عسل برای خانم معلم
من منصورم ۴۰ساله قدم بلنده ووزنم ۸۵ کیلو واندام مناسبی دارم
دختر من کلاس سوم دبیرستان رشته ریاضیه
تو یه درساش یه کم ضعیفه ومجبور شدیم واسش یه دبیر خصوصی بگیرم
خانمم یه دبیر پیدا کرد وگرفت من دبیره را ندیده بودم
گاها دبیره میومد خونه ما و بعضی وقتا هم دخترم میرفت خونشون
یه روز که دبیر اومده بود خونه ما من برای بار اول دیدمش که عجب مالی بود همون روز با اصرار من بعد از اتمام کلاس رسوندمش وخداییش چشمم گرفته بودش
تو همون روز اول دیدم خودش هم بدش نمیاد
دیگه هر وقت میومد اونجا من میرسوندمش وبا هم یه کم راحتتر شده بودم وموقع رسوندنش تو راه باهاش لاس میزدم
از شوهرش اوایل زندگیش جدا شده بود
یه زن حدود ۳۸ساله خوش هیکل وخوش قیافه با چشمای سیاه ودرشت وخمار
یه روز حرف از عسل شد وبهش گفتم برات عسل خوب میارم
براش تهیه کردم وتو مسیر رسوندن تو ماشین بهش دادم گفت قاشق نداری یه کمشو مزه کنم گفتم من یه قاشق دارم اشاره کردم به کیرم که با اون چشاش یه نگاه معنی داری بهم کرد تا رسیدم دم خونشون گفت بفرما تو گفتم ممنون گفت بیا با قاشقت یه کم عسل بهم بده
خشکم زد وخوشحال رفتم تو
گفت بفرما بشینید تا من بیام
رفت تو اتاقش و۱۰ دقیقه بعد با یه دامن سفید چاک دار ویه تیشرت تنگ بدون روسری اومد کنارم نشست
گفت با قاشقت بهم عسل بده منم کیرمو مالیدم تو عسلا وگفتم بفرما شروع کرد به ساک زدن وخوردن عسلا
کیرم داشت میترکید که آوردمش رو کاناپه وشروع کردم به مالیدنش وخوردن سینه هاش آه ونالش در اومده بود
دامنشو در آوردم وکسشو خوردم که دیگه نه اون تحمل داشت نه من
کیرمو یواش کردم تو کسش وشروع کردم تلنبه زدن
کسش تنگ بود وحشری
یه ۳دقیقه ای روش خوابیده بودم ومیکردمش که ارضا شد
بهش گفتم من کون میخوام وهی میگفت نه درد داره
بلاخره خرش کردم دمرو خوابوندمشویواش یواش کردم تو کونش
تا تخمام تو کونش بود دردش اومده بود اما من میکردمش
آبم اومد همه را از کون خوردتا الان که ۱سال از اون ماجرا میگذره هنوز میکنمش
این چند وقت پیش هاهم ازم حامله شد
که بچه را باکلی دردسر سقط کردیم
اما هم خوب کس میده هم خوب کون میده
نوشته: منصور