سلام
داستانی که تعریف میکنم واقعی هستش.
من یه پزشک زنانم تو تهران که ۳۸سالمه و مردم میگن هیکلم ساعت شنی و سکسیه ولی خودم قبول ندارم این حرفو.
سینگلم و تنها زندگی میکنم.این خاطره مال سال ۹۹هستش.
یروز تو مطب نشسته بودم و بیمارامو ویزیت میکردم که یه خانم چادری و تقریبا مسن با یه دختر جوون خوشگل وارد شدن.دختره مانتو چسبون و شلوار جذب پوشیده بود ولی موهاش بیرون نبود.چشمم روی کون دختره زوم مونده بود.سینه هاشو که نگم.دوتا هندونه.چهرش معمولی بود.پیرزن شروع به حرف زدن کرد:خانوم دکتر والا ما اومدیم این دختر رو یه معاینه بکنید و گواهیشو بهمون بدید.قطره اشکی از چشم دختر بیرون ریخت.از اینچیزا زیاد میدیدم.انگار دختر کالای جنسیه.خودمم عصبانی میشدم ولی کاری از دستم برنمیومد.پیرزن رو بیرون کردم.دختره که فهمیدم اسمش پارمیسه رو بغل کردم.کمی با هم حرف زدیم آروم شد.گفتم: حالا اشکال نداره یه معاینه کوچیک میکنم برای سلامتیت و گواهیتم میدم دستت.
لطفا همه لباساتو دربیار و بخواب رو تخت.
وقتی کارش تموم شد کفم رسما برید.سینه هاش نوک صورتی و سفید بودن.کصش بدون یه تارمو و کمی سبزه بود.کمرشم باریک.روی صندلی روبروش نشستم.کصشجلوم چشمم بود.دلم میخواست زبونمو بکشم روش آه بکشه.
ولی خودمو کنترل کردم.وسیله استوانه ای مانند رو داخل سوراخش فرو کردم تا بتونم درست معاینه کنم.از اول بهم گفته بود دختر نیست.چیزی نمی‌گفت و عجیب بود که تحریک نشده بود.کارم رو انجام دادم.کصش سالم بود.وقتی وسیله استوانه ای رو میکشیدم بیرون صدای ناله خفه ای شنیدم و دیدم کصش چقدر آب انداخته.دیگه رد دادم. دستامو به ممه های خوش فرم و خوش رنگش رسوندم و حسابی تو دهنم جا دادم.دکمه روپوشمو باز کرد و سینه هامو مالید.اومدم پایینتر و شروع به لیسیدن اون کص ناب کردم.این دختر حسابی تحریک شده بود.سرمو به خودش فشار میداد و ناله میکرد.
_وای کصم دکتر
_جوون الان حالتو جا میرم.
روپوشمو درآوردم واونم شرتمو کشید پایین رفتم روی کصش نشستم و کص خودمو مالیدم بهش.
صدامون کل اتاق معاینه رو ورداشته بود.
من جیغی زدم و به اوج رسیدم.
پارمیس روی تخت داگی شد و من کیر پلاستیکی که توی کشو بود رو درآوردم.با انگشتام سوراخ کونشو باز کردم که خودشو عقب کشید و گفت:
_دردم میاد
_واسه یه لحظه اس بعد حال میکنی.
دوباره داگی شد و من با کلی آخ و اوخ کیر رو تو سوراخ فرو کردم و تلمبه زدم.همزمان با دوتا انگشتام چوچولشوهم میمالیدم.آب سفیدرنگ از کصش شره کرد و لرزید.
روی تخت نشست و لب گرفتیم.
_بهترین سکس عمرم بود خانوم دکتر.
_من طعم بهترین کص عمرم رو چشیدم.
لباسامونو پوشیدیم و من گواهی بکارت رو نوشتم و امضا کردم.
_عزیزم اگه خواستی بدوزیش حتما بیا پیش خودم
_حتما خانوم دکتر ربانی.
طعم کصش زیر دندونم بود.
پارمیس رفت و من دیگه هیچوقت ندیدمش.
پایان.
نوشته: ریحانه