زیبای زندگیم (۲)
…قسمت قبل
سلام. گفتم اگه کامنت گذاشتید بقیشو مینویسم ولی خیلی هیجان دارم بنویسم.
بعد از اینکه ارضا شد رفتیم یه جا تو پیروزی نهار بخوریم بهش گفتم تو دیگه قصد ازدواج نداری؟ یهو دوباره گفت خیلی بیشعوری. به تو چه ربطی داره. دوباره بهم برخورد ساکت شدم. وقتی اومدن سفارش غذا بگیرن تا من اومدم بگم چی میخوام یهو خودش گفت برای من یه برنج ساده بیارن و برای خودش یه غذای کامل. با خودم فکر کردم شاید مثلا کبابش زیاده خواسته با هم بخوریم ولی حق رو بهش ندادم چون واقعا گرسنه بودم. غذا رو که آوردن خواستم کباب بردارم گفت چیکار میکنی؟ گفتم کباب برمیدارم گفت غذات همون برنجه. گفتم زیبا چی میگی؟ خیلی عصبانی نگام کرد به خاطر ابرو و اینکه داد نزنم هیچی نگفتم غذا رو که خوردیم حساب کرد اومدیم بیرون. گفتم من میخوام برم یکم کار کنم تو هم برو. گفت چقدر خری برو هر کار میخوای بکن. جدا که شدیم بهش پیام دادم که نباید کارایی که تو خونه کردی رو بیرونم انجام میدادی اگه کامل به حرفات گوش کردم چون خواستم حال کنی الانم دیگه خواستم خدافظی کنم. اون فقط یه کلمه نوشت به درک.
بعد دو سه روز زنگ زد حدود ۱۱ صبح بود گفت میای پارک قیطریه؟ منم خوشم میومد ازش گفتم باشه گفت بیا بستنی ایتالیایی رفتم اونجا بازم خودش دو اسکوپ بستنی گرفت واسم با انتخاب خودش. حرصم در اومد ولی هیچی نگفتم. رفتیم تو پارک گفت تو لیمیت چیه؟ گفتم من تا حالا کارایی که تو کردی حتی بهش فکر نکرده بودم. گفت خیلی نازک نارنجی هستی. گفتم زیبا واقعا بهم احترام نمیزاری. گفت من باید به تو احترام بزارم؟ گفتم اره. با خنده گفت یادته مثل توله سگ تند زیر بغلامو لیس میزدی؟ گفتم اون واسه تو رابطه بود گفت چه فرقی داره؟ بهش گفتم من کار میکنم نمیتونم هر وقت تو خواستی پیشت بیام. یه جورایی خواستم بپیچونمش ولی گفت هر روز که نیست.
گفتم الان برنامه چیه؟ گفت بریم خونت. گفتم باشه
تو راه بهم گفت من عاشق شکنجه کردنم. گفتم معلومه از کارات.
باورم نمیشد به دختری که ده سانت ازم کوتاه تر بود داشتم اینجوری باج میدادم.
رفتیم خونه گفت اگه قهر نمیکنی پاهامو بوس کن. گفتم زیبا تو خونه هر کار خواستی بکن ولی بیا بیرون رفیق باشیم گفت فعلا بوس کن. نشستم پاهاشو بوس کردم. رفت سر یخچال میوه برداشت نگام کرد گفت لخت شو بدنتو ببینم.رفتم تو اتاق لخت شدم اومدم بیرون گفت شورت و سوتینتم در بیار . درآورد سینه هام کوچکتر از زیبا بود ولی از سفیدیه بدنم خوشش اومد. گفت بچرخ . چرخیدم اومد تو اتاق نشست. گفت بد نیستی بیا جلو. رفتم جلوش با کسم ور رفت. انگشتاش خیس شد کرد تو دهنم لیس زدم.
گفت راست میگی که باید کار کنی یه فکری دارم خیلی خوبه ولی بریم رو تخت بعد بهت میگم. رفتیم تو اتاق لخت شد منو خوابوند رو تخت خودش اومد روم شروع کرد لب گرفتن. خیلی دوست داشت لبامو با ولع میخورد اصلا نمیذاشت من کاری کنم زبونشو میکرد تو دهنم میچرخوند صورتمو لیس میزد. چهار پنج دقیقه اینکارو کرد من خوابوندمش خودم به پهلو بغلش خوابیدم. دوباره لب گرفتیم با دستم کسشو گرفتم. یکم انگشتمو روش بالا پایین کردم بعد انگشت فاکمو کردم تو داغ داغ بود . سرمو بردم رو سرش حشری شده بود بیشتر میک میزد.
انگشت دومو کردم تو کسش تند تند تند عقب جلو میکردم نگاش کردم خیلی حشری شده بود. کسش گشاد بود نگاش کردم گفتم زیبا چند تا انگشت جا میشه گفت همش شروع کردم سه انگشتی چشاشو بست داشت حال میکرد. گفتم دستتو ببر بالا شروع کردم لیس زدن زیر بغلش خیلی دوست داشت. دستمو درآورد انگشتامو جمع کردم پنج تا انگشتمو کرد تو کسش تقریبا تا مچ تو بود گفت وااای چه حالی میده انگشتامو تو کسش تا جایی که تونستم باز کردم بستم یه دفعه مچ دستمو محکم گرفت کسشو اورد بالا بدنش کشمیومد فهمید داره ارضا میشه گفت دربیار دراوردم به پهلو خوابید. ارضا شده بود پشتش به من بود. گفتم زیبا نوبت منه ارضا شم گفت بخواب الان حال ندارم. پشتش خوابیدم بغلش کردم چسبوندم خودمو بهش . بعد چند دقیقه گفت تو کارت واردیا گفتم بله چی فکر کردی.
خیلی حشری بودم یهو چرخوندمش رو شکمش نشستم دستاشو گرفتم دولا شده بودم گفتم منو ارضا کن. گفت برو بابا به من چه اومدم لب بگیرم سرشو چرخوند نزاشت دستاشو سفت گرفتم نمیتونست تکون بده. شروع کردم لیس زدن صورتش بدش. مثلا سرشو چرخوند نزاره لیس بزنم اونور صورتشو لیس زدم نمیدونست با اینکارش داره به نقشم کمک میکنه. صورتش که خیس شد میدونستم زورم بیشتره ازش کسمو بردم بالای صورتش گفتم زیبا کسمو نگاه کن گناه داره. نگاه نکرد دوباره گفت یه نگاه کن تا صورتش صاف شدم نشستم رو صورتش کسم رو بینیش بود تقلا کرد در بره ولی زور من واقعا بیشتر بود. کسمو رو دماغ و دهنش عقب جلو کردم
هنوز خوب خیس نبود صورتش ولی با اب کسم کم کم داشت خوب میشد تند تر کردم داشت جون میداد زیرم داشتم ارضا میشدم دیگه واقعا به صورتش فشار میومد. خیلی سریع ارضا شدم از روش پاشدم بغلش خوابیدم. گفتم مرسی . هیچی نگفت فهمیدم عصبانیه.
گفتم زیبای زندگیم کاری که پیشنهاد کردی چیه. گفت ول کن قبول نمیکنی. گفتم بگو بخدا میرم. گفت قسم الکی میخوری. گفتم زیبا من میخوامت هر چی بگی قبوله. گفت شب عصر یه تریپ پسر کش بزن میریم اتوبان ستاری من میشینم تو ماشین تو بر ستاری وایسا ماشینا که بغلت وایستادن قیمت بده باهاشون برو. چشمام گرد شد
گفتم زیبا نگام کرد گفت چیه مگه نمیگی پول لازم داری گفتم مکه جنده ام؟ گفت میشی خب. گفت تازه منم نگات میکنم لذت میبرم. گفتم زیبا تو خیلی عوضی ای. خندید گفت منو میخوای؟ گفتم اره ولی… گفت ولی نداره. الانم پاشو زنگ بزن یه پیتزا برای من بیارن واسه خودتم یه سیب زمینی. گفتم زیبای زندگیم چرا نمیزاری من خودم انتخاب کنم؟ گفت خری مبینا؟ چرا باید پول زیاد بدم؟ گفتم خودم پولشو میدم گفت گدا خیلی ادعا داریا همین سیبم بهت نمیدما. زنگ زدم غذا رو اوردن. وقتی غذا رو اوردن تازه بیشتر سیب زمینیه منم برداشت و گفت امشب بهتره سنگین نباشی میخوای بدی. گفتم زیبا جدی باید اینکارو بکنم؟ گفت اگه منو میخوای. گفتم فقط یک بار. گفت هر وقت من خواستم…
خیلی از زیبا خوشم اومده بود وابستش شده بودم. دوست داشتم مال اون باشم. به همه کاراش بگم چشم. نمیدونم چجوری انقدر راحت تو مشتش رفتم. بعد نهار گفت شروع کن آرایش و لباس پوشیدن.
خودشم یه آرایش غلیظ واسم زد و یه ساپورت بهم داد زیرشم یه شورت قرمز جیغ پوشیدم که از زیر ساپورت معلوم بود. یه نیم تنه تنم کرد بدون سوتین با یه مانتو کوتاه و باز. بهش گفتم زیبا روم نمیشه اینجوری برم تو خیابون گفت حرف نزن من باید لذت ببرم.
خیلی تریپ بدی بود ولی قبول کردم. گفت بریم ماشینتو بزار دم خونمون من ماشینمو ورمیدارم. دوست دارم لحظه جنده بازی تو ببینم. خیلی سخت بود برام تا پارکینگ برم از ترس همسایه ها. با استرس رفتم تو پارکینگ و سریع رفتیم محلوش خیلی ترافیک بود و همه نگام میکردن. ماشینشو برداشت سوار شدم حدود ۶ عصر بود گفت مبینا ترافیکه میریم نیاوران. گفتم باشه. گفت اول بپرس مکانشون کجاست بعد بگو دو تومن. گفتم جدی میدن بهم؟ گفت اره. رسیدیم نیاوران سر یه کوچه وایستاد. یکم نوک سینه هامو کشید و بازی کرد تا قشنگ از نیم تنه بزنه بیرون شالمم انداخت رو گردنم. خیلی خجالت میکشیدم. پیاده نشدم. گفت برو دیگه فقط جلوتر وایسا نفهمن با همیم. گفتم زیبا نمیتونم گفت برو واقعا سخت بود.
عرق کرده بودم نگاش کردم گفت برو. به زور پیاده شدم رفتم جلوتر وایستادم واقعا خجالت میکشیدم از خودم. زنگ زد گفت شالتو از جلو سینت بردار. گوشیم بزار رو اسپیکر قطع نکن.
چندتا ماشین اومدن فقط تیکه انداختن. یکی وایستادم بغلم گفت چند؟ گفتم دو. گفت ۵۰۰ گفتم نه. گفت برو کس کیری. اعصابم بهم ریخت. دومی اومد گفت بیا بالا خوشگله. گفتم خرج دارم گفت چقدر گفتم دو گفت بیا بالا. گفتم مکانت کجاست گفت بوکان.
سوار ماشینش شدم حدود ۲۶ سالش بود. دستشو گذاشت رو پام. گفت کون میدی؟ گفت ۳ خندید گفت میخرمت.
ترسیده بودم واقعا. گوشیو قطع کردم. زیبا پیام داد شمارمو بگیر. گرفتم شمارشو شروع کردم لاس زدن با پسره. گفت تازه اومدی اینجا؟ گفتم اره. گفت قبلا کجا وایمیستادی الکی گفتم ستاری
گفت شماره کارت بده پنج تومن زد به کارتم.
گفت میخوام هر کاری خواستم بکنی ناز نکنی. گفتم چشم عشقم. ازش خوشم اومد. رفتیم خونش. گفت برو دوش بگیر تمیز شی. گفتم تمیزم گفت برو. رفتم حموم دوش گرفتم واسم حوله گذاشته بود حوله رو پوشیدم رفتم پیشش.گفت قیافت بهتر شد. حوله از رو پاهام افتاده بود تا بالای رونم لخت بود. دست کشید رو رونام. سینمو از زیر حوله دراورد گفت کوچیکه. گفتم باهاش ور برو بزرگ شه. فشار داد خیلی محکم بود دستمو گذاشت رو پاش.
لباسشو عوض کرده بود فقط شلوارک پاش بود کیرش سیخ شده بود. دستمو از پاچه شلوارک کردم تو کیرشو گرفتم گفتم چه عزیزه کیرت. گفت اره از گوشه شلوارک درش اوردم سرمو بردم پایین کردمش تو دهنم دو سه بار بالا پایین کردم. موهامو کشید بالا نشستم دوباره. شروع کرد خوردن گردنم داشت میمکید فشارش دادم عقب. گفتم کبودم نکن. گفت باشه دوباره سینمو گرفت. من کیرشو گرفتم دستم. دستشو برد رو کسم. باهاش ور رفت. گفت فانتزیه خاصی داری؟ گفتم عشقم من مهم نیستم تو مهمی تو بگو فانتزیتو. خوشش اومد گفت چه دختر خوبی. گفتم خب چیه فانتزیت. گفت هیچی فقط سکس دوست دارم. خندیدم گفتم باشه. جلوش وایسادم بند حوله رو باز کردم حوله رو انداختم گفت چه بدنی داری. چرخیدم دولا شدم کونمو واسش باز کردم. گفت تنگه. گفتم آره گفت به بغل وایستا موهاتو بریز رو سینت. وایستادم خوب نگام کرد. گفت فقط کونتو میگام گفتم باشه. شلوارکشو در اورد با کیرش بازی می کرد گفت بیا بخورش. دوباره بغلش نشستم کیرشو گرفتم تو دستم شروع کردم خوردن. تقریبا تا ته کردم تو دهنم گفت چه ساکی میزنی سرشو درآورد گفت دستتو بزار رو دسته مبل . خودش پشتم وایستاد کاندوم گذاشت رو کیرش روان کننده زد کمرمو فشار داد پایین گفت کونتو بده بالا. گفتم اروم بکن تو باشه؟ گفت باشه کیرشو گذاشتم دم سوراخم گفت خیلی تنگه. گفتم اروم فقط کلشو کرد تو دردم گرفت تا نصفه کردم داد زدم گفت درد داره یواش. گفت باشه یهو پهلوهامو محکم گرفت تا ته کرد تو پاره شدم از درد. ولی باید تحمل میکردم. جیغ زدم اونم شروع کرد عقب جلو کردن. خوردن خایه هاشو به کونم حس میکردم. تند تر کرده بود. گفت ابمو میخوری گفتم اره دو سه تا چک محکم زد به کونم کیرشو دراورد دوباره کرد تو خیلی کمرش سفت بود ابش نمیومد. گفت چطوره گفتم درد داره گفت آره کونت خیلی خوبه تندتر کرد تلمبه هاشو بعد ده دقیقه کیرشو دراورد گفت برگرد گرفت سمت صورتم کاندومو در آورد گفت جق بزن جق زدم گفت وا کن دهنتو کیرشو کرد تو دهنم آبش با فشار پاشید از دهنم ریخت بیرون سرمو داشت فشار میداد داشت میترکید سرم ابشو کامل خالی کرد. گفت قورت بده قورت دادم اونام که رو لبم بود با دستم جمع کردم کردم تو دهنم.
نشست رو مبل. کونم داشت میترکید. رفتم بغلش نشستم سرمو گذاشتم رو شونش. کیرش داشت میخوابید گرفتم دستم. گفت خوب بود کونت. گفتم مرسی گفت شمارتو بده یادم افتاد هنوز گوشیو قطع نکردم گفتم حفظ نیستم وایسا از گوشیم نگاه کنم رفتم گوشیو قطع کردم شمارمو دادم بهش میس انداخت.
همون موقع زیبام پیام داد جنده خانم. شکلک خنده فرستادم. گفت حاضر شو ببرمت سر خیابون. لباس پوشیدم من سر خیابون پیاده کرد. تریپم واقعا افتضاح بود. زنگ زدم گفتم زیبا بیا دنبالم
گفت مگه نوکرتم اسنپ بگیر. گفتم نمیتونم با این لباسا.قطع کرد هر کیم رد میشد بوق میزد تیکه مینداخت. خلاصه یه اسنپ گرفتم اومد. و تا دید منو در جلو رو باز کرد. نشستم جلو سلام کردم. نگام کرد گفت سلام عزیزم. خیلی هیز بود. گفت وقت داری با هم باشیم یه دور بزنیم؟ گفتم نه گفت چرا. با عصبانیت نگاش کردم دیدم داره پاهامو نگاه میکنه. گفتم میشه فقط برسونیم؟ گفت چه بداخلاق گفتم پیاده میشم. گفت باشه بابا
خلاصه تا ماشینم فقط هیزی میکرد و چرت و پرت میگفت موقع پیاده شدنم انگشتم کرد و رفت. خیلی اعصابم خورد بود سوار ماشینم شدم. به زیبا زنگ زدم گفتم دارم میرم. گفت برو اخر شب زنگ میزنم.
حدود دو دیدم واتساپ پیام میاد زیبا داشت عکس میفرستند از لباسش. یه عکس فرستاد لباس سکسی بود گفت میخوای فردا میام خونت اینو بپوشم کس تپل از زیرش بزنه بیرون. گفتم فردا حس ندارم خستم. گفت غلط کردی صبح ده بیا دنبالم. گفتم زیبا بزار پس فردا گفت باشه فقط… گفتم فقط چی گفتم فقط چی. دیدم یه فیلم اومد برام. باز کردم دیدم از بغل خیابون وایستادنمه. نگو دوتا گوشی داشت. فوری زنگ زدم بهش گفتم این چیه؟ گفت فردا که اومدم خونت پاکش کن. گفتم داری شورشو درمیاری گفت خفه شو جنده صبح بیا دنبالم فهمیدی؟ گفتم زیبا بس کن. گفت بیا. لباس های امروزتم بپوش بدون شورت. گفتم نمیتونم. گفت خره تو ماشینی. قطع کردم اعصابم بهم ریخته بود. صبح رفتم دنبالش. نگام کرد گفت جنده چطوری. لبشو گذاشت رو لبم. گفت بریم خونت. تو راه یه جا گفت وایسا. وایستادم گفت یکم برو عقب. رفتم گفت خوبه. برو از سوپر مارکت جلویی واسم اب بخر. گفتم زیبا با این لباس نمیرم. گفت تشنمه بیشعور. دیدم گوشیشو دراورد برد رو دوربین گفتم زیبا ول کن گفت از پشت فیلم میگیرم. تا خواستم پیاده شم گفت وایسا دوباره نوک سینمو کشید بزرگ شه شالمم ورداشت. گفتم زیبا ول کن. گفت برو تشنمه بیشعور. پیاده شدم حس بدی داشتم بدون شورت و سوتین. همه نگام میکردن. رفتم تو سوپر مارکت خیلی هیز بودن یه ستون آینه داشت یه ان خودمو از بغل دیدم کونم قشنگ معلوم بود. یه آقایی اومد پیشم گفت شمارمو بگیر فوری گرفتم ابو حساب کردم اومدم بیرون تو ماشین. انگار ده ساعت گذشت. زیبا فیلممو نشونم داد مانتوم کوتاه بود قشنگ کونم میلرزید موقع راه رفتن. گفتم پاک کن. درجا هم از گالری هم از سطل زباله پاکش کرد. گفت مبینا دیگه کستو رو دهنم نزار وگرنه خیلی بلاها سرت میارم. گفتم چشم. گفت دوست دارم بریم کافه ولی روم نمیشه با تو بیام اگه لباس خوب تنت بود میرفتیم. آخه این چه وضعشه؟ گفتم زیبای زندگیم دارم اذیت میشم. گفت دم این کافه وایستا برو دو تا لاته بگیر بیار تو ماشین بخوریم. گازشو گرفتم. زد تو سرم گفت کجا برگرد. گفتم ببین زیبا خیلی حس بدیه. گفت وقتیم که تو نشستی رو صورتم منم حس بدی داشتم ولی هیچی نگفتم . برگشتم دم کافه کارتشو داد بهم. خواستم گوشیاشو بگیرم. گفت خر خودم پاک میکنم که پخش نشه شکایت کنی بدبخت شم. الانم فیلم نمیگیرم فقط نگات میکنم.
پیاده شدم برم داشتم میرفتم تو پیاده رو یه موتوری زد رو کونم جفتشون خندیدن رفتن. رفتم تو کافه کم کم داشتم به این تیپ عادت میکردم. فهمیدم زیبا به خواستش رسیده.
یه پسره جوون پشت میز بود رفتم پیشش سلام کرد گفتم دو لاته میبرم. گفت بله حتما. چیز دیگه میل نداری؟ گفتم نه مرسی گفت خوشم میاد دخترا رنگی و لباس های جورواجور میپوشن . داشت لاس میزد یهو یه دختره اومد جلو. خودشم راه میرفت نافش معلوم بود و حجاب نداشت. با یه حالت عصبی گفت بشینید تا حاضر شه سفارشتون. به پسره هم گفت بیا کمک.
خلاصه رفتم سوار ماشین شدم. بهش گفتم زیبا بازم خریداری؟
گفت خیلی باحال بود موتوریه چه اسپنکی زد وقتی با این لباسا مثل جنده ها میری بیرون همینه دیگه. گفتم ببخشید رو صورتت نشستم. گفت چه عجب. برو خونت. خواستم رانندگی کنم گفت با کافه تو دستته نمیتونی گفتم وایسم بخورم گفت بدش من. درشو برداشت خالی کرد رو زمین لیوانشو داد بهم گفت یادگاری نگه دار. هم عاشق کاراش بودم هم حرصم میگرفت ولی دوست داشتم تا تهش باهاش باشم. گفتم زیبای زندگیم خیلی دوست دارم گفت ولی من بدم میاد ازت تو یه جنده بیشعوری.
رسیدیم خونه من از تو پارکینگ تا دم واحد دیدم کسی منو نبینه. اون دیرتر اومد دم در بهش گفتم بزار کفشاتو من درمیارم گفت باشه نشستم کفشاشو دراوردم پاشم بوسیدم اومد تو.
رفتیم تو خودم لخت شدم نگام کرد گفت داری یاد میگیریا گفتم آره.
نشست رو مبل کنارش رو زمین نشستم پاشو گذاشت رو شونم پاشو داشتم میمالیدم گفت مبینا گفتم جانم گفت تحملت خیلی بالاست با چن نفر خواستم این کارا رو کنم نذاشتن. گفتم همه مثل هم نیستن. گفت میخوام بیشتر اذیتت کنم ولی نمیدونم چکار کنم. گفتم دیوونه بس کن نگاش کردم گفت بیا بالا رفتم رو پاش نشستم لباشو خوردم . گفتم زیبا منظورت از شکنجه همین کاراته؟ گفتم نه صبر کن کم کم …
نوشته: مبینا
اادامه…