داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس با برادرخانومم و زنش

من از نوجوانی پسری بودم همیشه ورزش میکردم و اندام خوبی داشتم و با چشم ابروی مشکی و جذاب ، که همیشه جذب دوستانم به من را حس میکردم، در دوران سربازی، سربازای دورو برم گاها به من پیشنهاد رابطه میداند و بعضیاشون که برام خوشگل بودن باهاشون سکس میکردم کیرم کلفت بود و بعضیاشون لاپایی میدادن.
سالها گذشت تا اینکه ازدواج کردم همسرم خیلی عاشقم بود تا اینکه کم کم احساس کردم برادرخانومم خیلی بامن گرمو صمیمی شده اون پنج سال از من کوچکتر بود و من ۳۲ سالم بود تا باهم تنها میشدیم فیلمای پورن بخصوص گی نشونم میداد و از پسرای خوشگل و دوستاش حرف به میان میکشید هر بحث و حرفی میشد اون طرف منو میگرفت و هرکاری ازش میخاستم برام انجام میداد و رو حرف من حرف نمیزد، حس کرده بودم که اون گی هست چون ابروهاشو آرایش میکرد و زیر ابرو برمیداشت و رفتارش با من غیر طبیعی بود ،یک شب عید که رفته بودیم خونه برادر خانومم و اونم متاهل بود ، شب موقع خواب منو برادر خانوم تو اناق دیگه دوتایی خوابیدیم. و زن اون با بچش و خانم منم تو ی اتاق دیگه خوابیدن، منم یک سالی بود ازدواج کرده بودم، نیمه های شب بود که تو خواب حس کردم یکی کنارم خوابیده و دستشو رو کیر من گذاشته، چشمامو باز کردم دیدم برادر خانوممه که کنار من به پهلو رو به من خوابیده و دستش رو کیرم گذاشته و خودشو بخاب زده بود، اونم پسر خوشگل و بدن سفید و لاغری داشت منم که کیرم شق شده بود چیزی نگفتم اروم دستمو گذاشتم رو کونش و سریع دستمو کشیدم ناگهان اون گفت دستتو بذار همونجا باشه. من که استرس گرفته بودم گفتم دوست داری ، گفت خیلی دستمو بردم تو شورتش و شروع کردم کونشو مالیدن گفت من خیلی دوستت دارم میخام عشق من باشی ،سرشو اورد جلو و شروع کرد لبای منو خوردن که دیگه سکسمون از اونجا شروع شدو شروع کرد برام ساک زد اون شب کردمش اولش یکم دردش اومده بود ولی بعد که کونش جا باز کرد با سوراخ کونش کیرمو میخورد تا ته جا میکرد داخل کونش، دو سال به همین منوال گذشت هروقت باهم تنها میشدیم باهم سکس داشتیم تا اینکه ی بار که با خانومم به خونشون رفته بودم شب باهم سکس داشتیم صبح من رفتم حموم حمومشون توی آشپزخونشون بود در حمومو باز کردم به خانومم بگم برام حوله بیاره یهو دیدم زن برادر خانومم تو آشپز خونس، منم که لخت بودم ناگهان اون منو لخت دید و چشمش به کیر کلفت من افتاد ، در حمومو بستم گفتم که میشه لطفن حوله برام بیاری ، زن برادر خانومم حوله رو آورد در حمومو زد و من درو که باز کردم دیدم هی به کیر من زیر چشمی نگاه میکنه ، حوله رو گرفتم خودمو خشک کردم لباس پوشیدم اومدم صبونه خوردیمو آماده شدیم راه افتادیم بسمت تهران با خانومم. من ی سیمکارت دیگه داشتم و استفاده نمیکردم وبرادر خانومم گفت من سیمکارتم سوخته اون سیمکارتو بده به من، منم بهش دادم بعداز یک ماه یه بار باهاش تماس گرفتم دیدم زنش جواب داد گفتم شوهرت کجاس چرا تو جواب دادی، گفت خونه نیست و یکم باهم احوالپرسیو خدافظی کردیم ، چند بار تماس گرفتم بعداز اون همش زنش جواب میداد ، تا اینکه فهمیدم برادر خانومم اون سیمکارتو داده به زنش، بعداز اون به بهونه هایی تماسهای من و زن برادرخانومم باهم شروع شد و مکالماتمون کم کم بیشتر شد، تا اینکه تابستون شد و ما دوباره به شهرستان و خونه اونا رفتیم، کم کم متوجه رفتارهای عجیب زن برادر خانوم شدم، جلو من به بهونه شیر دادن به بچش سینه هاشو در میاورد بیرون و به بچش شیر میداد، اوووف چه سینه هایی داشت سینه های گرد متوسط و سبزه.
من فهمیدم که چی تو سرش میگذره، بعداز ظهر بود خانومم رفته بود خونه همسایه برادرش برادر خانومم رفته بود بیرون خرید کنه بیاد ، من بودمو زن برادر زنم، داشت توی آشپزخونه شام درست میکرد رفتم سراغش بدونه هیچ مقدمه ای ازپشت بغلش کردمو بوسش کردم سفت چسبیدم بهش، شروع کرد اول ادای تنگارو در آوردن، ای نکن زشته الان یکی میاد میبینه و از بغلم در میرفت دوباره بغلش کردم و لبامو چسبوندم به لباش دیدم دیگه مقاومت نمیکنه لبو بوسو بغلو و کونشو مالیدم دستشو گذاشتم رو کیرم کیر کلفتمو گرفت تو دستشو چیزی نگفت، اون روز تا موقع خواب چند بار که تنها میشدیم بغلش میکردم میبوسیدمش، شب رفتیم برا خواب و دوباره با برادرخانوم سکس کردیمو فردا صبح من برگشتم تهران خانومم موند اونجا.
تو این مدت با زن برادر خانوم تلفنی در تماس بودیم و درمورد سکس و بدن همدیگه حرف میزدیم، اون میگفت شوهرم نمیتونه منو بکنه به من حسی نداره، قرار گذاشتیم این بار رفتم اونجا باهم سکس کنیم و ارضاش کنم، دو هفته بعد که رفتم دنبال خانومم. از شانس خوب خانومم خونه اونا نبود و خونه اون یکی برادش بود، من رفتم خونه اینا، شب رسیدم، بعداز شامو این داستانا رفتیم برای خواب، برقا خاموش شد من با برادر خانوم سکس کردیم وقتی داشتم برادرخانومو میکردم دائم از زنش حرف میزدم دیدم چیزی نمیگه، سکس ک تموم شد خوابیدیم،من از شوق وصال با زن برادر خانوم خوابم نمیبرد نصف شب بود که رفتم اون اتاق پیش زنش
دیدم بیداره و زیر پتو با ی سوتین و شورت خوابیده منتظر منه از قبل قراراو گذاشته بودیم ، بچش خواب بود، رفتم زیر پتو تو بغلش اووف چ بدن گرمو هاتی داشت و شروع کردیم تو هم لولیدن و خوردن همدیگه، اوووف چه لبایی چه سینه هایی چ کون گردو نرمی، بدنش سبزه نرمو شهوت برانگیز، اونشب حسابی کردمش کیرمو مثل ساندویچ میخوردو ساک میزد ، ی سکس خاطره انگیز و طولانی باهم داشتیم تا اینکه آبش اومد و منم ارضا شدم، یکمی تو بغل هم خوابیدیم، گفت دوست دارم مال من باشی و همیشه منو بکنی مثل امشب، خلاصه کارمون تموم شد و من دوباره برگشتم سرجام خوابیدمو صبح شد. صبح برادر خانومم بم تیکه انداخت گفت دیشب همش راه میرفتی توی خواب ناقلا
فهمیدم که اونم متوجه جریان شده و از اینکه تو بغل زنش بودم فهمیده
قرار بود این رابطه ادامه پیدا کنه که دیگه ما هم بچه دار شدیم و یک سالی به اونجا نرفتیم.و دیگه قسمت نشد
داستان طولانی بود امیدوارم خوشتون بیاد.

نوشته: میثم۳۹

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها