داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکسی که ناخواسته شد

سلام اسم رضا هست و این داستان بر میگرد به زمانی که من کارمند شرکت حمل نقل بودم شرکت ما زیاد بزرگ نبود یه شرکت کوچیک با یه منشی بود که همکارا بدشون نمی امد که ترتیب اینو بدن خانومه ۳۰ سالش بود منم ۲۸ سالم بود باید بگم منم ادمی که تو کف سکس بودم تا اون روز خودمو به دخترا یا زنانی خوشگل میچسبوندم بگذریم یه روز که به طور اتفاقی برخرود تن به تن داشتم دیدم بدش نمیاد از سکس چون این خانوم چادری بود و خیلی محرم نامحرم سرش میشد راستی اسمش میترا بود بد اون روز با من خیلی راحت تر شده بود به هر بهانه ای زنگ میزد پیام میاد تا این که یه روز گفت کیر کلفتی داشتی اون روز دلم خواست بزاری تو کسم وقتی رفتم خونه رضا به یاد تو کیر کلفت خود ارضایی کردم منم هنگ کردم که چی جواب بدم که خودش گفت اگه بخوای و قول بدی به کسی چیزی نگی حاضرم باهات سکس داشته باشم من که از هنگی در نیامده بودم که گفت بیخیال تو این کار نیستی که به خودم اومدم و قبول کردم تا این قرار شد فردا که روز جمعه بود و کلید شرکت دسته من بود اخه صاحب شرکت دوست من بود خلاصه به خودم رسیدم اندازه یه نخود تریاک تو چایی حل کردم رفتم بالا میترا و من جفتمون ساعت ۷ صبح رفتیم تو شرکت هوام گرم بود وای برای اولین بار داشتم سکس میکردم ولی فیلم زیاد دیدم که یه طوری حرفه ای هستم تو کار شروع کردم به کس شعر گفتن و شربت خوردن تو شربت میترا شراب ریختم و برای خودم نریختم چون میدونم تریاک و مشروب باهم که استفاده بشه طرف سنکوپ میکنه شربت که میترا خورد دیدم سرش داره گیج میره فهمیدم تا حالا مست نکرده بوده شروع کردم به لب گرفتن اونم که نای حرف زدن نداشت خودشو در اختیار من گذاشت بعد ۲۰ دقیقه لب بازی لختش کردم وای سینه گرد سفت سفید یه کوس خوشگل کوچیک صورتی بی مو ادم می خواست فقط تماشا کنه نکندش شروع به کار شدم چوچل کسش خوردم نفس نفس میزد اه نالش در اومده بود می خواست جیق بزنه که گفتم اولین جیق تو با به خاک رفتن هردومون یکی است. دستشو گذاشت جلوی دهنش خواستم کیرم بزارم تو کسش که گفتم راه باز یا نه گفت اره بازه شوهرم که مرده بعد اون دیگه کسی باهم سکس نداشت کیرم کردم تو کسش اخ چقدر تنگ بود سرکیرم تو کسش بود با یه فشار تا ته کیرم کردم تو کسش اخ که چقدر داغ تنگ بود دوستان جقی برید جقتون بزنید با این داستان خالی بندی

نوشته: رضا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها