داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

زن نامرئی 6

حالا دیگه نوبت من بود که از بدن پویا داماد خوش اندام و خوش تیپ خودم لذت ببرم . اون هنوز خواب بود و اگرهم یه تکونهایی می خورد خواب آلود بود . هنوز تا صبح کلی راه بود . سرمو گذاشتم رو سینه اش و نوک جوجوها ی پویا جونمو گذاشتم تو دهنم . کوفتت بشه بهارک . حالا که قرار به خیانته و مال مفت خوردنه چرا خودم نخورم . میک زدن جوجوی پویا کوسمو داغ کرده بود که اونو به پاهاش می مالیدم تا خیسی کوسمو روی پای اون خشک کنم لحظه به لحظه کوسم خیس تر می شد . خواب بودن پویا و نامرئی بودن من خیلی به نفعم تموم شده وحال می داد .کیرپویا با این که مثل خودش خواب بود ولی وقتی اونو از زیر بیضه هاش انداختم تو دستم حس کردم یه وزنه پنج کیلویی رو دستام قرار داره . ولی حیف که بیدار نبود تا شق شق ساکش بزنم . بااین حال میک زدن چنین کیری خیلی حال می داد . گذاشتمش تو دهنم واز اون تخمش گرفته تا نوک کیرشو با هوس و یه اشتهای خاصی میکش می زدم . حس کردم که کیر پویا لحظه به لحظه داره تو دهنم دراز و دراز تر میشه . جووووووون چه عشقی می کردم . احتمالا باید بیدار شده باشه . قربون لب و دهنم برم که مرده رو از خواب بیدار می کنه . چه برسه به آدم زنده رو . صدای داماد گلم در اومد ولی مگه من می تونستم جوابشو بدم . -بهارک عزیزم یه طوری کیرمو ساک بزن که منم بتونم کوستو بخورم . مجبور شدم یه نیم دوری بزنم تا کونمو بذارم رو سرش و از جهت دیگه ای کیرشو ساک بزنم . زبونشو مثل یه چاقو میذاشت تو شکاف کوسم و درش می آورد . با زبونش عین یک کیر داشت کوسمو می گایید و بعد از چند دقیقه این جوری کوس خوردن میک زدن دور و بر کوسمو شروع کرد . من نمی دونستم باید چه جوری خودمو کنترل کنم . گاه به تشک چنگ مینداختم و گاهی بی اراده کیر پویا رو تو دهنم گاز می زدم . اون بیچاره حرفی نمی زد .-بهارک چرا ساکت شدی یه چیزی بگو . ببینم تو سرشبی کوست کاملا صاف و برق انداخته بود اصلا یه تار مو هم نداشت . یهو این همه پشم و پیله از کجا پیداش شد . عین بعضی از مردای تنبل که زورشون میاد پشم کیرشونو بتراشن توهم کوست به اندازه یه جنگل موداره ولی با همه اینها خوردنش حال میده . خیلی کوچولوتر به نظر میاد . ببینم موی مصنوعی کاشتی . چرا ساکتی حرف نمی زنی . دستشو گذاشت دور دهن و لبهام .. -آها میدونم نمی خوای از کیر خوردن بیفتی . این جوری بیشتر حال می کنی و بهت مزه میده . بخور بخور نوش جونت گوارای وجودت . لذت ببر . هرچی دوست داری این کیر منو بخور . اگه بهت حال میده و دوست داشتی می تونی آروم آروم گازش هم بزنی فقط اونو تیکه تیکه اش نکن . پویا  کون منو هم گاز می زد . دستشو رو موهای سرم می کشید و اونا رو تا نزدیکی کونم نوازش می کرد . با بینی و پیشونیم ور می رفت . .. در این فکر بودم که چرا به عقلم نرسید که موی کوسمو برق بندازم . مگه چقدر وقت منو می گرفت ;/; حتما پویا با اکراه داره کوس منو لیس می زنه که دیدم داره بهم میگه نمی دونم چرا موهات بلند تر شده . پیشونی و بینی تو هم کوچولوتر . چرا اصلا نمی تونم ببینمت . میخوام بگم همه جا تاریکه ولی اصلا هیچ جات مشخص نیست .. از یه جایی باید حالیش می کردم که من نادیا هستم . هنوز اون جملات اولیه ای رو که باید بر زبون بیارم و بگم چرا اینجا هستم تو ذهنم مرور نکرده بودم . چی بهش می گفتم . چه توضیحی می تونستم بهش بدم که علت غیب شدن بهارک و احضار شدن نادیا چیه …. یه خورده تن و بدنم می لرزید . دچار ترس شده بودم . به بازوی چپم نگاه کردم . خال قرمز تو تاریکی می درخشید . اون خالو روش چند تا فشار آورده و مرئی شدم . حالا پویا می تونست یه تصویر کلی از منو داشته باشه ولی نمی تونست تشخیص بده که من کیم . هرچند اگه دقت می کرد خیلی راحت می تونست بفهمه که من بهارک نیستم . اون زنیکه طوری ترسیده بود که فکر کنم تا قیام قیامت هم حاضر نبود این طرفا پیداش شه . -پویا یادت رفته که وقتی اومدم کیفمو که جا گذاشته بودم ببرم چه رفتاری باهام داشتی . چه جوری بهارک رو فراریش دادی و افتادی روم .. -پویا که گیج شده بود و می دونم حسابی مخشو به کار گرفته بودم گفت .. تو کی هستی . چه بلایی سر بهارک آوردی . چقدر صدات آشناست . منو به یاد نادیا خواهر زنم میندازه . واااااییییی این یه کابوس می شد اگه اون اینجا می بود . خونه ویرون می شدم . با خاک یکسان می شدم . بگو با بهارک چیکار کردی . اومد طرف من تا با خشونت باهام رفتار کنه -پویا من همون نادیا هستم . همون نادیایی که به زور بهش تجاوز کردی . فکر کنم سر شب عرق زیاد خوردی . ازت انتظار نداشتم که به خواهرم خیانت کنی . من کیفمو جا گذاشته بودم . صبح اول وقت باید می رفتم جایی . یه مدارکی بود داخلش که باید ور می داشتم . گفتم شاید صبح زود بری جایی . در خونه باز بود . اومدم داخل و تو رو با اون خانومه که میگی اسمش بهارکه دیدم . اون از ترس فرار کرد . فکر کرد که من زنتم . بستمش به فحش و وقتی هم که رفت تو افتادی روم و به زور بهم تجاوز کردی منو تهدید به مرگ کردی که نباید حرفی بزنم . راستش اولش از این کارت بدم اومد چندشم شد . ناراحت شدم که به خواهرم خیانت کرده و می کنی . ولی منم یه زنم دیگه . دوساله شوهر ندارم . زنی که طعم سکس رو چشیده باشه دیگه نمی تونه خودشو ازش دور نگه داشته باشه . خیلی نامردی پویا . خیلی بدی . از جام بلند شدم .-این چیزایی رو که میگی اصلا یادم نمیاد . یه خورده عرق خورده بودم ولی اصلا یادم نمیاد -صرف نداره دیگه واسه همین یادت نمیاد . از تخت اومدم پایین و .. -نه نرو نادیا من بهت نیاز دارم وایسا کجا -ولم کن پویا ولم کن بذار برم -نه نرو بیا تو بغلم بیا کنار من خیلی حال میده نرو -پویا ولم کن بابا چرا این قدر اذیت می کنی ;/; دارم میرم حموم موهای کوسمو بگیرم … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها