داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

زبون دراز 22


کوس مرجانو که می خواستم توی آب بکنم کلی مکافات کشیدم . قبل از ورود یه خورده زور آوردم تاره اونم کوسی که معمولا گشاد تر از سوراخ کونه . کاری به روزگاروبلایی به سرش آوردم که مجبور شد تو همون حال یه گارد سگی بگیره و پشت به من کونشو قمبل کنه -مرجان جان خودت خواستی که من کونتو این جوری بگام . جرخوردی از من گله نکن . کله کیرمو به سر سوراخش فشار می دادم . دوسه دقیقه از زیر  با سینه هاش ور رفتم . بعد یهو یادم اومد این سوراخ کونه سوراخ کوس نیست که با تحریک خیس شه .-اوی اوی اوی اوی نه رحم کن من پاره شدم جرخوردم . تورو خدا مجتبی جون . تو که خیلی با محبت بودی -خر هیکلته عوضی چند بار بهت گفتم من دزد و مال مردم خوار نیستم یه فشار دیگه به سر کیرم آوردم . کلاهک هسته ای رو وارد کیک زرد کردم تا همین جاش هم خیلی مزه می داد . کونش تو آب بود . شکمش مماس با آب و سر و کمرش بیرون بود با همون دو سه سانت کیری که تو سوراخ کونش بود مانور می دادم . خسته شده بودم یعنی به اون مقدار دیگه قانع نبودم . فشار وارده بر کون ومقعد خواهر زنو زیاد کردم .-وایییییی منو کشتی کشتی  .من مردم بی انصاف . با آخرین زورم به کون مرجان فشار می آوردم شده بود یه تخته سنگ . چشاش از درد و اشک قرمز شده بود -باشه باشه هر چی تو بگی قبوله قبوله قبوله میام دم استخر باشه -فرار نکنی ها زنیکه نامرد -به جون بابا قسم کلک نمی زنم با این حال بهش اعتماد نکرده مثل یه کشتی گیری که در خاک دست میذاره رو پشت حریفش منم یه دستم رو پشت و پهلوی مرجان بود که در نره .. این باید از کون کونای ناب اصل آکبند متالیک بوده باشه شده بودم متخصص کون شناسی . کرم پوستو برداشته روی کیر خودمو و کون مرجان مالیدم و کیرو با هیجان به سوراخ مرجان مالیدم . این بار خیلی راحت تر راهشو پیدا کرد . هر چند راحت نرفت . توی باغ بهشت حوری خودمو پیدا کرده بودم گل و گیا ه و آب و آفتاب و استخر و پری دریایی و کیر و کون و کوس داغ منو به قله شهوت و لذت رسونده بود نصف بیشتر کیرمو میذاشتم توکون مرجان و می کشیدمش بیرون . با این هوای دلپذیر این باغ و فضای سرسبز دلم نمیومد صحنه رو ترک کنم . اون قاچای تپلشو با حرص چنگ می گرفتم . به خودم می گفتم مجتبی هر طور می تونی با این کوس و کون حال کن دیگه از این خبرا نیست هر جایی که دستم بهش می رسید پشت بدن مرجانو نوازش می کردم و ماساژمی دادم نمی دونم چرا دوباره هوس کون مرجان به سرم افتاده بود . با این که دوست داشتم از همین پشت کیرمو فرو کنم تو کوسش و کون قشنگشو در تسلط خودم داشته باشم ولی هوس کرده بودم اونو طاقبازش کنم و بیفتم روش و کوسشو از روبرو بکنم . تازه این طوری می تونستم از لبا و سینه هاش هم استفاده کنم . خسته شده بود و تسلیم . شایدم دلش به این خوش بود که تا یکی دوساعت دیگه واسه همیشه از دستم خلاص میشه . فکر کنم علت مهمتری که دوست داشتم کوسشو بگام این بود که می خواستم ببینم میزان حال کردنش تا چه اندازه هست و من در چه حدی تونستم تسخیرش کنم . تو دستام شده بود عین موم به هر طرف که دوست داشتم می گردوندمش . و چپ و راستش می کردم . لبامو چسبوندم به لبای شیرینش . سینه هامو رو سینه هاش قرار دادم وقتی می خواستم کیرمو به کوسش بچسبونم یه هیجان خاصی داشتم  . خیلی دوست داشتم متوجه احساسات و میزان هوس مرجان بشم . جوووووووون فوق العاده بود . تصورشو نمی کردم که کیر من تا این حد کاری بوده باشه . اعتماد بنفس عجیبی پیدا کرده بودم . کیرمو انداختم تو کوسش تا هردومون آروم بگیریم . مرجان همچنان در سکوت بود . خیسی کوسش دو طرف رون پاشو خیس کرده بود . چشاش باز بود و به آسمون آبی و زیبای بالای سرش نگاه می کرد . هر چند لحظه در میون یه بار چشاشو باز و بسته می کرد . نمی خواست نشون بده که چقدر هوس داره و از سکس لذت می بره . مغرور بود حیف که فرصتی نداشتم تا این غرورشم در هم بشکنم باید هر چه زودتر فرار می کردم . کوسش منو به وجد آورده بود . سرعت گاییدنمو زیاد تر کرده بودم .. سینه هاشو میک می زدم . نوک تیز سینه هاشم از لذت و هوس می گفت .-آههههههه -چیه مرجان جون ادامه بده هوستو بریز بیرون نذار تو سینه ات سنگینی کنه . خوب نیست -خفه شو من اصلا خوشم نمیاد -من که دوستت دارم عاشقتم -خجالت بکش تو زن داری تو حالا باید عاشق خواهرم باشی تو که داری ازم انتقام می گیری و می خوای سر به تنم نباشه چی شده حالا ;دوباره میگم تو باید عاشق خواهرم باشی -البته اگه تو بذاری . فعلا که باید فرار کنم . خیلی دوست داشتم که این هیجان تکرار شه ولی دیگه همه چی میره تا واسم تموم شه . تو زندگیمو نابود کردی مرجان . منو به روز سیاه نشوندی -فعلا این تویی که بر اسب مراد سواری هر کاری که دوست داشتی با من انجام دادی .. بلبل زبون شده بود . حس کردم یه خورده پذیرای من شده . اون کینه رو تو وجودش احساس نمی کردم . کوس تنگ و چسبونش منو حالی به حالی کرده بود -جاااااااااان مرجان بگیربگیرش داره می ریزه . حودمو چسبوندم به تن خوشگل خواهرزنم و با تمام وجود و عشق و هوس آبمو تو کوس مرجان خالی کردم . لذت و ترسو تو چشاش می خوندم . نمی دونم دیگه واسه چی می ترسید اون که نازا بود و بچه دار نمی شد . چند دقیقه تو همین حالت موندم  . کیرمو کشیدم بیرون و گفتم مرجان بلند شو لباستو بپوش باهات کار دارم . اون بازم ازم اطاعت کرد . بردمش به ساختمون خودمون و منم لباسمو پوشیدم -حالا دیگه وقتشه که راهمونو از هم جدا کنیم -خیلی پست و نامردی -پست تویی که منو به همه جی متهم کردی . پست تویی که فکر می کنی همه بنده و برده توان . پست تویی که دنیارو واسه خودت می خوای . ولی من نامرد نیستم . حاضرم تاوان کاری رو کردم پس بدم . گاییدن یه زن شوهر دار گناهه . مخصوصا وقتی که به زورباشه . من همه چی مو از دست دادم می تونی ازم شکایت کنی . می تونی منو تحویل بدی . نمی خوای بگی کردمت . بگو مجتبی نسبت به تو قصد بد داشته  .آبرو خودتو حفظ کن . فقط خواستم دلمو خنک کرده باشم . بگو …دنیا فقط مال تو نیست و تو صاحبش نیستی ما بد بخت بیچاره ها هم خدایی داریم . ما هم دل داریم . ما هم آدمیم . هیچوقت تا این حد احساساتی نشده بودم . مرجان که ظاهرا قدرتشو پس گرفته بود اومد نزدیک من وسیلی محکمی به صورتم نواخت کجا ;/;بفرستمت به همین سادگی بری ;/;حالا که منو اسیر خودت کردی بذارم بری ;/;یا اشتباهی شنیده بودم یا نفهمیده بودم چی داره میگه . با همون صدای گریان گفتم دوباره بگو نفهمیدم -درست شنیدی آقا زرنگه حالا که منو اسیر خودت کردی بذارم بری ;/;پس کی آزادم کنه ;/;….. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها