داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس با زن عمویی که عاشقم بود

سلام دوستان عزیز امیدوارم حالتون خوب باشه و کیرتون همیشه راست اولین باره که دارم داستان می‌نویسم همیشه فقط می‌خوندم داستانارو و از نحوه داستان نویسی آشنایی دارم حالا بیخیال
من الان که دارم این داستانو می‌نویسم ۲۹ سالمه و این قضیه برمیگرده برای حدودا پنج سال پیش از خودم بخوام براتون بگم قدم ۱۸۵ و اصلا هیکل خوبی ندارم ولی در عوض چهرم خیلی خوب و جذابه که باعث شده بود دخترای فامیل تو کفم‌ باشن و خیلی از دخترا مخصوصا بخاطر شرایط کاریم و حرفه ای بودنم تو کارم بهم پا بدن حالا خیلی داستانو نمیخوام طولانی کنم چون گشادی باعث شده که تا الان این داستانو ننویسم از قضا من یه عمو داشتم که رابطه خوبی باهم داشتیم این عموی ما یکم مشکل داشت هم کمی ذهنی هم اینکه بکنش خراب بود که سر همین موضوع چهارتا زن گرفت و همشون ازش طلاق گرفتن گذشت و من عمومو چند وقت ندیدم و چون با مادربزرگم مشکل داشتیم دیگه خونه ما نمیومد و فهمیدم زن گرفته و چون بی‌خبر بود و چیزی بهم نگفت ازش دلخور بودم و باهاش قهر کردم چند ماهی گذشت تا یروز بهم زنگ زد منو دعوت کرد خونشون و من گلگی کردم و از زنش خواست اونم اسرار کنه که من راضی بشم برم از پشت گوشی شنیدم که گفت رشته من خوشم نمیاد اینا ولی گوشی رو گرفت حرف زد دعوت کرد منم واسه رو کم کنی رفتم رسیدم دم خونشون آخ یادم رفت بگم من بچه تهرانم و زن عموم شمالی بود تا رسیدم زنگ زدم درو باز کردن. رفتم بالا در واحدشونو زدم دیدم یه خانوم نسبتا خوشگل درو باز کرد از اون بخوام براتون بگم قدش حدودا ۱۶۵ الی ۱۷۰ بود هیکل خوبی داشت ولی ممه نداشت اون تا منو دید سلام داد ولی یکم قفل کرد پشت سرش عموم اومد منو دعوت کردن برم داخل رفتم داخل کلی حرف زدیم گفتیم خندیدیم ولی زن عموم همش نگاهش به من بود یه پسر عمه هم داشتم که اونم اونجا بود که قیافه اونم بدک نبود ولی قدش خیلی از من بلند بود ولی بخاطر قیافم و مدل حرف زدنم زن عموم رو من قفل کرده بود البته منم پا نمی‌دادم چون زن عموم بود دیگه گذشت من شب اومدم خونه بعد از چند روز پیام داد گفت شمارمو از عمو گرفته پسر عمم داره میاد خونمون خیلی دوست داریم توام بیای یکم حرف زدیم منم رفتم دیگه از اونجا رفت و آمدم به اونجا بیشتر شد دیگه کم کم پیام دادناش بیشتر شد باهم کلی شوخی میکردیم منم همیشه میریدم بهش ولی تهش همین ریدنا کار دستم داد خلاصه حرفا از شوخی معمولی رسید به سکسی و من فکر میکردم این از این جهت اینارو میگه که مثل بقیه زنا چس نمیکنه خودشو و ادای تنگارو در نمیاره گذشت تا بهم گفت قبلا گل می‌کشیده منم بهش گفتم منم الآنم میکشم گفت یکبار بگیر باهم بکشیم منم رفتم یه گل سم خریدم بهش آمار دادم گرفتم و به پسر عمم زنگ بزن بیاد گه گفت اون نمیدونه و خودت بیا منم رفتم تا رسیدم زنگ زدم درو باز کرد رفتم بالا نشستم شروع کردم رول کردن بعد باهم کشیدیم چت پاره شدیم دیگه داشت کم کم اثرش می‌رفت منم لش کرده بودم رفتم یکم بخوابم رو تخت دراز کشیده بودم که اومد کنارم دراز کشید شروع کرد اذیت کردن که من تنهام پاشو گفتم به تخمم میخوام بخوابم ولی اون همچنان اذیت میکرد یهو دستشو انداخت دور گردنم گفت پس منم میخوابم پشمام ریخته بود کم کم حرفاش تو چت داشت می‌رفت تو مخم که نکنه بله که یهو کشیده شدن دستش رو رو بدنم احساس کردم گفتم داری چیکار می‌کنی هنوز چت پاره ای فکر کنم که گفت ببین من از موقعی که درو باز کردم برات عاشقت شدم لطفاً منو پس نزن هنگ کرده بودم تازه بدنم یخ کرد گفتم تو شوهر داری شوهرت عمومه لطفاً برو شروع کرد نوازش کردنم منم کم کم حالم بد شد نفهمیدم چی شد لبامون رفت تو هم به خودم اومدم گفتم دارم چه غلطی میکنم زدم بیرون تا شب بهم پیام داد که بخدا من عاشقت شدم و از این کس شعرا منم زیر بار نمی رفتم که گفت تا فردا اومدی که هیچ وگرنه خودمو میکشم من تا صبح خوابم نبرد همش با خودم کلنجار رفتم تا دلو زدم به دریا رفتم پیشش نشست گریه کردن که من بدون تو میمیرم و چرت و پرت منم دیگه حقیقتا وا دادم اومد نشست بغلم شروع کرد نوازش کردنم لبامون به هم گره خورد و هرجفتمون خیلی حرفه ای این کارو انجام می‌دادیم دستمو گرفت برد اتاق رو تخت لباس همو درآوردییم تا چشمش به کیرم افتاد یه جون گفت شروع کرد ساک زدن خیلی حرفه ای انجام میداد گفتم دیگه بسته و بیا 69 بشیم بعدش منم برای اولین بار کامل کسشو دیدم نسبت به بقیه پارتنرام چیز خاصی نبود یکم تیره بود و کس کوچولو و خطی داشت برعکس من عاشق کلوچه ای بودم ولی مزش خوب بود حسابی براش خوردم زبونمو می‌کشیدم وسطش چوچولشو میک میزدم بعد شروع کردم زبونمو لوله ای کردم میکردم تو کسش‌ صداش دراومده بود همش ناله میکرد اونم واسه منو میخورد و تخمامو میکرد تو دهنش بعدش از روم بلند شد کیرمو که خیس خیس بود کرد تو کسش‌ ولی لامصب کس داغی داشت و شروع کرد بالا پایین کردن خودش رو کیرم منم کم کم صدام دراومده بود ولی اون خیلی بالا بود صداش از آه و ناله به داد و بیداد رسیده بود یکم ترسیدم که نکنه یوقت همسایه ها بریزن جلو در که خبری نشد خیالم راحت شد تو همین فکرا بودم که با صدای جیغش به خودم اومدم فهمیدم ارضا شده بهش گفتم برگرد میخوام داگی بزنم که برگشت منم تا خایه میکردم و تند تند تلمبه میزدم که دوباره ارضا شد بهش گفتم من دیر انزالی دارم بیشتر ادامه بدیم اذیت میشی که گفت نه بازم میخوام بردمش رو اپن پاهاشو باز کردم و شروع کردم تلمبه زدن و چون قبلا زیاد سکس کرده بودم و چندتا هم دوست دختر داشتم خیلی حرفه ای شده بودم که خودش بعدا بهم گفت وقتی رو اپن منو کردی بهترین مدل سکس زندگیم بود خلاصه دوباره ارضا شد ولی انگار خواستش تمومی نداشت دوباره رفتیم رو تخت و پاهاشو انداختم رو پام و تا ته کردم تو کسش‌ شروع کردم تا ته تلمبه زدن که دیگه داشت جیغ میزد بکن منو جر بده من جندتم تا حس کردم آبم داره میاد بهش گفتم که گفت قرص خوردم بریز تو منم با تموم فشار توش خالی کردم بهم گفت دیدی آبتو آوردم دیگه ما نداشتم از خستگی افتادم روتخت اونم اومد روم خوابید و تا پنج بعد از ظهر همون حالت خوابمون برد بیدار شد زنگ زد به پسر عمم گفت تا هفت بیا اینجا که منم قراره بیام و به عمومم زنگ زد گفت بچه ها شب میان اینجا سر راهت خرت و پرت بگیر بیار دیگه از اون روز علاقش بهم خیلی شدیدتر شد و منم کم کم بهش علاقه مند شدم همه دوست دخترامو پیچوندم بخاطرش و فقغ با اون بودم تا اینکه پسر عمم فهمید و اومد بهم گفت من رازتونو نگه میدارم ولی هرروز به زن عموم پیام میداد که من عاشقت بودم ولی بهت چیزی نگفتم ولی تو رفتی سمت اون و منو نادیده گرفتی گذشت ما نزدیک دوسال باهم بودیم تا بالاخره عموم متوجه شد و یه دعوای شدید بینمون بالا گرفت من زدم بیرون اونم بخاطر من خود زنی کرده بود که عموم چیزی به بابام نگه و آبرو ریزی نندازه و از شدت خون ریزی بخاطر زدن رگش از هوش رفته بود رسوندنش بیمارستان بعد دوهفته رفتم پیشش برای آخرین بار باهم سکس کردیم و دیگه رابطمون واسه همیشه تموم شد و من تا مدتها دپرس بودم و به خودم قول دادم دیگه با زن شوهردار رابطه نداشته باشم و تا امروز اولین و آخرین بارم شد تا پارسال متوجه شدم از عموم جدا شده و عمومو از خونه انداخته بیرون و با یکی دیگه ازدواج کرده و از اون شب به بعد دیگه عمومو ندیدم و دیگه هیچ وقت هرز نپریدم و فقط با یک نفر رابطه داشتم البته قبل از اون با دختر عمم سکس داشتم ولی چون جذاب نبوده واستون نمینویسم و مثل بقیه هم نمیخوام بگم این کارارو نکنید و نصیحت کنم چون نصیحت یعنی گه خوری اضافی

نوشته: زانیار

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها