داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

زن نامرئی 249

راستش شورتمو که پایین کشید و کله برق انداخته شو روی کس من به حرکت در آورد حس کردم که که چند تا کیر کلفت با هم داره روی کس من حرکت می کنه و داره منو از این رو به اون رو می کنه .. ارسی هم که دید این جوری لذت می برم حرکات سرشو بیشتر و بیشتر کرد . از زاویه ای هم سرشو روی کس من به حرکت در می آورد که کله اش کسمو اذیت نمی کرد و از نرمی اون خوشم میومد و تازه اگرم یه حس خراشی می کردم همراه با لذتی عجیب بود ..
-آههههههههه ارسی .. ارسی …
-نادیا دوستت دارم .. حال بده .. حال بده  .. چقدر تو با صفایی . خودم می گیرمت . خودم که از سربازی بر گشتم عقدت می کنم ..
تحت تاثیر جو و این لحظه هایی قرار گرفته بود که من  و اون حس مشترکی پیدا کرده بودیم . خیلی از مردایی که به همچین نقطه هایی می رسیدن وعده و وعید هایی می دادن ولی می دونستم که اونم حرفای بی خود می زنه  . بهش نمیومد که اهل ازدواج و این حرفا باشه . همون جوری که به من نمیومد که اهل دوباره شوهر کردن باشم . مگه زنی که این قدر راحت داره با مردا حال می کنه و آب از آب تکون نمی خوره مغز خر خورده که خودشو اسیر و وابسته مردی کنه ;! سرش لبه های کسمو می شکافت و به طرز خاصی این هوسو در من به وجود می آورد که زود تر کیرشو فرو کنه توی کسم ..
 -اووووووووهههههه پسر پسر اگه بدونی من حالا ازت چی می خوام ; اون کاملا بر هنه شده بو د ولی من هنوز نتونسته بودم کیرشو ببینم و یه ارزیابی از اون داشته باشم .  چند بار نگاهمو به اون دوختم تا ببینم کیرش چه جوریه .  همزمان با حرکت سرش روی کسم منم کسمو روی سرش می کشیدم و دوست داشتم بیشتر اونو بخارونم ..  یه لحظه که کیرشو دیدم وسرشو دیگه بی خیال شدم .. از اون کیر های درجه یکی بود که من خیلی خوشم میومد . یه استیل خاصی داشت که  در کیر کمتر مردی دیده بودم .  از نوک سرش تا انتهای آلتش در عین کلفت بودن یک دست بود . سر کیرش به کلفتی  تنه کیر بود .. دهنم وا مونده بود ..  سینه هام با این که به اندازه کافی دست خورده بود ولی ایستادگی و سفت بودن خودشو حفظ کرده بود . هنوز به اون صورت که توی ذوق مردا بزنه دورش کبود نشده بود . خودمو کمی پایین تر کشیدم . دوست داشتم همزمان با مکیده شدن سینه هام اون کیرشو فرو کنه توی کسم  ارسلان : دیدی بهت گفته بودم که خیلی خوشت میاد و لذت می بری ;
 -تو چی تو خوشت نمیاد ; … آتیشه .. آتیشه .. ارسی جونم . داره منو می کشه .. همین جور داره می تراشه و می بره . مثل یک گلوله داره منو می سورنه …
 ارسلان : آره  این یک خمپاره  هست گلوله معمولی که نیست ….
 از همون سر کسم اینو حس می کردم … اون خیلی داغ بود .. نشون می داد که با همه پر روبودنش اون جوری فعالیت نداشته . اینو کاملا حسش می کردم .. کیرش یواش یواش رفته بود توی کسم و من دستامو گذاشتم دور بغلش -سر باز  مملکت آتیش کن آتیش کن
 -امید وارم به درد نادیا جون خودمم بخورم .
 -می خوری . می خوری . خیلی خوبم می خوری . بیشتر از اونی که من فکرشو می کنم .  فدات شم سرباز .. آههههههه کسسسسسم کسسسسسسم راست گفتی داره تمام بدنمو می سوزونه . تو نه تنها بایدبه درد من برسی و منو دریابی بلکه باید ملتو هم دریابی ..
 ارسلان : چی داری میگی >!
 چهره و چشاش به یه حالت عجیبی در اومده بود که نشون می داد داره خالصانه لذت می بره و غرق  این هوسش شده ..
 -آخخخخخخخ نادیا من تو رو به زور به دست آوردم اون وقت باید برم سراغ یه ملت ;
 -پسر این قدر کج خیال نباش .. منظورم اینه تو که سر باز هستی باید بری به کمک ملتی که دارن انقلاب می کنن . ملتی که می خوان حق خودشونو از این کثا فتا بگیرن …
 -من این چیزا سرم نمیشه . بذار حالمو بکنم . سیاست مال سیاستمداراست . حالا چه وقت این حرفا ست ;!
-ارسی خوشگله من .. پس کی باید این حرفا رو زد ;  دم نونوایی که نمیشه .. توی کلاس درس که درست نیست .. داخل مترو که چند تا فضول پیدا میشه و جو رو می پا شونه .. در فضای دانشگاه که کلی جا سوس دارن ..
 -نادیا … عزیزم الان وقت سکس ماست .. چه به درد می خوره هر کی بیاد همین آشه و همین کاسه ..
-مگه تو ندیدی که چه جوری امریکا و همین دولت ما که به ظاهر سگ و گربه هستن پشت پرده با هم تفا هم دارن یکی باج میده و یکی باج می خوره و تاوانشو ما ملت مظلوم و محروم داریم پس میدیم ;
 ارسلان : خب بذار بدیم .. حوصله داری ها .. مگه پدران ما از سر سیری و بیکاری و خوشی زیاد یه چند روزی واسه حال و هوا عوض کردن اومدن ریختن خیابونا و لاستیک های کهنه رو پاکسازی کردن به کجا رسیدن ;
-پسر تو اینا رو از کجا می دونی .. راست گفتی حالا جای این حرفا نیست . بقیه رو بذاریم بعد از سکس … … ادامه دارد …. نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها