داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

زن عموی تپلم (۱)

اول بگم هر کی دوست داره باور کنه هر کی نداره به تخمم
قضیه مربوط میشه به خیلی سال پیش قبل سربازی من پسر خوش قیافه ای بودم و خوشتیپ البته تو محلمون که پایین شهر بود نسبت به بقیه پسرها خوشتیپ تر باور کنید یا نه خیلی دخترها طالب دوستی با من بودن اون زمان مثل الان نبود که دوست دختر و دوست پسرها سریع ته همدیگرو در بیارن نهایتا بیرون رفتن و یک لب و دستمالی بود اونم با هزار مکافات و سالی یکبار مکان جور میشد و اگر خیلی کار درست بودی از کون یک دختری رو میکردیم بگذریم ما یک عمو داشتیم که تو شهرمون زندگی میکرد تقریبا ازمون دور بودن ولی هفتگی یا ما می‌رفتیم یا اونا میومدن
زن عمو ی ما یک زن با قد کوتاه و تپل و سفید بود با چشای رنگی راستشو بخواین اصلا تو نخش نبودم ولی انگار اون نقشه داشت برای من
اون موقع ها عشق موتور سواری بودم و استاد بازسازی موتور از قضا عموم هم یک موتور داشت که قبلاً باهاش می‌رفت سرکار ولی از وقتی ماشین خریده بود گوشه حیاطش بود
یک شب که اومدن خونه ما مهمونی من تو حیاط در حال ور رفتن با موتورم بودم که بعد خوش و بش بهم گفت اگر وقت داشتی بیا موتور من رو هم یک سرویس و بازسازی کن و منم قولش رو بهش دادم
چند روز بعد یهو بسرم زد برم موتور عموم رو بیارم و کارهاش رو بکنم و زنگ زدم خونشون ببینم هستن که زن عموم گوشی رو برداشت پرسیدم عمو هست بیام موتور رو ببرم گفت که نیست ولی میتونی بیای ببری
منم گفتم بزار عمو بیاد بعد میام میبرم که زن عموم گفت ترو خدا بیا این قراضه رو ببر حیاط رو عین میدون شوش کرده میخام حیاط رو بشورم و از این کسشعرا
منم رفتم بدون هیچ منظوری
تابستون بود و هوا گرم منم تا برم اونجا پیرم دراومد خیس عرق شده بودم در زدم زنعموم آیفون رو زد منم رفتم تو حیاط کنار موتور تا روشنش کنم و برگردم حدود یک ربع با موتور ور رفتم و کسی از خونه بیرون نیومد تا اینکه موتور روشن شد اومدم سروته کنم بیام بیرون دیدم زنعموم صدام می‌کنه برگشتم دیدم تو چهارچوب ورودی ایستاده یک چادر هم سرش بود
سلام کردم جواب داد و گفت میخای بری گفتم بله
گفت یعنی فقط اومدی موتور رو ببری
گفتم آره دیگه
گفت یعنی نمیخای احوال مارو بپرسی
گفتم خوبید دیگه
گفت اگر همینجوری بری ناراحت میشم گرمه بیاتو یک شربت بخور خنک شدی برو
منم تعارف که نه دیگه بعداً انشاالله
دیدم ناراحت شد و گفت منم یاد گرفتم چطوری بیام خونتون فقط دم در
خلاصه دیدم ناراحت شده موتور رو خاموش کردم و رفتم تو خونه و گفتم ببخشید هوا گرمه منم خیس عرق شدم بو میدم گفتم مزاحم نشم
اونم گفت مزاحم چیه بچه ها نیستن رفتن مدرسه منم تنهام حوصلم سر رفته
خلاصه دو دقیقه نشستم و شربت رو آورد و رفت اتاق و منم شربت رو زدم به بدن و بلند شدم که برم دیدم از اتاق اومد بیرون در حالی که تو دستاش یک شرت و زیر پوش نو بود و بهم گفت با ز پاشدی بری که
گفتم آره دیگه برم ممنون
بهم گفت محاله اینارو بگیر برو یک دوش بگیر بعد اگر خواستی بری برو
از اون اصرار از ما نه و نو
بالاخره منو چپوند تو حموم باور کنید یا نه اصلا تو فکر کردنش نبودم اونم تا اون لحظه آماری چیزی نداده بود که منو حشری کنه
رفتم دوش گرفتم اومدم بیرون انگار وضعیت از زمین تا آسمون فرق کرده بود زنعموم که قبل حموم با چادر جلوم میومد و می‌رفت بدون روسری با یک لباس مثل لباس خواب یهو از جلوم رد شد و گفت بشین یه چیزی بیارم بخور و بعد برو
من کسخول چهارشاخ مونده بودم اول گفتم حتما حواسش نبوده من اومدم بیرون از حمام ولی دوباره که اومد رد بشه دستمو گرفت و گفت چرا خشکت زده بیا بشین دیگه
حالا من رو مبل نشستم دارم با حوله سرمو خشک میکنم و یجوری رفتار میکنم انگار که ندیدمش اونم نشسته کنارم
چند دقیقه گذشت که گفت کندی پوست کلتو بسه دیگه و حوله رو ازم گرفت و انداخت اونور و شروع کرد میوه پوست کندن و دادن به من
تو همین وضعیتها کیرمنم حالت اضطراری رو اعلام کرد و سریع بلند شد
زنعموم گفت آب که سرد نبود گفتم نه خوب بود
گفت آخه بعضی وقتها یهو آب سرد میشه و زیر دوش آدم یخ میزنه و دوست داره یکی بغلش کنه و گرمش کنه
من همچنان کسخول کسخول داشتم گوش میدادم و هیچی نمیگفتم
زنعموم بعد چند لحظه گفت زحمت بکش کولر رو روشن کن چون من خاموشش کرده بودم که از حموم اومدی سرما نخوری
منم سریع پاشدم و رفتم سمت کلید کولر که توی ورودی آشپزخانه بود و کلید رو زدم و خیلی سریع کیر سیخ شده رو تنظیم کردم تا تابلو نباشه و برگشتم و در حین برگشتن یه نگاه به سوژه کردم که در حال پوست کندن خیار بود
آستینهای لباس حلقه ای بود و دستها و بازوهای تپل و سفیدش تو چشمم زد و پایین تنه که از زانو به پایین لخت بود و سرش که پایین بود و مثلاً نمی‌دید که من دارم زاغش رو میزنم
دوباره رفتم نشستم دیدم خیار پوست کنده رو گرفت سمتم و گفت خیار دوست داری یا نه فقط ما زنا دوست داریم منم خیارو گرفتم و مطمئن شدم این قصد دادن داره پیش خودم گفتم اگر این میخواد بده تو هم پرو باش و بکنش خجالت رو بزار کنار و کیرتو از خجالت در بیار
چند لحظه گذشت و خیار رو که خوردم یهو پرو پرو دستم رو گذاشتم رو رون زنعموم و گفتم تشکر من دیگه رفع زحمت میکنم همچنان که منتظر جواب زنعموم بودم دستم روی رونش بود البته از روی لباس و دیدم چیزی نگفت برگشتم سمتش و صورتشو دیدم از تعجب خشکم زد
دست من رو رون زنعمو و ارضا شدنش !!!
زنعموم سرشو تکیه داده بود به صندلی لباشو گاز گرفته بود و داشت می‌لرزید
منم بدون اینکه کلمه ای بگم سریع برگشتم سمتش و از کنار بغلش کردم و شروع کردم گوش و گردنش رو خوردن و همزمان دستم رو بردم سمت پهلو و کمرش
زنعمو رسماً خوابید رو مبل و آماده دادن بدون کلامی حرف و منم دراز کشیدم روش و شروع به خوردن لباش و گردن و سینه هاش اونم هر چند لحظه یکبار حالت ارضا شدن پیدا میکرد می‌لرزید و دستهاشو یجوری نگه می‌داشت که انگار می‌گفت چند لحظه کاری نکن منم متوقف میشدم تا دوباره شروع کنم
بعد از خوب خوردنش برش گردوندم و زیپ لباسش رو باز کردم و همون‌طور از تنش درآوردم و یکم کمرو باسنش رو ماساژ دادم و کیرم رو درآوردم و گذاشتم لای باسنش که دوباره شروع کرد به لرزیدن
از شما چه پنهون اصلا با کردن کس آشنایی نداشتم و یکراست رفتم سراغ کونش
کیرمو صاف گزاشتم در سوراخ و زنعمو که اصلا نمیتونست حرف بزنه و منم یهو تمام کیرمو تا ته کردم تو کونش
یهو انگار از خواب پریده باشه گفت جر خوردم درش بیار تو رو خدا منم محکم فشار میدادم شروع کرد به گریه و التماس منم فقط فشار و تلمبه حدود بیست تا تلمبه زدم آب کیرمو با یک فشار ریختم توش و همینطوری افتادم روش
چند لحظه گذشت و اون داشت هق هق میکرد کیر منم خوابید و از کونش اومد بیرون
پاشدم زیپ شلوارم رو کشیدم بالا و بدون کلامی حرف و خداحافظی رفتم حیاط موتور رو روشن کردم و برگشتم خونه
پایان قسمت اول

نوشته: امین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها