زنونگی زنم و کاکولدی من (۲)

…قسمت قبل

سلام دوستان شهوانی عزیزم

مرسی بابت کامنت ها و نظرات ببخشید بخاطر غلط املایی ها سعی میکنم تکرار نشه
فصل ۲
سمانه یه لبخند زد و موزیک گذاشت و راه افتادیم سمت رستوران ماشین رو پارک کردیم رفتیم داخل طبق معمول غذای همیشگی رو سفارش دادیم و موقع خوردن غذا سمانه یه چشمک بهم زد و گفت یکم یارو صاحب رستوران رو اذیت کنیم؟ گفتم چجوری؟ گفت وایسا و تماشا کن
غذارو تموم کردیم و رفتیم که حساب کنیم سمانه جلو رفت و …
سمانه: دستتون درد نکنه واقعا کبابتون خیلی خوشمزست من و شوهرم عاشق کباب شماییم بهترین کباب منطقه واسه شماست
یارو گفت نوش جان مرسی از تعریفتون
سمانه ادامه داد خودتون سیخ میزنید یا سیخ زن دارید واسه گوشت و اینا
یارو صاحب رستورانه با تعجب نگاهمون کرد و گفت آشپز داریم
سمانه ادامه داد آهان اوکی ببخشیدا شما که کارتون با گوشت و اینا هستش میشه بپرسم چه گوشتی واسه سیخ زدن مناسبه که وا نره قشنگ گوشت و کباب بچسبه به سیخ
یارو منو یه نگاه کرد و دید منم انگار همین سوال رو داشتم منتظر جوابشم گفت
گوشت راسته واسه سیخ زدن خوبه قشنگ که با مواد مخلوط کردی و با دستات گوشتارو ورز دادی مناسب کباب میشه اونجوری سیخ زدنش راحته
سمانه تشکر کرد و کارت دادم حساب کردیم و رفتیم
تو ماشین بهش گفتم تو کی یاد گرفتی لاشی بازی رو؟
خندید گفت همون موقع که شوهرم بی غیرت شد. ♠️
زندگیمون به همین شکل می‌گذشت و من از هیجان تو زندگیمون راضی بودم و زنمم کاملا باهام پایه بود و فانتزیامون رو یکی پس از دیگری تجربه می‌کردیم .
دو ماه مونده بود به عروسی خواهر زنم و سمانه
شدیدا درگیر لباس و آرایشگاه بود که چی بپوشه و چه آرایشگاهی بره و هر روز به من کلی عکس نشون میداد و می‌گفت وای علی فکر کن من تو این لباس چه دافی بشم و چقدر قراره به تو خوش بگذره.
+چرا من؟
_چون قراره کلی زنتو دید بزنن و توام وایستی و تماشا کنی. راستی تو دوست داری چه لباسی بپوشم از کدوم مدل خوشت اومد؟
_من تو عکسهایی که بهم نشون دادی یکی دوتاش چشم رو گرفت فکر کنم بهت بیاد.
+کدوما رو میگی؟
عکس ها رو بهش نشون دادم و گفتم اینا
+ااا از اینا خوشت اومد؟ تخم سگ این لباسا یکم بازه ها
همه جارو می‌ریزه بیرون که
_اتفاقا قشنگیش به اینه که همه جاتو بریزه بیرون حیف این بدن نیست ؟
+جوون بخدا حیفه، علی واقعا از اینکه زنتو دید بزنن حال میکنی؟ یعنی تو غیرتی نمیشی؟
_ خب اره میشم ولی حس لذت بهش غلبه می‌کنه میدونی به نظرم غیرت این نیست زنت رو کسی نبینه و فلان غیرت اینه من تلاشمو بکنم تو راضی باشی
و از اینکه یه همچین زن سکسی دارم عشق میکنم و دوست دارم قشنگیاشو نشون بقیه بدم
+جوون یعنی من میسترس تو بشم و توام برده من؟
_حالا دیگه نه اونجوری شلوغ ولی اوهوم
+غیرتت تو کصم علی من با کص و کونم غیرت تو رو آب میکنم تا دیگه همشو لذت ببری

لباسی که به سمانه نشون دادم یه لباس قرمز دکلته کوتاه تا زیر باسن بود که بخاطر جنس براقی که داشت کاملا جذب بدن بود و همه برآمدگی هارو نشون میداد و یه چاک گوشه پایین لباس داشت که کاملا رون مشخص میشد و قسمت بالای لباس باز بود و تا خط سینه دیده میشد.
سمانه : آخه اینا ژورنالیه سخت میشه با همین جنس و دوخت پیدا کرد، مگر اینکه پارچه رو بگیرم یه خیاط خوب پیدا کنم برام بدوزه.
_خیاط خوب مگه سراغ داری؟
یکم فکر کرد گفت اره محدثه دوستم یه خیاط خوب سراغ داره آمارشو میگیرم ازش ببینم وقت داره، حالا واقعا این لباسه قشنگه بهم میاد؟ یعنی تو میگی همین خوبه؟
گفتم آره عشقم خیلی خوشگله میدرخشی تو این لباس.
اومد نزدیک صورتم و لبامو بوسید و گفت قربون شوهرم برم که درخشش زنش رو تو جمع دوست داره.
دوست داره یا بی غیرته؟ کیرش راست میشه میبینه زنشو دارن هیز نگاه میکنن.

هفته بعد با محدثه دوستش هماهنگ کردن و رفتن پارچه خریدن و بردن پیش خیاط واسه اندازه گیری و قرار بود دو هفته بعد جمعه سمانه بره واسه پرو
تو این چند وقت همش تو فکرم سمانه رو تو اون لباس تجسم میکردم و از اینکه قراره کلی زنمو تو عروسی دید بزنن کیرم راست میشد
روز جمعه وقت پرو لباس سمانه چون منم خونه بودم قرار شد باهم بریم و سمانه رفت آماده بشه
یه آرایش ملایم کرد و موهاشو دم اسبی بست یه شلوار مشکی استرچ گشاد که قسمت کونش جذب بود و خط شورتش مشخص شده بود پوشید با یه تاپ مشکی یقه باز که گردن و بالای سینه هاش بیرون بود با مانتو جلو باز پوشید و طبق معمول یکی از شورتهای خودش رو داد من پوشیدم و رفتیم سمت خیاطی
خیاطی یه مغازه تو پاساژ سمرقند بود و رفتیم داخل دیدم خیاط یه آقای تقریبا ۴۰ ساله قد بلند و خوشتیپ از اینایی که به خودش میرسه هست
من فکر میکردم خیاط یه خانوم باشه و با دیدن احمد یکم جا خوردم و تو فکر این بودم احمد موقع اندازه زدن لباس سمانه چقدر زنم رو دستمالی و دید زده که با این فکرا که تو ۲ ثانیه از سرم گذشت احساس کردم کیرم داره تکون میخوره و راست میشه
سلام دادیم و احمد خیلی گرم با زنم احوالپرسی کرد و با من دست داد و لباس سمانه رو داد بهش که بپوشه
احمد: فقط اینکه این هنوز یکم کار داره و فقط می‌خوام ببینم تو تنت چجوری وایستاده ایرادش رو بگیرم
سمانه گفت اوکی و مانتوش رو همونجا درآورد با کیف و شالش داد به من، کون خوشگل و خط شورتش از رو شلوار استرج مشخص بود لباس رو گرفت و رفت تو اتاق پرو.
لباس رو پوشید و در رو باز کرد و با دیدن سمانه تو اون لباس سکسی قند تو دلم آب شد
یه لباس دکلته با پارچه ساتن کشی جذب که از بالا تا خط سینه هاش مشخص بود و به خاطر چاک کنار دامن تقریبا تا بالای رونش مشخص بود من محو تماشای زنم تو اون لباس بودم و اصلا یادم رفته بود احمد داره زنم رو برانداز می‌کنه
سمانه اومد بیرون اتاق پرو و برگشت دیدم زیپ لباس از پشت بازه و بند سوتین قرمز زنم مشخصه که یهو احمد رفت سمت سمانه و دست انداخت زیپ لباس زنم رو جلوی من کشید بالا یه حس کاکولدی عجیبی اومده بود سراغم ، لذت و استرس تماشای مردی که داشت زیپ لباس زنم رو بالا می کشید کیرم رو تو شورت زنم راست نگه داشته بود.
سمانه تشکر کرد و جلوی آینه خودشو نگاه میکرد از من پرسید چطوره؟ خوبه؟
_عالیه عشقم خیلی بهت میاد
احمد گفت البته یکم هنوز کار داره و رفت سمت سمانه
لباس رو تو تن سمانه جا به جا میکرد و تو برگه یه چیزایی یادداشت میکرد و به بهونه اندازه زدن لباس کلی سمانه رو دستمالی کرد و من با کیر راست شده داشتم دستمالی شدن زنم رو تماشا می‌کردم و حس کاکولدی داشت پیش آبم رو می‌آورد
سمانه ام که قشنگ کرمش گرفته بود و از حال من خبر داشت هی خودش رو خم و راست میکرد و واسمون دلبری میکرد که یهو احمد گفت فقط موقع مراسم بدون سوتین بپوشید من برای سینه هاش کاپ میذارم که نگه داره سمانه برگشت منو نگاه کرد و خندید گفت اره حتما منم در حال لذت بردن از زنونگی زنم بودم که چجوری کیرم رو راست کرده
احمد یکم دیگه سمانه رو به بهونه لباس مالید و گفت اوکی برو درش بیار تا دو هفته دیگه آمادش میکنه یکم سرش شلوغه
سمانه رفت تو اتاق پرو و لباس رو عوض کرد اومد بیرون و خداحافظی کردیم رفتیم همینکه اومدیم بیرون سمانه بهم گفت دیوث خان کیرت چرا راست شده بود از رو شلوار مشخص بود
گفتم با اون جنده بازی که تو در آوردی بایدم کیرم برات راست میشد زن جونم.
گوشی سمانه زنگ خورد و جواب داد دیدم یه نیشخندی زد و گفت واای ببخشید چشم الان میام و قطع کرد
گفتم چی شده؟
گفت احمد خیاطه بود میگه یه چی جا گذاشتید مغازه
گفتم چی؟
گفت دعوام نمیکنی؟
گفتم نه مکه چی جا گذاشتی؟
گفت رفتم تو اتاق پرو لباسمو عوض کنم شورتم رو هم درآوردم که از رو لباس مشخص نشه بعدش لباسای خودمو پوشیدنی یادم رفت بپوشم احمد آقا میگه بیا شورتت جا مونده ببرش .
من مات و مبهوت جنده بازی زنم بودم که چه برنامه ای برای نشون دادن هاتوایفی خودش و کاکولدی من چیده بود که خیاط زنگ بزنه بگه شورت زنت جا مونده بیا ببر.
کیرم که آروم شده بود دوباره مثل نبض داشت میزد در گوش سمانه گفتم: کس جندتو گاییدم لاشی خانوم
جنده تر از زن من نیست
سمانه بهم گفت خودت خواستی جندت باشم با جنده بازیام حال میکنی خندید و گفت حالام خودت برو شورت زنت رو از خیاط بگیر
برگشتم سمت مغازه و رفتم تو و سمانه پشتم اومد قلبم داشت تند تند میزد احمد بلند شد گفتم ببخشید شرمنده،
احمد گفت خواهش میکنم و از رو میز شورت قرمز گیپور زنم رو برداشت داد به من رو کرد به زنم گفت
این مدل لباس رو یا بدون شورت بپوش یا با یه شورت لامبادا که خیلی قشنگ خودشو نشون بده کیر من آنقدر پیش آبش اومده بود شورت سمانه تو پام خیس آب بود.
شورت زنم رو ازش گرفتم و گذاشتم تو جیبم تشکر کردیم و رفتیم بیرون.
سمانه یه لبخندی زد و گفت کصکش خودمی تو علی

ادامه دارد …

نوشته: زن پرست

دکمه بازگشت به بالا