داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس غیرمنتظره با زنعموم

سلام دوستان
اول اینکه ممنونم که این داستان رو میخونید دوم اینکه همه چیز طبق واقعیت کلمه به کلمه گفته میشه

اول از خودم بگم اسمم امیررضا الان 26 سالمه سال 97 بود که من تو خونمون هر روز درگیر میشدم بخاطر بلوغم و مشکلات دانشگاه و مسیر تخمی که هر روز میرفتم و میومدم خیلی خسته شده بودم با یه دختر دوست بودم اون بدتر عصابمو خورد می‌کرد میرفت رو مخم که کلا 3 ماه بیشتر رابطه نداشتیم بعد اون دیگ عصیانی بودم که چرا نمیتونم کسی رو بکنم یا وقتی تا یک قدمی کردن طرف میرم پشیمون میشم اصلا حالت روحی خوبی نداشتم
خلاصه یک شب با خونه دعوام شد و رفتم خونه یکی از عمو هام ک از بابام کوچک تر هست اون شب نشستیم باهم عرق خوردیم منو عموم و عموم خوابید زنعموم خونه نبود و یه پسر عموی کوچیک تر از خودم دارم چند سال با من اختلاف سنی داره خلاصه منم مست کرده بودم و حالم بد بود تا اینکه پسر عموم از دهنش پرید که بابا مامانش دعوا کردن و مامانش قهر کرده و فلان منم که خودم داغون گفتم ای بابا من میرم میارم زنعمو رو نگران نباشید عموم گفت ولش کن میخوام طلاقش بدم و این داستانا خلاصه فردا صبح رفتم دنبال زنعموم و آوردمش خونه اما اینم بگم من از بچگی دلم میخواست لخت ببینمش یا بکنمش قیافه ای نداره ولی هم حشریه هم بدن خوبی داره تپل و اندام برجسته ای داره تا اومدیم خونه شروع کرد گلگی و از این حرفا که عموت معتاده و بهم توجه نمیکنه و این حرفا تا اینکه یهو نمیدونم چجوری شد دست من تو دستش بود و لمسش می‌کرد و از عشق و محبت میگفت منم کیرم کم کم داشت بلند میشد کلی گفتیم و اینا منم گفتم آره دیگ به درد نمیخوره زندگیه یه دختر باهام دوست بود نشد بکنمش کلی عصابم بهم ریخت و کلی حالم خراب شد و اینا تا اینکه پسر عموم یهو درو باز کرد از مدرسه اومد رفت تو اتاقش و برگشت با مامانش حال و احوال کرد و غذاشو خورد و خوابید منو زنعمو کنار هم دراز کشیدیم و ماهواره نگاه کردیم کم کم دستم رو کشیدم رو دستش رو بازوهاش بعد بوسش کردم یه یکساعتی تو همین حال بودیم من تو آسمون بودم تا اینکه دستمو کشیدم به سینش یه ده دقیقه همینجوری ماساژ دادم بعد دستمو کردم زیر سوتین سینه هاش خیلی بزرگ بود نمیدونم سایزش چند بود اما سوتین رو داشت پاره می‌کرد 36سالش بود اون موقع ولی محشر بود بدن سبزه کمر تپل پهلو هم داشت دیونه می‌کرد آدم رو بعد که دستم سوتینش بود گفت زشته پسرم میاد مبینه گفتم یکم دیگ بزار یهو قاطی کرد گفت حالم خراب میشه نکن.
من که متوجه شدم چي میخواد چند روز پیششون موندم تا بتونم زنعمو رو تو هر فرصتی بکنم
عموم از سر کار اومد با زنعموم قهر بودن زنعموم گفت من میرم پشت بام میخوابم منم باهاش رفتم عموم هیچ جوابی بهش نداد و پایین خوابید رفتیم بالا جا انداختیم یه نیم ساعت صحبت کردیم در مورد عشق و سکس و این کسشعرا زیر پتو پاش روی پام بود و دستش تو دستم انقد مالیدم دستشو خیس عرق شده بودیم قشنگ معلوم بود که قراره چی بشه
زنعموم به خاطر اینکه دلش خنک بشه میخواد (از دق و حرص عموم) بهم کس بده منم ک از خدا خواسته خلاصه همینجوری تو بغل هم بودیم یهو شروع کرد لیمو خوردن منم تجربه نداشتم و همش عقب ميمونم اون دیونم کرده بود زبونشو تو دهنم می‌چرخوند کمکم کیرم به بزرگ ترین حالتش رسیده بود ک با دستش از رو شلوار کیرمو می مالید کم کم نوک کیرم خیش شده بود یهو دستشو کرد زیر شلوارم نمیشد منم براش کمربندمو باز کردم شلوار جین تنگ پام بود من خایه هام خیلی بزرگه کیرمم مثل اعضای نویسنده سایت 20 سانت نیست کیر معمولی تقریبا 16 سانتی دارم اما قطرش بزرگه
زنعموم دستش بکیرم که خورد دیونه شدم یهو بوسم کرد هیچ حرفی بین ما رد بدل نمیشد تا اینکه دستش به کیرم خورد گفت چقد بزرگه داره میترکه
یهو گفت دیگ طاقت ندارم بلند شو جارو جا به جا کنیم که اگه کسی اومد نفهمه چ گوهی میخوریم جابجا شدیم سمت چپ در کنار کولر جا انداختیم باز افتازیم رو هم
اینبار نوبت من بود ک بمالمش شروع کردم کسشو مالیدن انگشتمو کردم تو کسکش آنقدر مالیدم که خیس شد البته آبی که داشت میومد چیزی بیبن ادار و مایع منی آقایون شبیه بود البته ترکیب این دوتا زنعموم بلند شد شاشید بعد داراز کشید به پهلو پای چپشو داد بالا کیر منو با کسش تنظیم کرد وای باورم نمیشد کیرم رو راهی کس بهشتیش کرد من به یک دقیقه نرسید آبم اومد و آوردم بیرون ریختم رو کونش بدش اومد بهم دستمال داد پاکش کردم طولی نکشید دوباره کیرم مثل سنگ شد زنعموم باورش نمیشد گفت یکم زمان بده بهش دیونه دوباره کردمش تو کسش خیلی تپل بود واقعا تپل ترین کسی بوده ک تا الان دیدم
بهش چند بار گفتم زنعمو از پشت بکنم و اینا یه برگشت گفت یکبار دیگ بگی زنعمو دهنتو میگام
بلند شد نشست رو کیرم بدون اینکه کیرم در بیاد از کسش شروع کرد به بالا پایین شد تو اون تاریکی خط کسش می‌درخشید داشتم چی میدیدم زنعموم که کیرمو تا خایه میکنه تو کسش من داشت آبم میومد بهش گفتم استوپ کرد کیرم تو کسش سیخ وایساده بود یهو سینه هاشو داد بیرون لیس میزدم براش بالا و پایین میرفت رو کیرم دوباره یهو باهم ارضا شدیم کیرم دورش سفت شد
من داشتم از هوش میرفتم انگار از مغز تا کمرمو کشید تو خودش
زنعموم به کوچولو لرزید رو پاهام حسش کردم بعد بوسم کرد صورتمو گردنمو
کسشو پاک کرد کیرمو پاک کرد گفت تا حالا اینجوری نشده با عمونم
دوباره کنارم دراز کشید من خودمو بهش مالیدم بازم شلوارشو داد پایین کیرمو گذاشت رو خط کسش ساعت 4 صبح بود و ما همچنان در عشق و حال ک داشت آبم میومد انقد گرم بود و لیر اون تو از کنار تنگ تر بود واقعا زبونم قادر به توصیفش نیست گفتم داره میاد گفت دلت میخواد بچه دارم کنی برات بزرگش کنم
منم بوسیدمش گفتم ن ما تازه زنو شوهر شدیم زوده کلی خندیدیم آبمو ریختم تو یه پارچه
بعد خوابیدیم صبح من حال نداشتم راه برم هی بهم تیکه مینداخت یه خورده سینشو تو آشپزخونه خوردم قبل اینکه پسر عموم بیدار شه چون عموم رفته بود سر کار
سینش خوردم بعد بهم صبحانه داد خوردم رفتم دانشگاه
اما بعد اون داستان هیچ گفت تکرار نشد و با عموم اوکی شد یکبار التماسش کردم گفت ک پشیمون شده و دیگ جوابم رو نداد
هر چند خیلی خوب بود اما منم حس ندامت داشتم

نوشته: Amirreza

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها