داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سزای مزاحمت

سلام
چند وقته گاهی وقتها میام تو سایت و داستان میخونم
برام جالبه بعضی ها رو ناموسشون غیرت ندارن
مگه همچین چیزی امکان داره؟
امیر هستم و ۳۸ سالمه … ۱۲ ساله ازدواج کردم … مردم منطقه ما خیلی رو ناموسشون حساس هستن … ۸ سال پیش به رفتار خانومم که خیلی مضطرب بود مشکوک شده بودم … همش فکرش مشغول بود و حواسش پرت … چند بار ازش پرسیدم چرت و پرت تحویلم میداد … یه شب جمعه ای که از مهمونی برگشتیم خونه خیلی سر و حال بود بهش گفتم عزیزم میدونم چند وقته حالت خوش نیست و گاهی وقتها عصبی هستی … من شوهرتم هر مشکلی داری بهم بگو مطمئن باش مثل کوه پشتتم … اولش گفت مشکلی نیست … با کلی زبون ریختن بالاخره بهم گفت که مزاحم داره … گفتم کیه مزاحمت گفت هر وقت تو مغازه ای زنگ میزنه و اس ام اس میده بهش گفتم
تو چیکار کردی تا حالا جوابش رو دادی گفت که اصلا تا حالا فقط چند بار با اس ام اس ازش خواهش کردم که مزاحمم نشه گفتم چرا بهم نگفتی تا حالا گفت میدونم اگه طرف رو پیدا کنی خون به پا میکنی دوست ندارم زندگیمون ارامشش رو از دست بده
خلاصه همون شب قرار شد هر اس ام اسی که اومد منو در جریان بزاره و منتظر اس ام اس هاش موندم که تا صبح شنبه هیچ اس ام اسی نیومد صبح شنبه رفتم مغازه نیم ساعتی بود که خانومم زنگ زد گفت اس داد تو این چند روز متوجه شدم که وقتی من مغازه هستم برای خانومم اس میره … با یکی از دوستام مشورت کردم …‌ قرار شد طرف رو بکشیم خونه گوشی رو از خانومم گرفتم و شروع کردم از طرف خانومم بهش اس دادن … خیلی زود درخواست کرد که بیاد خونمون … تو این چند وقت متوجه شده بودم که طرف از همسایه های مغازه خودمه که میدونه من کی مغازه هستم و کی نیستم ولی لو نمیداد که کیه … بعد دو هفته بالاخره تونستم بفهمم کیه … از همسایه های مغازه بود … کیف و کفش میفروخت … چند باری با خانومم رفته بودیم ازش خرید کرده بودیم و کلی هم بهمون تخفیف داده بود … یادم افتاد یه بار گوشی خانومم که یه نوکیا ساده بود هیچ قفلی نداشت جا مونده مغازه این و این بی شرف همون موقع با گوشی خانومم زنگ زده بود به موبایل خودش و شماره اش رو گرفته بود
با همون دوستم که مشورت کرده بودیم برنامه ریختیم و یه روز که من مغازه بودم از طرف خانومم دعوتش کردیم خونه … من رفتم مغازه خانومم هم رفت خونه پدرش رفیقم رفت خونه ما … ساعت قرارمون دیدم که یارو اومد از جلو مغازه من رد شد و یه نگاه به داخل کرد و رفت میخواست مطمئن بشه من مغازه ام … به فاصله پنج دقیقه سوار موتور شدم رفتم جلو در خونه اومد در خونه رو زد در باز شد اینم رفت تو منم پشت سرش کلید انداختم رفتم تو … وقتی رسید تو خونه اسم خانمم رو صدا میزد و قربون صدقه اش میرفت … میگفت بالاخره دیدی رامت کردم … با طنابی که از قبل اماده کرده بودم رفتم از پشت انداختم دور گردنش کشیدم رفیقم هم اومد … دو تایی دست و پاش رو بستیم … تو یخچال کدو خورشتی داشتیم کردیم تو کونش درد میکشید و ما لذت میبردیم … مجبورش کردیم برای رفیقم ساک زد و فیلمش رو گرفتیم بعدشم انقدر کتکش زدیم که کل هیکلش خونی شد انداختیمش تو صندوق ماشین تا ساعت ۳ نصف شب همونجا موند … ساعت سه لخت مادر زاد بردیم پرتش کردیم جلو در خونشون
فرداش رفته بود شکایت کرده بود … کلی دادگاه و پاسگاه رفتیم ولی بالاخره با رضایت طرفین قضیه تموم شد … میمیرم برای مردی که کسی نگاه چپ به ناموسش کنه تا خون به پا نکنه نشینه

نوشته: امیر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها