیده بودم.با لرز خودمو از آغوشش کشیدم بیرون و رفتم اون ور میز نشستم و گفتم باشه.غذا خوب شده بود اما به کام هردومون زهر شد.با غذا بازی میکردم وسرمو پایین گرفته بودم حرفاش مثل تیر رفت تو قلب عاشقم.تپشای قلبمو بیشتر کرده بود.میدونستم داره نگام میکنه.pmc داشت یه آهنگ رمانتیک پخش میکرد.بلند شد و اومد طرفم دستشو گذاشت رو دستم سرمو بلند کردم و نگاش کردم.خیلی سریع لبمو بوسید و بلندم کرد مثل یه پر تو بغلش بودم.رفتیم تو سالن و گذاشتم زمین.گفتم فرید نمیخواستم عصبانیت کنم.گفت منم نمیخواستم دلنازمو ناراحت کنم.دستشو گذاشت رو کمرم و به حالت تانگو شروع کردیم به رقصیدن.خوب بلد نبودیم.یه کم گذشت آهنگ تموم شد اما ما هنوز توهمون حالت بودیم.فشارشو بیشتر کرد و خودشو بیشتر بهم میچسبوند.دیگه داشت کیرشو میمالید به کوسم.دستشو از رو کمرم برد تو شلوار توریم.گفت این چیه;;; گفتم کدوم;;; سرشو برده بود لای گردنمو میمکید برام منم چنگ زدم تو موهاش.گفت اینو با دست زد رو کونم.گفتم کوووونهههه.اما….گفت اما چی;;; گفتم نمیدمش بهت.گفت ماله خودت نمیخوام.گفتم فرید تو گناه کردی زنا کردی.میفهمی یعنی چی;; گفت میدونم.گفتم چطور تحمل کنم.گفت فراموش کن.نمیتونستم زدم زیر گریه و سرمو چسبوندم به شونه اش.گفت روز به این قشنگی رو خراب نکن خانومم.سعی کردم آروم باشم اما مگه میشد.وقتی حرکات دستشو سریعتر کرد.بغضم تموم شده بود.یهو ولم کرد و رفت رو مبل نشست صدای ماهواره رو بیشتر کرد و گفت بیا برام برقص میخوام خوب نگات کنم.منم رفتم و جلوش شروع کردم به تکون دادن بدنم.این رقص رو خوب بلد بودم.پشت به فرید وایسادم و دستامو بلند کردم و کونمو تکون تکون میلرزوندم براش.اونم قشنگ لای کوس و کونم و نگاه میکرد و چشماش خمار شده بود.رو شلوارشو نگا کردم دیدم کیرش بلند شده باور نمیکردم.سینه امو میلرزوندم نگاش از رو سینه ام میرفت رو پاهام و بعد کونم.دیگه خسته شده بودم.رفتم کنارش نشستمو سرمو تکیه دادم به شونه ی پهنش.گفتم فکر میکنی کی وقتشه;;; گفت این چه حرفیه مگه من ازدواج کردم که فقط باهات سکس داشته باشم;; گفتم نمیدونم.گفت نه خانوم من.اینجوری نیست هروقت که تو آمادگیشو داشتی میکنمت.گفتم یعنی اگه این چند روزه نشه;; گفت ببین تو داری به خاطر گذشته من ازم دوری میکنی.نمیذاری مثل بقیه زن وشوهرا باشیم.اصلا; نخواستم.یهو دیوونه شد.ترسیدم و لبم رو گذاشتم رو لبش.میدونستم چون کیرش باد کرده حواسش سرجاش نیست و عشق و فداکاری سرش نمیشه.همینجوریکه ازش لب میگرفتم دستمو کردم زیر شلوارش.خودش کمربندشو بازکرد و من زیپشو کشیدم پایین.لبمو از لباش جدا کردم و رفتم رو زمین کمرشو یه کم داد جلو گفت چیه میخوای بخوریش;;; هیچی نگفتم و شلوارشو کشیدم پایین.دستامو از کنار ران پاش بردم تو شرتش. یه شرت اسپرت پوشیده بود.اول تخماشو لمس کردم و بعد دستمو کشیدم رو کیرش داغ و سفت شده بود.از روشرت لبمو گذاشتم روشو سرشو بوسیدم.بعد آروم شورتو دادم پایین تا زیر سرکیرش.گذاشتم تو دهنمو آروم آروم همراه با پایین کشیدن شرت میکردم تو دهنم.از تو دهنم زبونمو کشیدم سرکیرش که یه آهی گفت که تا ته دلم رفت.سرمو بلند کردم نگاش کنم.که سرشو به مبل تکیه داده بود و سقفو نگاه میکرد و دهنشو باز کرده بود.دستاشو گذاشت رو شونه ام.یه کم دیگه کیرشو مکیدم و از تودهنم درش آوردمو زبونمو کشیدم زیرش و تا رو بیضه هاش روفتم و مابین بیضه ها و کیرشو لیس زدم.خیسش کردم و گرفتم تو دستم.کیرش مثه خودش هیکلیه بزرگ ودراز.درست مثه ماله مردای تو فیلم سکسی.خودش دست انداخت و بلندم کرد نشستم رو کیرش.کوسم خیس بود و کیر اون داغ.دستمو گذاشتم رو سینه اش.گفتم فرید میخوامش.گفت چی میخوای;;. هردومون نفس نفس میزدیم.دیگه طاقتم تموم شده بود.گفت بگو دیگه;;.گفتم اینی که زیرمه داغ و محکمه میخوامش گفت اسمشو بگو;; نمیتونستم بگم خجالت کشیدم.سرمو تکیه دادم به سرشو چشامو بستم.گفت خانومم نباید ازم خجالت بکشی من شوهرتم بگو.گفتم کی… کیرررررررر… کیررررررتو میخوام فرید.گفت میخوای چی کارش کنی;;; گفتم میخوام بذاری تومممممم.تو کووووسسسمممممممم.اما با چشای بسته اینا رو میگفتم.یهو جدی شد و چشامو با بوسه بازکرد و گفت جدی میگی;;; وقتشه;;; گفتم ارهههههههه.دیگه داشتم اتیش میگرفتم وای چقدر کیرشو دوست داشتم دلم میخواست بزاره تو وجودمو حسش کنم.میخواستم دختربودنمو بهش تقدیم کنم.تو چشمای هم نگاه میکردیم و نفسامون تندتر شده بود.چیزی مابین عشق و شهوت تو چشماش موج میزد که تپش قلبمو بیشتر هم میکرد.دستشو برد زیر کونم و یکم جابجا شدم دستشو کرد تو شلوار توریم و انگشتشو از سوارخ کونم میکشید تا وسط کوسم.انگشتش رو با آب کوسم لیز میکرد و میمالید رو سوراخ کونم.با این کارش حس میکردم یه چیز داغی تو کونم میره.بعد از کمی شرتمو زد کنار و سرکیرشو گرفته بود و از سوارخ وسط شلوارم میمالید به سوراخ کوسم.کاملا; سرشو حس میکردم.چون قبل از عقد رفته بودیم پیش دکتر و نوع پرده مو میدونستیم حلقوی ارتجاعی بود یعنی بعد از هربار پاره شدن میومد سرجاش اصلا; پاره شدنی درکار نبود.سرکیرشو اروم اروم میکشید رو کوسم و از آب کوسم خیسش کرد.حالا دیگه حسابی سوراخم باز شده بود.داغی کیرشو حس میکردم اینقد اینکارو تکرار کرد که دیگه آه من دراومد.گفتم فرید زوددد باششششش.گفت عجله ای نیست خانومم میخوام درد نداشته باشی.حسابی واژنتو بازکنم.زل زده بودم تو چشاش اما چیزی نمیدیدم تو فکر این بودم چطور و کجا دارم زن میشم.زن تنها عشق زندگیم.یه لحظه شاید کمتر طول نکشید که یه دردی تو وجودم پیچید حس میکردم یکی داره پاهامو محکم ازهم باز میکنه و دارم جرررررر میخورم.از ته دل جیغ زدم.که فرید لبمو گرفت تو دهنش.گفت اروم باش نازکم.فقط سرشو گذاشتم توش بعد اروم اروم بیشترش کرد و تا نصفه رفت توش.خیلی درد داشتم.اشکم دراومده بود.یه اخی گفت و کیرشو دراورد.سرمو گذاشتم رو شونه اشو زدم زیر گریه.همه شهوتم یادم رفت و فقط دلم میخواست گریه کنم.شروع کرد به نوازش موهام.گفت دیدی گفتم درد داره دلم نمیاد دردت بیاد.بعد دستمو گذاشت رو کیرشو با دستم شروع کرد به مالوندن کیرش اون یکی دستشم گذاشت رو سینه امو زبونشو کرد تو دهنم.هنوز اشک تو چشام بود که حرکت اب کیرشو حس کردم و نفس نفس زدناش شروع شد و ابش ریخت رو شکمش.بعدش بلندم کرد و رفتیم رو تخت دراز کشیدیم.رفت پایین که کوسمو معاینه کنه.گفت خانومم تکون نخورده.گفتم خوبیش به همینه دیگه.گفت قربون این خوبیهات.بعدش کنارم اومد و یه دستشو گذاشت زیر سرمو و با اون یکی دستش صورتمو نوازش میکرد.گفتم فرید فکر نمیکردم اینقدر درد داشته باشه.نکنه کیر تو زیادی گنده اس.خندید و گفت نخیر کوس جنابعالی زیادی تنگه و بعد سرشو چسبوند به پیشونیمو وگفت زن شدنت مبارک و کمی بعد خوابش برد.اما من از درد و سوزش نمیتونستم اروم بگیرم حتی خون هم نداشتم.دستمو کشیدم تو موهاشو لمسش کردم.هیچوقت فکر نمیکردم به این روز با این فاصله کم برسم.نمیدونم کی ساعت شد که صداش کردم فرید پاشو دیرت شد.مثه آدمای مست چشماشو بازکرد و لبمو بوسید و گفت قربونت دلنازم.بعدش بلند شد و یه دوش گرفت و رفت شرکت با یه بوسه از هم جدا شدیم.وقتی رفت خیلی احساس تنهایی کردم.یه دوشی گرفتم و رفتم پایین پیش گلنار.امیدوار بودم از دستم ناراحت نشده باشه.که با خوشرویی اومد به استقبالم.مثل همیشه که همه حرفامونو براهم میگفتیم همه چیز وبراش تعریف کردم و کمی از تجربه هاشو دراختیارم گذاشت.خب هرچی باشه دوتا برادرند وعلایقشون مثل همه.گرم حرف زدن بودیم که دیدم شب شده و نزدیکه فرید برگرده.شوهر خواهرم که برگشته بود و گلنار گفت واسه شام که کاری نکردی بیاین پایین شامو باهم میخوریم.گفتم باشه.نشستم تو آشپزخونه و سالاد و من درست کردم.صدای دراومد.فرید بود که داد میزد دلنازم.خانومم.خونه شون یجوری بود که طبقه پایین خونه دری به حیاط میخورد.رفتم جلو در داشت از پله ها میرفت بالا.گفتم فرید شام نداریم مهمون گلناریم بیا پایین.چرخی خورد و اومد پایین وایسادم تا رسید بهم سلام کردم و سلامم رو با یه لب محکم جواب داد.بعدش گفت سلام خانومی حالت چه طوره;;; گفتم بد نیستم و دستمو دور کمرش حلقه کردم و باهم رفتیم تو رو مبل ها نشستیم و فرید و داداشش کمی در مورد کارشون حرف زدن که من پاشدم برم کمک گلنار.تا آشپزخونه رفتم و با کمک هم میز شامو چیدیم.سوزش کوسم نشستن رو برام سخت کرده بود.موقع شام کنار گوشم گفت: شامتو خوردی میری میشینی تکون نمیخوری ازجات گفتم چرا; لحنش خیلی تند بود و جاخورده بودم.گفت همینکه گفتم.بغض کرده بودم یکی دو ساعت بعد رفتیم بالا باهاش قهر کرده بودم.از پله ها داشتیم میرفتیم بالا دست انداخت زیر پامو بلندم کرد رو دستاش غافلگیر شده بودم و یه جیغ بلند کشیدم.گفتم نکن.چرا اون حرفو زدی.گفت اخه وقتی راه میرفتی از راه رفتنت قشنگ معلوم بود که کیر خوردی دوست نداشتم داداشم بفهمه چی کارت کردم.همینکه گفت کیر خوردی یه جوری شدم.بی اختیار برگشتم ودستمو حلقه کردم دور گردنش.سرشو برد عقب و زیر چشمی مثل همیشه نگام کرد.لباشو آوردجلو شروع کردم خوردنش.وقتی داشتم لبشو میخوردم دماغ من با دماغش برخورد میکرد یا دندونام به دندونش میخورد و دردم میومد.خندید و گفت خودم یادت میدم.رفتیم تو اتاق بلوز دامنمو دراوردم با شرت و سوتین.جلو اینه موهامو شونه میکردم که اومد واز پشت سینه هامو گرفت.تو اینه نگاش کردم.کیرشو وسط کونم حس میکردم.گفت خانومم بازم کیررررر میخوای;;; گفتم چطور مگه;; گفت اخه من کووووس میخوام کوووس تنگ و دست نخورده تو رو چیزی نگفتم که گفت اها فهمیدم ترسیدی; گفتم اوهوم.گفت روشمون واسه اولین بار بد بود قول میدم اینبار درد نداشته باشی.گفتم قول میدی.گفت ارههههههه بعد دستشو کرد تو شورتم خیس بود یه چشمکی زد گفت توهم که خیس کردی میخواستی و چیزی به من نگفتی;; بعد اروم لبمو گرفت تو دهنشو همزمان با لب گرفتنش دستشو رو کوسم تکون میداد و میمالوند.واییییییی چه حس داغی بعد یه انگشتشو کرد تو کوسم و اورد بیرون گذاشت تودهنش.وقتی داشت انگشتشو میمکید نگام میکرد.با لذت میک میزد مثل شب اول.گفت عاشق این ابتم میخوام امشب حسابی انگشتت کنم بعد بکنمت.گفتم ماله توام هرکاری میخوای باهاش بکنی بکننننننن.بغلم کرد خوابوندم رو تخت موهام رو بالشش پخش شد.از پیشونیم شروع کرد به بوسیدن و رفت تا به خط سینه ام رسید روم خم شده بود طوریکه یه پاش وسط پام بود و شکمش رو شکمم.سوتینمو از پشت باز کرد و درش اورد.با دستاش بازومو گرفتو کشید با اینکارش سینه هام یه کم ازاد تر شد و شهوتم رفت بالا یه زبون کشید رو سینه ام که نوکش سیخ و سفت شد بعد هردوتاشو بوسید و سینه سمت راستمو گذاشت تو دهنشو چپی رو با دست میمالوند.کاملا; شهوتی شده بودم خودم و پیچ و تاب میدادم و اهههههه و نالهههههه میکردم اینقد دستمو محکم گرفته بود که میخواستم ازادش کنم اما نمیتونستم.بعدش بلند شد کمربندشو باز کرد.نفسام تند شده بود ترسیدم گفتم میخوای کتکم بزنی خندید و با سر اشاره کرد که نه دستامو با کمربندش بست به میله های بالای تخت بعدش اومد روم کیرشو از رو شلوار میکشید رو کوسم منم خودمو باهاش هماهنگ کرده بودم و تو چشای هم خیره نگاه میکردیم گفتم فرید امشب میخوام تا تههههه بکنییییی توووو کوووووسسسمممممم واقعا; جررررررررممممممممم بدییییییی چقدر عاشقتم واااااااایییییییییی اخ خ خ خخخخ اه ه ه ه گفت جوووووونممممممم منم عاشقتم و رفت پایین شرتمو کشید پایین وقتی شرتمو از کوسم جدا کرد گرمای تنشو حس کرد لباساشو دراورد و کیرشو که سیخ شده بود وسرش ورم کرده بود با دست گرفت و روم خوابید.حالا هردوتامون لخت مادرزاد بودیم وقتی تنش بهم خورد احساس کردم بیشتر عاشقش شدم.تو تاریکی هردومون از سفیدی برق میزدیم.چراغ کنار تخت روخاموش کرد و آباژوری رو که لامپ قرمزداشت روشن کرد. رنگ قرمز تو سکس شهوت رو بیشتر میکنه.چشماش برق میزد برق قرمز.کنارم خوابید چون تختش یک نفره است جامون خیلی تنگ میشد و چسبیده بودیم به هم.کون من چسبیده بود به دیوار سرشو تکیه زد به دستش روی آرنجش خوابیده بود نگام میکرد و دستشو اروم از روی سینه ام میبرد پایین تر به حالت دایره ای سر انگشتاشو میکشید رو پوستم.نمیتونستم یه لحظه پلک بزنم بوی عطرش مستم کرده بود دستاش گرماش یه حسی بهم میداد.اونموقع ها که هنوز نداشتمش توشرکت وقتی نزدیکش میرفتم هاله ی گرماشو حس میکردم.الان داشتم تو اتیشش میسوختم.چقدر قشنگ بود یکی شدنمون.همینطور پایین رفت تا کف دستش رفت رو استخوان کوسم.انگشتاشم رفت جلو سوراخم.انگشت وسطش و کشید بین لبای کوسم و ازهم بازشون کرد بعد اروم اروم شروع به دایره کشیدن رو کوسم کرد وقتی دایره میکشید