داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

زن مستاجرم چه كار كرد با من

از وقتي سربازيم تموم شد خفن چسبيدم به كار يعني پولي نداشتم كه بخوام حتي ذره اي به عشق و حال فكر كنم اينه كه تمام فكرو ذكرم كارم تو بازار اهن تهران بود بعد از هشت سال جون كندن و قرض وام تونستم توي كيانمهر كرج خونه بگيرم وااااي بهترين لحظه زندگيم بود خلاصه بايد اجاره هم ميدادمش چون بازم پولم كم بود سپردم به املاكي محل تا واسم اجاره بده
هفته بعد تماس گرفتند گفتند يه تازه عروس داماد ميخوان خونرو اجاره كنن منم با كله رفتم واسه نوشتن قرار داد رسيدم يه نيم ساعتي نشستم و ديگه داشتم شاكي ميشدم كه يه مرده خوشتيپ با يه خانوم شيك قد بلند بسيار خوش اندام و موهاي بلوند و بلند واقعا جذاب همرو به خودش خيره كرده بود داخل املاك شدند
مانتوي سفيد جذب كوتاه با كفشاي پاشنه بلند،من مونده بودم اينا با اين تيپ و قيافه چرا اومدن كيانمهر… منم ادمه نديد بديدي نيسم دوستام تو بازاره اهن همه درست حسابين ولي حد خودم و رعايت ميكنم،قرارداد رو با يه ذره چك و چونه نوشتيم
دو ماهي از قراردادمون گذشت زنگ زدم خونه كه بگم اجاره اين ماهتونو پرداخت نكردين كه خانوم اقاي کمالی گوشيو برداشتو با يه لحن شهوتي گفت بفرمايين سلام احوالپرسي كردم گفتم جسارتا اين اجاره اين ماهو نريختين گفت اخ خ خ خ بله اخه همسرمم رفته دنبال كاراي اقامتمون منم شمارتونو نداشتم راستي شما تهرانين گفتم بله گفت كجايى تهرانين الكي گفتم شهرك غرب گفت اتفاقا خونه ي خواهره منم اونجاست اخره هفته ميام اونجا بهتون زنگ ميزنم بياين اجارتونو بگيرين منم از خدا خواسته گفتم باشه اتفاقا يكي از دوستام اونجا خونه مجردي داره گفتم بهش كه پنج شنبه ماشينشو بهم قرض بده و برم پيش گلناز خانوم خلاصه همه چي دست به دست هم داد كه من خيلي خوش تيپ برم پيش گلناز خانوم ساعت ١٩ قرار گذاشتيم پاساژ گلستان منم با ازراي دوستم رفتم اونجاهو دوباره يه يه ربعي منتظر موندم كه يه خانومه خيلي خوش تيپ اومد دمه در پاركينگ و همه ماشينو جلوش صف وايستادن منم تا ديدمش شناختمش سريع زنگ زدم گفتم بهش گوشيو برداشت گفت اقا كسرا من نميتونم انجا وايستم شما كجايين منم اروم رفتم جلوش يه نور بالا دادم كه ديدم چشاش گرد شد اومد سوار شد گفت سلام خوبي منم خيلي رسمي گفتم بريم شام بيرون گفت ا وكي فقط بايد زود برم خونه خواهرم رفتيم بيرون شام خورديم يه رستوران خوب كه گفتم من اون خونرو گرفتم كه پولم بانك نمونه من خودم انجا زندگي ميكنم كه اونم گفت ماهم تهرانيم ولي واسه اينكه تمامه پولمونو بايد همسرم ميبرد كانادا واسه سرمايه گذاري اونجارم گرفتيم كه هم من به مادرم اينا نزديك باشم هم اينكه الكي هزينه نكنيم اول باور نكردم ولي بعدش گاصلن به من چه …! اون شب خيلي بهش حال دادم فاز اينكه من خيلي خووبم در صورتي كه هيچ پخيم نيستم ولي خيلي تو كفش بودم انم منو باور كرده بود خلاصه هفته بعد به بهونه دادن پول كولر رفتم دنبالش دمه خونه خواهرش اينبار با يه سانتافه ديگه باهام راحت شده بوود يه بيست رزوزي گذشت نه از اون خبري شد نه از من كه يه دفه ساعت ١ نصف شب زنگ زد گوشيم منم حول شدم سريع جواب دام گفتم بفرمايين گفت كسرا جان خوبي گفتم بله بفرمايين مشكلي پيش اومده گفت مگه بايد مشكلي پييييش بياد كه بهت زنگ بزنم منمن شل شددم گفتم نه شما هروقت دوووس داشتيتي زنگ بزن گفت مطمءني گفتم خيلي گفت يعني هركاري بگم واسم مسيكني گفتم اره … گفت دوس دارم الن بياي كرج پيشم…!!! من برق از سه فازم پريد گفتم بلههههه؟؟؟
براي چي؟؟ گفت دوس نداري نيا فهميدم مشروبي چيزي خورده گفتم نكنه ميخواي خفتم كني گفت شايد تو منو خفت كني با اين حال سريع زنگ زدم دوستم گفتم سعيد بجنب بريم كه رديف شد ديگه ساعت ٣ شب بود که رسيديم دمه خونه مستاجره به سعيد گفتم من ميرم بالا زود بهت خبر ميدم اگرم ندادم بدون اونا دارن منو ميكنن!! سعيدم گفت بابا بيخياال شو بيا بريم تهران كس پولي بكن بكش ازين بيرو هم خودتو بگا ميدي هم مارو گفتم سعييييد نزن اين حرفو اين گلناز رو ببيني ميريني خيلي خوووبه پدرسگ گفتم اقا من شده بدم بايد اينو بكنم گفت اوكي زنگ زدم موبيل گلناز برداشت گفت دييييير كردي كه گفتم واي حتما ميخواد اوسكلم كنه گفتم ميدونستم سركارم گفت نه كجايي ؟ گفتم جلوي در باز كن… رفتم بال قلبم داشت ميومد تو دهنم گفتم يعني چي ميخواد بشه نكنه همش فيلم باشه دلو زدم به دريا ديدم دره واحدم نيمه لا بازه و تو خونه تاريكه درو ارووم باز كردم نهههههههه ديدم پشت در يه مدختر شكلاتي كه چشاى ابيشو موهاي بلوندش داره كورم ميكنه با يه لباس رنگيه كوتاه ه كه چند سانت بالاتر كوسش بود نه سلام نه عليكي سريع بغلش كردم دستمو انداختم روي كونش وااااااي شورت پااااش نبوود منم روانيه اينكارم شروع كردم گردنشو خوردن باورم نميشد دارم با گلناز اينكارو ميكنم اونم خودش شل كرده بوود رو من گفت بيا بريم رو تخت گفتم نه من ايستاده بيشتر دوست دارم هي چشامم اينور اونور ميچرخيد مبادا كسي باشه ديدم خبري نيست منمو گلنازي مسته حشري لباسشو در اوردم برشگردوندم رو به ديوار نشستم دو زانو از پشت كس و كونشو ليس زدن داشت ميخورد زمين از بس ليسش زدم جوووون يه كوسه خوشبو با يه كنه تميز مه سيرموني نداشتم. يه دفعه گوشيم زنگ خورد رييييدم همه چي يادم رفت جواب دادم سعيد گفت ديوس داري ميدي گفتم نه اوكي بيا بالا دوبار شروع كردم به كوس ليسي كه گلناز با صداي اهو ناله گفت كي بود گفتم هيچكس درو واسه سعيد باز كردم اول ريده بود بعد اروم اوردمش پيش گلناز گلناز اصلن تو حاله خودش نبود سعيد شروع مرد به خوردن سينهاش منم از كوسش اروم از پشت دوتا انگشتمو كدم توي سوراخ كونش بعد اروم همزمان كوسشو ليس ميزدم بعد كه سوراخش باز شد كيرمو كردم تو برگشت نگاهم كرد گفت اشغااال بكككن كه دارم ميميرم سعيدم از جلو گذاشت تو كسش دوتايي تلمبه ميزديم و من از پشت سينهاشو گرفته بودم ميمالوندم گردنشم كج كردم ازش لب ميگرفتم بعد سعيد خوابيد رو تخت گذاشت تو سوراخ كونه گلناز منم گذاشتم تو كسش يه دفه سعید سفت سينهاشو گرفتو ابشو ريخت تو كونش منم در اوردم كيرم گذاشتم تو دهنش نا نداشت ساك بزنه ولي با انگشتام زيره خايه هامو ناز كرد منم ابمو ريختم تو دهنش
بعد منو سعيد پيچيدم به بازي
نظر بدين داستان واقعي بود…

نوشته: کسرا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها