سکس کارگاهی (1,2,3)
سلام
این اولین خاطره سکس منه که مینویسم مقداری طولانیه و در 3 بخش اما تلاشم رو کردم با توصیف حالات و حس و محیط ، تجسم رو برای خواننده بهتر کنم !
امیدوارم برای دوستان جذاب باشه و نظرتان را جلب کنه، لطفا نظرتان را مودبانه بفرمایید استفاده میکنم…!!!
اسمم سپهره ، 30 ساله ، قد بلند و درشت هیکل و تا حدی به خودم میرسم اما نه قیافه خاصی دارم نه هیکل بدنسازی و تیپ فشن! مهندس عمران یا به زبون عامیانه ساختمون هستم تو یک شرکت بزرگ کار میکنم که همه جا پروژه داره منم بنا بر نیاز پروژه به تخصصم اونجا میرم.
این ماجرا مال 3سال قبله تو پروژه شهر کرمان، من سرپرست دفتر فنی و معاون کارگاه بودم دفاتر کاریمون یا کمپ تجهیز کارگاه در قالب چند ساختمون مدیریت , فنی ، اداری در یک جا و اجرایی و دستگاه نظارت و کانتین هم جدا ؛ برای استراحت هم داخل شهر برامون 1 سویت گرفته بودن صبح تا عصر سر کار بودیم و عصر میرفتیم خانه.
داخل کارگاه دفاتر توسط 4 نفر از نظر تدارکات ساپورت میشد 1 مرد آشپز و 1 خانم کمک آشپز و 2 خانم دیگه که مسئول تدارکات و تشریفات بودن و ماجرای من با یکی از این 2 نفر بود به اسم مریم 26 ساله فیس معمولی بود کمی سبزه و تو پر… اوایل زیاد جلب توجه نمیکرد ومنم به خاطر دیسپلین و لول کاری تو نخش نبودم و با خانم مهندسای جوان دفتر فنی مشغول بودم اونم نه خیلی تند در حد متعادل و شوخی و گپ و گفت ! مریم هر روز میزم رو دستمال میکشید و سطل رو خالی میکرد و گاهی جارو میزد و روزی 5 یا 6 بار چای و میوه … میاورد روابط ما تا شروع ماجرا کاملا در چارچوب معیارهای کاری بود .
مریم موقع حرف زدن 1 جوری صداش رو ناز میکرد و میکشید که جالب بود.یواش یواش حس کردم سعی میکنه که نگاه منو به خودش برگردونه و توجه هم رو جلب کنه ازم میخواست اگه کاری دارم که میتونم بهش بسپرم بگم و اون انجام بده ، و اگه میتونم کارهای دم دستی رو بهش یاد بدم . منم بهش گفتم اولین کار آموزش کامپیوتره که اونم گوش کرد و رفت دورش رو دید و… منم گاهی کارهای دم دستی برای ساخت جداول اکسل تو سیستم و شمارش آیتم از روی نقشه و قرمز کردن صورت وضعیت رو بهش میسپردم دیگه کم کم رابطمون گرم تر شد و با هم راحتر شدیم… اون هم خوشحال بود که جدی گرفته شده و جز خدمات کار دیگه ای هم میکنه و در عوض گاهی برام دسر و شیرینی میپخت و میاورد نظرمو میخواست و هوامو داشت.
1 بار 1 اس ام اس ناشناس با تم عاطفی برام اومد! پرسیدم شما؟ گفت :مریم. گفتم کدوم مریم ؟ جواب داد مگه چنتا مریم میشناسی !؟ گفتم به شما ربطی داره !؟ برام چای آورد گفت ناراحت شدید ؟ گفتم بابت چی ؟ گفت من اس دادم. گفتم از بابت اس نه اما خوشم نمیاد کسی تو مسائل خصوصیم سرک بکشه !! گفت متوجهم ببخشید و رفت. این شد باب اس بازی گاه گاه ما که تو اس ها بعد 1 مدت و باز شدن یخ هامون راحت شوخی میکردیم و جک مورد دار میدادیم و تیکه مینداختیم به هم و …اما حالیش بود که در روابط کاری من جدی و حساس هستم به کار!( برای تنویر اذهان مشکوک هم باید بگم که شماره همکاران جهت امور توی همه دفترا بود چون پیش میاد طرف داخل کارگاه باشه و کاری داشته باشیم!)
1 روز همکارا برام تولد گرفتن تو محل کار و سالن اجتماعات، کیک رو آورد و رفت اس داد :میگن گل سرخ نشونه عشقه قد 1362 شاخه گل سرخ دوست دارم. بعدا صداش زدم تو دفترم گفتم ببین من تو فاز عشق و عاشقی نیستم ازدواج و درد سرش هم هم که اصلا پس خودتو درگیر این حد رابطه و رویا پردازی نکن که از الان تهش رو گفتم! گفت واه واه چه از خود متشکر ، 1 اس بود واسه تولدت همین… گفتم ارواح عمت من خودم ذغال فروشم برو سی خودت (گفتم تنها با هم راحت بودیم) .
1 روز دیگه که با دستگاه نظارت اساسی درگیرشده بودم و اعصابم خرد بود رفتم تو دفتر که با 1 آبمیوه خنک اومد گفت چیه؟ گفتم امروز دور بر من نپلک که بد میبینی ! گفت چشم ولی خیلی ناراحتید کاری میتونم بکنم؟ گفتم 1 قرص مسکن قوی بیار که سر و گردنم درد میکنه از فشار عصبی. رفت 1 ژلوفن آورد داد گفت اگه اشکال نداره و اجازه بدید شقیقه و گردنتون رو کمی مساژ بدم خیلی موثره برای تسکین و ریلکس شدن. گفتم به نظر خودت نداره !؟ گفت نه مگه چیکار میکنیم ماساژ روغن و بدن نیست که ،خوب سرت درد میکنه عضلاتت گرفته ! بنا برعادت زبون درازیم گفتم : اون که حالو کلا بهترمیکنه مگه بلدی؟ خندید گفت هنوز حرف اینه حالت خوب شد تیکه انداختنت گل کرد… گفتم بیا ببینم چیکار میکنی!
اومد پشت صندلیم ایستاد گفت تکیه بدید به پشتی صندلی و بدنتون رو شل کنید سرتون رو بدید عقب منم انجام دادم، اون مشغول شد به فشار و مساژ سر ما اما از اونجا که قدم بلنده سرم از پشتی بالاتر بود اونم چسبیده بود به صندلی سرم رفت بین دوتا برجستگی نسبتا نرم خودمو زدم به اون راه اون هم تغییری نداد منو 1حس خوبی در بر گرفت چون هم واقعا ماساژش موثر بود هم سرم خوب جایی بود و تو فانتزیم مشغول بودم و لمس دستای نرمو گرمش کنار گوش و گردنم حال خوبی داشت…
خلاصه 10 دقیقه ای ماساژ داد سرمو و واقعا حالم بهتر شد و تشکر کردم اما نگام بهش تغییر کرد کمی دقیق شدم بهش و شروع به آنالیزش کردم، قدش حدود 165 بود بدن تو پر و گوشتی ، چشای میشی رنگ با مژه کشیده و ابروهای باریک کشیده ، لبای نمیشه گفت قلوه ای اما برجسته و خوش ترکیب که بدون روژ هم رنگ خوبی داشت و دندونای نسباتا ردیف و بدون جرم و سفید با لثه های خوش رنگ ؛از اونجا که لب و دهن رو خیلی دوس دارم برام هوس انگیز بود ، گونه هایی که مشخص بود اما نه برجسته ، سینه های برجسته کمی بزرگ نه زیاد به سادگی میشد فشاری رو که مانتوش برای حفظ سینش تحمل میکرد رو از چروک پارچه اطراف سیهنه و کشش دگمش حدس زد ! (سایزش سینش نمیدونم چند بود هیچ وقت هم یاد نگرفتم این چیزارو من فقط مصرف کنندم و کیفیت برام مهمه!) قیافش یه جورایی شبیه خانم “سارا خوئنیها” بازیگره (البته بعدا متوجه شدم موقع دیدن فیلم اسپاگتی در 8:20 یا همچین چیزی متوجه تشابهش شدم) ولی مریم صورتش گرد تر و پر تری داره و بدنش هم همین جور بدنشم خوب بود چاق نبود انحناهای بدنش مناسب ، فاقد لیپید اضافی و انحنا و برآمدگی باسنش از روی لباس قابل تفکیک و تشخیص بود و… همه اینها باعث قلیان حس بدوی جنسی نسبت بهش و میل تملکش رو در من ایجاد میکرد …!!!
فقط چند مورد داشت که به نظرم اومد و گفتم هرچند دیدم شاید بی ادبانه و جسورانه بوده حرفام اما رک بودن زیاد و حس غالبم کمی اب نرمالم کرده بود! گفتم چرا به خودت نمیرسی ؟ با تعجب گفت چطور مهندس !؟؟ گفتم عطری ، میکاپی خلاصه دستی به سر روت نمیزنی جذاب تر میشی ها !؟
باخجالت و سرخی گفت ببخشید از صبح تو گرما بودن و کار کردن باعث میشه عرق کنم ! عطر و آرایش هم به خاطر محیط کاره به هر صورت اینجا کارگاه ساختمونیه و من هم یک زن مخصوصا مطعلقه ؛ یادتون رفت موقع مصاحبه استخدام خوتون گفتید این نکته هارو رعایت کنم !!!
اومد سینی رو برداره با لیوان و پیش دستی ببره دیدم بد گفتم و تند به قولی بی ترمز! گفتم من منظورم رو خوب نرسوندم ناراحت نشو نمیگم مشکلی داری تو قشنگی و اون جوری بیشتر زیبایت جلوه میکنه… درسته که گفتم تو مصاحبت ،اما به قاعده مشکلی نداره که گفتن اندازه نگه دار که اندازه نکوست ؛افتاد !؟ لبخندی زد و گفت چشم ، من از شما ناراحت نمیشم … گفتم برو خودتو لوس نکن ! گفت مهندس کلا جنبه محبت دیدن رو ندارید ها . گفتم دیگه لوس نیستی پرو شدی برو تا بلایی سرت نیاوردم! با یه عشوه زنونه سینیش رو کشید و 1 اییییش خفیف گفت و رفت، اما نه از ذهنم ! دیگه مطمئن بودم جذبش شدم و باید طعم خوش این زن رو هم بچشم …!!!
ادامه دارد…
سکس کارگاهی (2)
سلام
به اونجا رسیدیم که مریم دیگ هوس رو در من روشن کرد بریم تا جوشش رو بگم!
فردای اون روز صبح سر صبحانه دیدم تغییر محسوسی کرده که با اولین چای بعد صبحانه تو دفترم دیدم بله 1 رنگ ولعابی گرفته و شمیم 1 عطر رو هم حس کردم با لبخند گفتم حالا شد 1 چیزی؟ گفت چه چیزی ؟ گفتم چیزش رو بعدا میفهمی الان جیزه !!! بابت مساژهم ممنون موثر بود. با خوشحالی گفت واقعا، خوشحالم که بهتر شدید و کاری تونستم برات بکنم ! گفتم خودتو هیچ وقت دست کم نگیر کلی کار از دستت بر میاد…
حقیقتش من به دلیل روحی و روانی و عشق نا فرجامم در دوران دانشجویی یه حس خاصی به بوی ادکلن “بلو لیدی” داشتم و از اون به بعد تقریبا با هرکی بودم میخواستم این شمیم رو ازش حس کنم ! کارپرداز رو صدا زدم و فرستادم یک شیشه برام خرید و اومد عصر قبل رفتن مریم اومد ظروف رو ببره دادم بهش، کلی ذوق کرد که براش هدیه گرفتم تشکر کرد و رفت.
صبح تا اومد تو اتاقم شمیم عطرش منو برد تو رویاهای دورم، اومد چای رو بزاره یک نفس عمیق کشیدم که به آه ه ختم شد . 1جوری نگاه کرد. گفت دست شما درد نکنه، منم که دیگه باید از 1 جایی شروع میکردم گفتم قابل نداره البته تشکر خشک خالی بی مزه نیست !؟ گفت مزش چیه ؟ گفتم تو هدیه میگیری از کسی نمیدونی باید ببوسی تشکر کنی ؟ رنگش قرمز شد گفت نه ما فقط تشکر میکنیم بعدا هم جبران. گفتم هدیه جبران نداره ، قابل هم نداره اونم انقد کوچیک فقط تشکر به قاعده داره که بوسه اس که الان میدی ! گفت خیلی امروز تند میرید چه خبره داغ کردید ؟ دستش رو گرفتم گفتم این آتیش رو تو روشن کردی خودت باید خاموش کنی .با تعجب دستش رو کشید و رفت بیرون و منو گذاشت با فکر برنامه ریزی برای رام کردنش !
از کانتین اس داد که میدونی دوست دارم دل بستت شدم اما اشتباه نکن ازوناش نیستم ، بازار گرمی هم نمیکنم ! جواب دادم منم ازت خوشم اومده ،اینکه دو نفر با حس عاطفی که دارن و با رضایت با هم باشن از هم لذت ببرن هرزگی نیست چون عقد هم اعلام رضایت همینه… از این اراجیف تا ثقل موضوع براش منتفی بشه !
فشاررو بیشتر کردم هر بار میومد دفتر کلی حرف میزدیمو نازش میدادم براش اس های احساسی میدادم ازش تعریف میکردم از هر فرصتی برای لمسش و اغواش استفاده میکردم. اونم خوشش میومد اما راه نمی داد، شاید میخواست منو تشنه کنه تا منو به راهی که میخواست بکشه! منم که سوخته بودم خام این کارا نمیشدم و به حرکت خزندم ادامه میدادم…
یک روز عقدکنان یکی از بچه های مهندسی بود همه دفاتر رو برای 2 و 3 ساعت مرخص کردم برن ناهار مجلس اون بنده خدا خودمم موندم کارگاه بی صاحب نمونه (اینم بگم که چون رئیس کارگاه از مدیران ارشد دفتر مرکزی بود اکثرا تهران بود و عملا کارگاه در اختیار من بود) داشتم تو دفتر راه میرفتم و با تلفن صحبت میکردم چای آورد و گذاشت رو میز، جلو در بودم که حرفم تموم شد اومد بره در رو بستم گفتم خوب حالا من موندم و تو ! گفت خوب که چی ؟ گفتم هیچی در رمزیه با بوس باز میشه ! گفت نه با دست باز میشه اومد رد شه در رو باز کنه گرفتمش هدایتش کردم به کنج دیوار و پشت در! بوی عطرش، گرمای تنش، حرکت سینه هاش با نفس نفس زدن هیجان زدش حسابی داغم کرد سینی رو گرفته بود بینمون اما فرصت نکرد بیاره بالاتر سپر سینش کنه و زیر سینه اونو روی ناف من حائل شد باعث شد سینه هاش بیشتر برجسته بشه اونم تو کنج دیور با فشار تن و دست من اسیر بود و تلاشش برای برون رفت از این تنگنا تماس تنمون و گرما و لذت منو بیشترمیکرد! گفت ولم کن داد میزنم ها ! گفتم اولا تو اینقد نادون نیستی دوما کسی نیست اینور همه رفتن سوما کاریت ندارم،دلم میخوام ببوسمت . با یک حال خواصی نگاه کرد تو چشام که حس درش موج میزد اما به زبون گفت نه. سرمو کج کردم آروم آروم بردم پایین و نزدیک صورتش گفتم آره. خیلی آروم میرفتم جلو لبمو گذاشتم رو لبش 1 بوسه کوچولو گرفتم که سرش رو برگندوند با دستم چونشو گرفتم بدون فشار برگردوندوم سرش رو رو به بالا و با شست و انگشت نشونه 2 طرف لپش رو آروم فشار دادم لباش به طرز جالب و هوس انگیزی از هم باز شد دهنم رو رو لباش چفت کردمو شروع کردم به بوسیدن و خوردن لب و دهنش دستمو از صورتش کشیدم و با 1 دست پشت سرو گردنش رو از زیر مقنعه گرفتم نگه داشتم و نوازش میکردم و با دست دیگم پشت کمرش رو گرفتم به خودم فشار دادم با تغییر زاویه سر لباش رو همه جوره میمکیدم و میخوردم لب پایینش رو تو دهنم گرفتم و مک میزدم اون همراهی نمیکرد اما جلوگیری هم نمیکرد نفسش کم تند شده بود. هیچ تقلایی نکرد دستاش از دو سمت آویخته بود کمی شل شده بود که سینی از دستش افتاد، محکم بوسیدمش و ازش کمی فاصله گرفتم تو چشاش نگاه کردم ناراحتی نبود بیشتر حالت سکر بود و گیجی 1 بار دیگه بوسیدمش گفتم دیدی انقد هم بد و سخت نبود !؟ گفتم حالا در باز شد میتونی بری. سینی رو از زمین برداشت و درب رو باز کردم 1 نگاه کرد بهم و آروم رفت .
1مدت بعد اس داد خیلی بدید این چه کاری بود. جواب دادم بد چرا !؟ تازه من کاری نکردم مونده کارا … دیگه در هر فرصتی برای بوسیدن و چلوندن و مالیدنش استفاده میکردم. هر بار موقعیت محیا بود میومد تو دفتر راهش رو سد میکردم و میبوسیدمش برای اون هم عادی شده بود! بعد 1مدت به سینه هاش دست میزدم موقع لب گرفتن بار اول خودش رو جمع کرد که من سینشو گرفتم تو دستم … همش تو دستم جا نمیشد و به خاطر سوتین 1 کم سفت تر از حالت عادی بود میمالیدم سینشو با شهوت لباش رو میخوردم اونم یواش یواش همراهی میکرد و لب پایینم رو گاهی میمکید و زبونم رو میخورد لباش گرم بود ( آخه بعضی از خانوم ها در زمان بوسه نمیدونم فشارشون میوفته یا چی میشه لبهاشون کمی یخ میکنه که من زیاد حال نمیکنم من دیونه لب گرفتنم از 1 دهن قشنگ و گرمم! نمیگم خیلی خانوم بازم اما تجربیات متفاوتی داشتم ) .
1 بار که باز داشت چیزی میزاشت رو میز از پشت چسبیدم بهش با دوتا دستم سینه هاشو گرفتم و چسبوندم به باسنش با حس کردن برجستگی آلتم خودشو داد جلو که چسبوندم بهش و فشارش دادم به میز دید راه گریزی نیست روشو برگردوند که چیزی بگه لبامو رو لباش قفل کردم شهوت جلوی چشمو گرفته بود بدنمو بهش میمالیدم لباشو محکم میخوردم میمکیدم و سینه هاشو محکم چنگ میزدم اون گاهی از فشار دستم یا مکهای محکم لبش یا فشار تنم آی و اوی خفیفی میکرد منم که نفسم با صدا بیرون میزد گاهی قربون صدقش میرفتم میخواستم همون جا ترتیبش رو بدم که 1 آن صورتش رو برد عقب گفت حواست هست کجاییم چیکار میکنی !؟ به خودم اومدم دیدیم راست میگه ،هر چند کسی بدون در زدن وارد نمیشد اما جمع جور کردن موضوع نامککن بود ! گفتم مریم میخوامت جیگر دیگه دست خودم نیست . خنده شیطنت آمیزی کرد و گفت خیلی آتیشی شدی کار دست خودت ندی . گفتم نه میخوام دست تو بدم…
سکس کارگاهی (3)
سلام
به اونجا رسیدیم دیگه بوسه و مالش مریم کار روتین و عادی شده بود !
مریم وضع مالی بدی نداشت خانوادش، خودش هم به دلیل ازدواج دانشگاه رو رها کرده بود که بعدا منجر به جدایی شد و به خاطر اینکه تو خونه موندن خستش کرده بود و تکراری شده بود برای سرگرمی و کمی استقلال مالی اومده بود سر کار. دختر خوب و فهیمی بود به هیچ عنوان هم مشکل اخلاقی نداشت! اما بعد طلاق و نداشتن پارتنرو نیاز بدیهی جنسی و علاقه ای که به من پیدا کرده بود و بقیه ماجرا اجازه این رابطه رو به من داد! این توضیح رو دادم به خاطر اینکه هرچند کسی از خوانندگان اون رو نخواهد شناخت اما نمیخوام بازگو کردن خاطراتم از اون حتی به صورت ذهنی هم شخصیت منفی بسازه. چرا که اگر من جذبش نمیشدم و این حد پیله نمیکردم بهش ماجرا به لول سکس نمیرسید!!!
دیگه هر خانجمن سکسی کیر تو کس با مریم داشتم حد اقل لب گرفتن هم اتفاق می افتاد نه میتونستم تو شهر باهاش بگردم نه خونش برم نه اگه گاهی موقعیت پیش می اومد به سویت شرکت ببرمش چون تو همه اینا 1 گیری بود و من هم به هیچ عنوان ریسک این موارد رو نمیتونستم بپذیرم تو کاگاه هم با توجه به محدودیت زمانی و مکانی غیره امکان پیشروی بیشتر نبود ! اما روزگار این رو هم ممکن کرد… بنا بر تصمیم یکی از جلسات قرار شد به دلیل استفاده از درصد بالای نیروی بومی 5شنبه ها کارگاه تا ساعت 13 برقرار باشه و من هم به این ابلاغیه تبصره ای اضافه کردم که به دلیل عدم اختلال در عملکرد دفاتر نظافت دفاتر در روزهای 5شنبه از ساعت 13 تا 16 توسط خدمات و تشریفات انجام بشه…
به مریم گفتم که میخوام با هم باشیم و طعم سکس رو باهاش تجربه کنم . اون مخالفتی نداشت اما گفت کجا کی ،خودت که میدونی چقد محدودیم ! گفتم شب معروف جماع اسلامی (شب جمعه) ! ولی به جای 5شنبه شب ما زودتر شروع میکنیم ظهر…
5 شنبه فرا رسید. همه شاد شنگول خداحافظی میکردن و میرفتن، موندن من به دلیل غیر بومی بودن و مسئولیتها و کارام و اینکه مسبوق به سابقه بود تعجب بر انگیز نبود. بعد 15 دقیقه که مطمئن شدم همه رفتن زنگ زدم به مریم گفتم بیا عزیزم که بی صبرانه منتظرم. با وسایلش (نضافتش) اومد درب اصلی سالن رو که شیشه ای بود رو بستم و رفتیم داخل در نسبت به سالون قائم بود و از درب ورودی دید نداشت در ضمن باید بگم که در انتهای سالن 2 اتاق با تخت و وسایل تجهیز شده بود برای استراحت میان روز مدیریت یا اگه کار فورسی پیش بیاد و نیاز به بودن در کارگاه باشه در شب. از نگهبان هم مطمئن بودم چون موظف بود داخل نگهبانی باشه و از اخلاق تند من هم در صورت قصور کاملا آگاه بود!
داخل راهرو مریم رو نگه داشتم لبش رو محکم بوسیدم بهش گفتم میدونی بهت وعده ای ندادم بدون قید علاقه و میل دارم میدونم منو دوست داری خوشحالم اما اگر فکر می کنی این مرحله از رابطمون تعهدی ایجاد میکنه یا هرچی بگو چون نیست!!! گفت میدومنم، من دوست دارم و اینکه تو هم منو دوست داری و میخوای کافیه هرچند برای همیشه میخواستمت اما حالا که نمیشه همین لحظالت هم غنیمته …
رفتیم تو اتاق مقنعش رو در آوردم و کیلیپسش رو باز کردم موهای بلوطی رنگش رو شونهاش ریخت و زیبا ترش کرد ، با همه عجله ای که داشتم این کارارو آروم انجام میدادم مثل مشروب خوردن که تو دهنم نگه میداشتم و بازی بازی میخوردم تا مستیش بیشتر بشه! با کمک خودش دگمه های مانتوش باز کردم 1 تیشرت یقه هفت سرمه ای با عکس فانتزی تنش بود و پاش هم که شلوار جین سرمه ای بود نشوندمش لب تخت خودم هم کنارش شروع کردیم به لب گرفتن ، آروم همین جور که لبامون رو هم بود از پشت خابوندمش روی تخت خودم هم نیم تنه افتادم روش و لبهاش رو میخوردم ، زبون هامون رو میکردیم تو دهن هم و گاهی چنان میمکیدم که آخش در می اومد دستم رو گذاشتم رو سینش و مالوندن اونها هر لحظه گرم تر میشدیم دستم رو بردم زیر لباسش سینه و سوتیونش رو میمالوندم بلندش کردم نشست تیشرت رو از تنش در آوردم اونم دگمه های پیرهن منو بازکرد و در آورد و در این حین 1 آن وقفه نبود یا لب بود یا نوازش سینه؛ پوست خوش رنگ تنش نمایان شد سرمو بردم جلو گردنشو بوسیدم هولش دادم رو تخت تاق باز خوابید رو تخت شلوارش رو در اوردم از پاش که رونهای پر و نازش رو برای بار اول دیدم خودم هم پاشدم شلوار و رکابیم رو در آوردم خوابیدم روش … وای چه تن نرم و گرمی داشت لذت لب گرفت ازش صد چندان شد برجستگی نرم سینش رو رو پوستم حس میکردم و گرمای پاهاش آلتم رو زیر شورت برانگیخته کرده بود آب از لب و لوچش راه افتاده بود…
یواش یواش بعد هر لب گونه ، چونه و گردن و گوشش رومیبوسیدم و میخوردم که حسابی لذت میبردیم و آه از نهادش در می آورد ؛عطر مورد علاقه منم زده بود و بیشتر منو مست میکرد رفتم سراغ سینه های بی قرارش که با هر نفس بالا و پایین میرفت و منو برای خوردنشون دعوت میکردن ،اول از روی سوتین یکی رو میخوردم 1کی رو میمالوندم و بلعکس. بهش گفتم خودش رو کمی از تخت بلند کرد و بند سوتینش رو باز کردم در آوردم وای خدای من دوتا سینه خوش فرم و درشت ناز نرم با نوک روشن (بعد لب میمیرم برای سینه اونم با نیپل روشن و گلبهی !) افتادم تو این میوه خوش طعم و با ولع خوردن آنچنان میخوردم که گاهی با دستش سرم رو به عقب فشار میداد میگفت یواش تورو خدا در تمام مدت هم غش غش میخندید و وول میخوردو آی و اوخ میکرد … حسابی که سینه های نازش رو خوردم سرم رو برداشتم دیدم حق داشته نوک سینش حسابی قرمز شده بود کنار سینه هاش لک افتاده بود گفت مگه از قحطی در رفتی ببین چیکار کردی !؟
لباش رو با بوسه بستم افتادم روش دستم رو بردم بین پاهاش و نم و خیسی رو از رو شرتش حس کردم و شروع کردم به مالیدن در بهشت و سینش به تناوب و در حین بوسیدن لب و صورتش… اونم از رو شرت آلتم رو میمالید، پاشدم نشستم دستم رو بردم سمت شرتش قرمزتر شد و چشاشو نیمه بسته کرد شرتشو در آوردم نازش حسابی پف کرده بود و خیس بود لبای زیاد آویخته ای نداشت و رنگش هم تقریبا روشن بود اما نه اونقد که میلی به خوردنش داشته باشم اما صاف و تمیز بود ! ( من از لبای کوچیک و روشن و کاملا تمیز برای خوردن خوشم میاد) انگشتم رو گذاشتم لاش آروم شروع کردم به مالیدن، که با صداهای خفیفی که در می آورد فهمیدم چوچولشو پیدا کردمو آروم بین انگشتام میمالیدم باز نیم تنه افتادم روش و لب گرفتم اون هم وای ووی میکردو هر وقت بیشتر لذت میبر محکمتر لب و زبونم رو میخورد دستم از ترشحاتش خیس شده بود که یکی از انگشت همام رو فرو کردم تو 1 آههههی کرد منم شروع کردم به حرکت دادن انگشم و لمس و فشار به برجستگی داخل واژنش(نقطه جی) و اونم 1 آن در سکون نبودو به تحریکای من با حرکت پایین تنه و صداهای وایییییی، آآییی سپهر جونم پاسخ میداد. دیگه آلتم داشت میترکید بیچاره اگه همینجوری نزدیکی میکردیم آبم زود می اومد و ضد حال میشد! اشاره کردم به آلتم گفتم میخوریش؟ اگه بخوری آبم که بیاد دوست دارم بریزم تو دهنت، باشه؟ که گفت آره مشکلی نیست. جامونو عوض کردیم من خوابیدم و تکیه دادم به پشتی تخت و اون رفت پایین و شرتم رو در آورد، ( کلا من نظافت رو دوس دارم اما صبح رفته بودم حموم و حسابی صفا داده بودم تن و بدن و با لسیون معطر کرده بودم) …آلتمو گرفت تو دستشو 1 کم مالید گفتم دختر خوب، من تحریکم، نمال؛ بخور! لبخند زدو رفت بخوره اول با دستمال سرش رو از مایع لزج شده بود پاک کردم سرسش رو کرد تو دهنش که با وایییییی من همراه شد یواش یواش همه رو تا جایی که میشد کرد تو دهنش ( ادعای کبیروالذکر بودن ندارم ، طول و قطرش معمولیه اما خوب مگه دهن 1 دختر چقده !؟) و خوردن و مکیدن با زبونش زیرش رو و زیر کلاهک رو که خیلی حساسه رو لیس میزد بعد تند و محکم میک میزد و منو میبرد تو ابرا خلاصه ظرف 1 یا 2 دقیقه آبم داشت میآومد که گفتم بهش و آون هم فرم گرف منم با دو دست حرکت سرش رو هدایت میکردم و چنگ بین موهاش می انداختم که با فشارآبم رو خالی کردم تو دهنش اونم با حرکت دست و سر میک های محکم کمک کرد به تخلیه شدن منی من… حسابی سبک شدم از آخرین سکسم چند ین ماه میگذشت 1 دستمال کاغذی بهش دادم و تا آبم رو بریزه توش و دهنش رو پاک کنه , بطری آب رو دادم بهش گفتم دهنش رو بشوره بریزه تو سطل ! از تو یخچال 2 تا آب میوه آوردم خوردیم تا نفسی تازه کنیم و راند بعدی شروع بشه…
دوباره از لب شروع کردیم و بعد سینه و بعد هم مالیدن لای پاش و انگشت کردن که اول با یک انگشت بود و به تدریج به سه تا رسید و با حرکت سریع دست من اونم حسابی حال میکرد و منم باز داشتم تحریک میشدم و آماده …
به پشت خابوندمش و بین پاهاش نشستم ، 1 کاندوم باز کردم ( نگید از کجا خوب روز قبل تهیه کرده بودم در ضمن اینکه تقریبا همیشه همراهمه هرچند لذتش کمتره برای مرد اما خیال 2طرف راحت تره!) و روی آلتم کشیدم روش نیم خیز شدم سرش رو با دست میزون کردم بهش گفتم حاضری با سر رضایتش رو رسوند یواش سر دادم توش انقد ترشح داشت که به چیزی احتیاج نبود اول کلاهک بعد تا ختنه گاه یک چند بار آروم عقب جلو کردم تا جا باز کنه اذیت نشه و بعد یواش تا ته فرو کردم گرمای مطبوع و لذت بخش نازشو حس کردم و خوابیدم روش نمیشد بگی خیلی تنگ بود و به زور رفت اما کیپ بود ,به هر صورت اون هم ماه ها بود سکس نکرده بود ! 1جوری بود انگار نفسش رو حبس کرده لب پاینش رو آروم بوسیدم و شروع کردم مکیدن که همراهم شد منم حرکت اروم و ممتدم رو شروع کردم و هر دو بر افروخته و غرق لذت بودیم نفس من به شماره افتاده بود اونم با هر دخول من صداش در می اومد و منم به کارم سرعت میدادم تمام تنم عرق کرده بود و داغ بود هر بار که احساس میکردم میخوام ارضا بشم متوقف میشدم آلتم رو بیرون میکشیدم با انگشت چوچوله اونومیمالیدم و انگشتش میکردم تا از حس نیفته و باز شروع میکردم .استایل رو هم تغییر نمیدادم چون من فیس تو فیس و از روبرو رو با کسی که دوستش دارم از همه استایلها بیشتر دوست دارم هم اینکه باز موقع انزال لب گرفتن لذت رو برام چند برابر میکنه مخصوصا که بار اول بود و فرصت تجربه بقیه روشهای کسب لذات در پیش!! چند دقیقه ای بود که مشغول بودیم و برای من ساعتی به نظر میرسید که بهش گفتم پاهاش رو محکم پشتم قلاب کنه و فشار بده منم با آخرین سرعت در توانم تلمبه میزدم و صدای ناله های شهوت انگیز و لذتش دیونم کرده بود که محکم بقلش کردمو لباش رو به دهن گرفتم و مکیدم و آبم رو با فشار خالی کردم توش و بی حال افتادم روش و هر دو نفس نفس میزدیم و از سکس مون به شدت لذت برده بودیم …
یک کم تو حمون حال موندم که آلتم کوچیک شد و خودش آروم اومد بیرون ؛ کنارش خوابیدم برش گردوندم سمت خودم بوسیدمش و قربون صدقش رفتم . مدتی که گذشت باز شیطونیمون گل کرد بوسیدن و مالیدن منو تحریک میکرد اون هم که آمادگی داشت .
گفتم دمر بخوابه، گفت از پشت بدش میاد و دوست نداره . بهش گفتم باشه من از سکس آنال زدیا خوشم نمیاد! به رو خابوندمش پتو رو لوله کردم گذاشتم زیر لگنش باسنش اومد بالا، باز با انگشت شروع کردم به تحریکش و فرو بردن توش با دو انگشت به شدت و سرعت دستم رو حرکت میدادم که صداش در اومد و بعد به روش خودم برای تحریکش شستم رو فرو کردم تو و برجستگی داخل واژنش رو میمالیدم و با انگشت اشاره و میانی چوچوله و لباش رو دیگه حسابی حال میکرد و ملافه تخت رو چنگ میزد و گاهی دست منو پس میزد …
حسابی که حال کرد ، نشستم پشتشت به صورتی که رون هاش بین پاهام بود و باسنش جلوی آلتم کاندوم رو کشیدم ، با انگشت چاک باسنش رو باز کردم و لبهای پف کرده و خیسش رو دیدم آروم آلتم رو فرو کردم تو نازش چون از پشت بود و پاهاش رو به هم چسبونده بودم حتی از بار اول هم تنگ تر بود گرمای واژنش و لیزی و… حسابی تحریکم میکرد علاوه بر صدای ناله هوس انگیزش. شروع کردم به تلمبه زدن نرمی باسنش که میخورد به جلو و شکمم خیلی لذت داشت .
از پشت دستم رو بردم زیرش سینه هلوش رو گرفتم و میمالیدم ، به دست دیگم تا حد ممکن سرش رو برگردوندم و از لبای نیمه باز مرطوبش لب گرفتم ؛ موهاش تو صورتش پریشون شده بود کمی عرق کرده بود صورتش که موها بهش چسبیده بود و من همینجوری صورتش رو میلیسیدم و میبوسیدم و چشماش نیمه باز و خمار شده بود؛ کلا حالتش خیلی شهوت انگیز شده بود با اینکه 2 بار ظرف 1 ساعت گذشته تخلیه شده بودم و فکر میکردم بیشتر بشه زمان نزدیکیمون اما محرکهای زیاد و ممتد منو به انزال نزدیک کرده بود ضربآهنگ حرکتم رو سریع کردم و شدید که تخت هم صداش در اومد ؛ با هر ضربه هوا همراه با آه و آی از از دهن مریم با ضرب خارج میشد که یکدفه 1 جورایی منفجر شدم و آبم با تپشهای شدید و با فشار خارج شد و در حالی که خودمو تا حد ممکن بهش فشار میدادم و آلتم تا ته نازش بود تخلیه شد و از نفس افتادم و کنارش دراز شدم و بقلش کردم …
کمی خستگی در کردیم، من که دیگه نه نا داشتم نه امکانش رو خیلی حال کرده بودم ، هرچند اون میگفت خوب بود و اگه بشه بازم میخواد اما گفتم : عزیزم منو چلوندی دیگه نمیتونم تا قطره آخر رو تقدیم کردم ! پرسیدم مگه لذت نبرده !؟ که گفت چرا شاید این بهترین سکسش بوده البته همسر قبلیش تریاک میزده و به همین دلیل سکس طولانی تری داشتن ولی با فواصل طولانی زمانی! اما حس و حال این سکس وتکررش چیز دیگه ای بوده و کلی حال کرده بود. کمی حرف زدیم تو بقل هم و بعد پا شدیم لباس پوشیدیم و آمدیم بیرون و همه اینها در حدود یک ساعت و نیم تا دو ساعت زمان برده بود؛ کمی کمکش کردم تو کاراش که عقب بود و …
تا تو اون کارگاه بودم و شیفت 5 شنبه اون بود با هم سکس داشتیم ، الان هم با هم تلفنی در ارتباطیم و دوستی مون ادامه داره تا کی قسمت بشه با هم باشیم…
این خاطره من بود و کاملا بر اساس واقعیت ، اذهان همیشه مشکوک لطفا اگر ابهامی دران منطقی مطرح کنن روشنشون کنم! استدعا دارم از به کار بردن کلامات رکیک که در شان وشخصیت هیچ انسانی نیست خوداری کنید!
بابت اطاله کلام و غلط املایی یا عدم کشش و جذابیت خاطره ام از دوستان صمیمانه پوزش میخوام و با روی باز پذیرای نقدهای گرامی دوستان جهت ارتقای سطح کیفی دیگر خاطراتم! در صورت استقبال خوانندگان هستم.
نوشته: HOT ENGINEER