داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سرگذشت فانتزی های من (۱)

این قسمت: تری سام در باغ♡

ژانر قصه : رئالیست واقعیت (سکس سه نفره)
داستان براساس واقعیت نوشته شده و فقط اسامی تغییر یافته.
☆زمستان ۱۳۹۳☆
سرمای زمستون خیلی طاقت فرسا بود. بهترین کار برای من نشستن توی خونه و نوشیدن یه چایی داغ بود. که یکی از شب های سرد زمستونی فرزاد دوست قدیمی ام با من تماس گرفت و گفت زن داییمو دارم میبرم باغمون و الان میام دنبالت که بریم.
من غافل گیر شدم و اصلا آماده نبودم . و ما فقط یک بار توی پاییز با مریم زن دایی فرزاد بعد از اون داستان اول که براتون نوشتم رابطه سه نفره انجام داده بودیم. و من به شدت دلم براش تنگ شده بود و میخواستم فرصتی بشه دوباره باهم باشیم.اما نمیدونستم یک دفعه ای قراره بریم باغ فرزاد و تا صبح اونجا باشیم.
خوبه یادآوری کنم که مریم زن دایی فرزاد یه زن ۳۳ساله خوشگل ، ورزشکار و پولدار تصمیم داشت با فرزاد رابطه داشته باشه و عاشقش شده بود.فرزاد هم به زن داییش گفته بود که به یه شرط این رابطه را شروع میکنه و اون شرط اینه که یه گروه سه نفره با من تشکیل بدن و همیشه باهم باشیم. و من و فرزاد دو تا پسر ۲۳ ساله حشری و سکسی که باید از این به بعد یه زن سکسی ۳۳ ساله را سیر و ارضا میکردیم.که مریم خانم قبول کرد و ما اولین سکس سه نفره خودمونو تو خونه خالی من انجام دادیم و این شروع یه رابطه خاصی شد که ادامه داستانو براتون بازگو می کنم.

بعد از تماس فرزاد من سریع رفتم حمام و آماده شدم و در حال ادکلن زدن بودم که فرزاد رسیده بود در خونه تا منو سوار کنن و بریم باغشون.
وقتی سوار ماشین شدم مریم خانم زن دایی فرزاد جلو نشسته بود. یه تیپ زمستونی خیلی لاکچری و ناز پوشیده بود و آرایش لطیف و تحریک کنندش خیلی به چشم میومد.
انگار خیلی خوب بلد بود که دو تا پسر به سن ما از چه آرایش ، تیپ ، لباس و مودلی خوشمون میاد. صحبت هامونو شروع کردیم از سلام…احوال پرسی…حرف های حاشیه ای و سکس. فرزاد که داشت رانندگی میکرد یه دفعه دستشو گذاشت روی رون مریم خانم و گفت : ما که حالمون خیلی بده شما چطور سروش جان ؟!
منم با صدای آروم خودم گفتم : آره خب ، پرستار نداریم ازمون مراقبت کنه دیگه. مریم جون هم که خب ستاره سهیل شدن و افتخار نمیدن براما وقت بذارن کمی.
مریم خانم : نه آقا سروش نگید اینجوری . بخدا منم‌گرفتارم دخترم مدرسه داره از یه طرف باباش اذیت میکنه میره این کشور اون کشور به بهانه کار میره سراغ جنده های روسی و مراکشی و سوری فک کرده منم خرم نمیفهمم.خلاصه گرفتارم سروش جان. و دلم خیلی براتون تنگ شده بود.هم شما هم فرزاد جان. امشبم با هزار داستان پیچوندم که یعنی برم خونه خواهرم که خواستم امشبو پیش شما باشم خوش بگذرونیم.
فرزاد : مریم جون امشب میخوایم حالشو ببریم و …نمیخورمو …نمیکنمو…نمیدمو…نمیشم واز این حرفا تو کارمون نیست . مگه نه سروش جان؟
منم با لبخند گفتم صد در صد . حالا کی میخواد تو این سرما جوجه سیخ کنه بذاره رو منقل واسه شام؟!
همین طور که تو جاده بودیم به طرف باغ ، فرزاد گفت : کسی لازم نیست سیخ کنه خودش همینجوری سیخه . ما فقط میریم رستوران غذا را آماده تحویل میگیریم و میریم باغ.
بعد از این حرف فرزاد ، مریم خانم سرشو برگردوند عقب و به من که صندلی عقب نشسته بودم گفت : آقا سروش مال شمام سیخه یا این فرزاد خیلی شیطونه؟
منم با لبخند و صدای شهوت انگیزی گفتم : آره واسه منم همیشه سیخه بدتر از فرزاد.
که قشنگ برق نگاه مریم جونو دیدم اون لحظه. و انگار داشت با شهوت نگاهش منو میخورد. با چشمای درشت و ریمل کشیده ملایم و حالت خوشگلش.
وقتی رسیدیم دم رستوران فرزاد گفت : من میرم غذارا بیارم. بشینید شیطونی نکنید تا من بیاد. تو همین تنهایی بودیم که مریم برگشت به من گفت :
سینه هامو چند وقت پیش پروتز کردم دست بذار ببین خوب وایسادن؟!
منم که مشتاق لمس کردن سینه های مریم بودم سریع سینه هاشو از روی مانتو گرفتم و گفتم : اینجوری خودشو نشون نمیده اما گمونم خیلی پف داشته باشه.
گفت : آره حالا که رفتیم نشونت میدم ببینشون. ولی زیاد فشارشون ندینا حالتش خراب میشه اگه ضربه ببینه.
منم گفتم : نه ما با دست کار نمیکنیم ، با زبون میرسیم خدمت شما.
مریم یه خنده کوچیکی کردو از ور رفتن من با سینه هاش از روی مانتو داشت کیف میکرد و قفل کرده بود از حال ! فقط به یه سمتی خیره بود تا فرزاد برگرده.

فرزاد غذا را آورد و دیگه نزدیک باغ بودیم که بالاخره رسیدیم.
یه باغ بزرگ که تهش یه واحد بود و هوا سرد سرد.
زود پیاده شدیم و وسایلو برداشتیم و رفتیم به سمت سوئیت.
بخاریو روشن کردیم و اونجا یه تخت دو نفره شیکی بود که یه پتوی بزرگ قرمز روش پهن بود .
من گفتم : موافقین بریم زیر پتو تا یکم خونه گرم بشه . بعد غذامونو بخوریم؟
مریم گفت : من حاضرم
فرزادم موافق بود.
سه تایی رفتیم خودمونو انداخیتم رو تخت و پتو رو کشیدیم رو خودمون.
حالا من …مریم وسط و فرزاد اون طرف مریم خوابیدیم و داریم کم کم گرم میشیم. البته با لباس
فرزاد یه دفعه سرشو سمت مریم چرخوند و شروع کرد با مریم زن داییش از هم لب بگیرن . من فقط داشتم نگاهشون میکردم که دیدم مریم برگشت سمت من با پشت دستش یکم دور لباشو تمیز کرد و شروع کرد لبامو بخوره و دستشو انداخته بود دور گردنم و کمرم و نوازش میکرد.فرزاد هم توی همون حالت داشت با سینه های مریم بازی میکرد و دستشو از زیر مانتو انداخته بود توی سینه هاش و میمالید.

حسابی حشری شده بودیم. داغ داغ و خیس خیس… اتاق داشت گرم و دلنشین میشد . مریم پتو را داد کنار و شروع کرد لباساشو در بیاره و گفت : من که لخت شدم ببینم میتونیم ما سه تا همو گرم کنیم یا نه.
که من بلندشدم لباسامو دربیارم پیشنهاد دادم میخوام با فرزاد اول یکم ماساژت بدیم اوکی؟
مریم گفت : من حاضرم تو کی … و چشمک شهوت انگیزی بهم زد و لخت خوابید روی شکم تا ما دوتا کیر کلفت شروع کنیم ماساژش بدیم.

حالا ما سه نفر کاملا لخت و کیر منو فرزاد از شدت شهوت ورم کرده بود و کیر من شر و شر داشت ازش آب می چکید.
شروع کردیم من از قسمت پاها و فرزاد از قسمت گردن و شانه مالش و ماساژ و انجام بدیم.
بدن سفید ورزشکاری و ناز مریم داشت دیونم‌میکرد.
ناخن های لاک زده رنگ مشکی ، انگشتای مرتب و ناز و پاهای کشیده و زیباش باعث شد ناخودآگاه شروع کنم به لیسیدن و خوردن پاهاش. فرزادم نگاهم کرد و وقتی منو توی حالت شهوت انگیز مهارنشدنی دید شروع کرد به لیس زدن کمر تا پایین سوراخ کون مریم . قشنگ نبض و حرارت شهوتی که از بدن مریم ساطع میشد و حس میکردم. مخصوصا ناله های حشری کننده مریم که بلند شده بود…

حالا نوبت من بود که یه کاری بکنم. فرزاد و مریم کاملا میدونو داده بودن دست من. منم مریمو برگردوندم روی کمر و پاهاشو باز کردم‌و شروع کردم به خوردن کصش … اونم سرمو محکم گرفته بود و چسبونده بود لای پاش و با هر‌ زبون زدن و لیس زدن حرفه ای من یه لرزشی در مریم ایجاد میشد. اینقدر خوردن کوص صورتی و خیس و خوش بوی مریم برام لذت بخش بود که خودم نزدیک بود ارضا بشم تازه !
فرزادم سرشو انداخته بود رو سینه های مریم و داشت مثل سگ تشنه پستانهای مریمو می خورد و لیس‌میزد … که دیدم مریم چنگ انداخته دور موهام و گوشم ، داره جیغ میزنه و کوصش سریع تکون میخوره و داره آب زیادی از کوصش پس میده… آره اون داشت به شدت ارضا میشد و بهترین لحظات زندگیشو تجربه میکرد… و من گذاشتم تا آخر آخر حال بیاد و سرمو عقب‌نکشیدم تا اینکه بدنش شل شد… دستاش ول شدن و بدنش افت کرد و یه آه نفس‌ راحت آمیزی کشید و شروع کرد بخنده و سرشو زیر بالش قایم کرد و خودشو کمی شروع کرد لوس کنه … شاید خجالت کشیده بود چون این حالتو تا حالا تجربه نکرده بود و فکر میکرد من ناراحت شدم که زبونم تا ته تو کصش‌بود و نصف آب کصش ریخته شد تو دهنم… اما نمیدونست من چقدر کیف کردم و لذت بردم.

حالا اون میخواست ما دو تا را ارضا کنه
مریم گفت : ما تا صبح وقت داریم شمام الان دو تا تلمبه بزنید آبتون‌میاد بزارید من با دست و ساک زدن و لای‌ سینه ارضاتون کنم بعد شام بخوریم و بعدش ادامه ماجرا…
منو فرزاد کنار هم خوابیدیم و مریم با اون چهره سکسی و زیبا و لب های هیجان انگیزش و موهای لخت بلوند بلند شروع کرد برای منو فرزاد ساک بزنه و جغ بزنه اینقدر حرفه ای این کارو میکرد که حاضر بودم دنیا را بهش بدم و این لحظه تموم نشه…
اول آب فرزاد پاشید روی دست و یک طرف از سینه های پروتزی مریم بعد به فاصله کمی من آبم اومد و به شدت پاشید طرف دست و سینه و حتی گردن مریم و آروم آروم کیر و تخمای منو فرزاد و مالش میداد و نوازش‌میکرد.

مریم گفت : فرزاد داییت خوبه بیاد ببینه صاحب دوتا کیر شدم از نوع فشار قوی اوه اوه اوه … . اینو گفت و سه تایی خندیدیم.
☆☆☆
بعد از شام :
بعد از شست و شو و خوردن شام و کمی استراحت و بگو بخند ، فرزاد یه شیطنت از پیش طراحی شده ای کرد و فلشو زد به تی وی و گفت : سوپرایز دارم واستون .
حدس میزنید چکار کرده بود ؟
فرزاد چندتا از محشر ترین فیلم های پورن سه نفره را آماده کرده بود و ریخته بود رو فلش تا ما سه نفری باهم ببینیم و همشو روی هم انجام بدیم.
برای همین چراغ ها را خاموش کردیم و تی‌وی ال سی دی بزرگ و روشن کردیم و رفتیم روی تخت زیر پتو.
تازه فیلم شروع شده بود که دیدم دست مریم داره میاد روی کیرم و نوازشم میکنه و با اون یکی دستش داره با کیر فرزاد بازی میکنه .
اون سه تا پورن استار توی فیلم داشتن کم کم وارد سکس میشدن که ما دقیقا لخت لخت شده بودیم و منو مریم به صورت 69 روی هم افتاده بودیم و فرزاد کیرشو گذاشته بود دم دهن زن داییش و اونم داشت براش با صدای آبداری میخورد. گاهی هم فرو میکرد تا حلقش و صداش‌میومد.

کمی که کوص مریمو براش خوردم خیلی حشری شده بود و فقط تشنه کیر شده بود.
نشستم و به صورت داگ استایلی که مریم کونشو داده بود سمت من ، کیرمو شروع کردم به بازی دادن دم کوصش و داشتم با خیسی کوصش کیرمو لیزلیز میکردم .
صداش بلند شد و گفت : بکن …بکن توش کیرتو
منم کیرمو تا تهش کردم تو … وای چه مکش و حرارتی داشت کوصش… انگار جونمو میخواست بکشه از بدنم بیرون … اینجا تصمیم گرفتم تلمبه های سنگین و ضربه هامو شروع کنم و با حرکت تلمبه های من همزمان کیر فرزاد و میخورد …و هر باری که مریم میگفت جووون محکم بکن ، کردن من بی رحمانه تر و خشن تر میشد. و اون دقیقا اینو میخواست.
به فرزاد گفتم بیا جای من تا بخوابم و مریم بشینه روی کیرم و تو از کون بکن.
حالا باید مریم دوتا کیرو توی خودش جا میداد. یکی از کوص و یکی از کون.
خیسی کوص مریم بیداد میکرد و وقتی نشست روی کیرم بغلم کرد تا فرزاد از پشت بتونه راحت کیرشو بکنه تو کونش.
شروع کردیم هم زمان تلمبه زدن کم کم تلمبه هامونو سفت تر و محکم تر میزدیم … مریم چشماش باز نمیشد …رفته بود تو حس… نمیدونم به چی فکر میکرد و تمرکزش روی چی بود که اینقدر داشت بهش حال‌میداد.
جاهامونو عوض کردیم و من ایندفعه از کون کردم و فرزاد از جلو و قرارمون این شد هرکی آبش اومد بپاشه روی سینه و شکم مریم جون.
تلمبه زدن های محکم و حشری منو فرزاد هم از طرفی داشت مریم زن داییشو پاره میکرد و هم داشت بهش خیلی حال میداد مخصوصا صدای آه و ناله های کش دارش حس سکس ما را ده برابر کرده بود.
بالاخره بعد از تلمبه زدن های پیاپی و موزون منو فرزاد ، مریم با صدای بلند ارضا شد و منو فرزاد هم بلافاصله با هم آبمون اومد و با فشار پاشیدیم روی سینه …گردن و شکم مریم . و فقط تونستیم یک مشت دستمال کاغذی برداریم و بدیم به مریم و افتادیم توی بغل همدیگه … بی حال و با لرزش بدن از بعد از ارضا شدن …
و محکم ما سه نفر همدیگرو بغل کردیم و خیلی رمانتیک در مورد سکسمون صحبت کردیم و تا نزدیک ساعت ۵ صبح خوابمون برد.

صبح قبل از رفتن یک بار دیگه به پیشنهاد فرزاد با مریم سکس کردیم و سه نفری ارضا شدیم و این دومین ملاقات سکسی من و فرزاد با زن داییش‌ مریم بود. و لحظه رفتن و خداحافظی وقتی خواستیم پیاده بشیم و هرکی بره خونه ، هم قسم شدیم که این رابطه کاملا محرمانه و سکرت بمونه و برای همیشه دوستانی خاص و عاشق برای هم بمونیم…

***و در اینجا به پایان این بخش از داستان رسیدیم، یکی از رخداد های خاطره انگیز سکسی زندگی شخصی من ***

نوشته: سروش

ادامه…

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها