داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

رفیق شرمنده ام

اون مادر بهترین دوستم بود . من و بهداد از بچگی با هم دوست بودیم . همسایه بودیم . دوازده سال مدرسه و بعدشم  حالا دانشگاه .. خونه هم رفت و آمد داشتیم بهداد تنها فرزند خونواده اش بود . نمی دونم چی شد که بهناز خانوم دوباره بچه نیاورد . بهناز جون خیلی خوشگل بود . از وقتی که به سن رشد رسیده بودم یه دید خاصی رو نسبت بهش پیدا کرده بودم . من و بهداد تا چهار پنج سالگی رو با مامانامون می رفتیم به حموم . هنوز صحنه هایی رو که خانوما ی لخت رو توی حموم می دیدم به یادم مونده . بهناز جون اون موقع خیلی جوون بود حالا شم هم سی و شش سال بیشتر نداشت  ولی  یه کس هر چند تنگ و کوچولو باشه یه بچه اونو بزرگ می بینه . . سال قبل که   من و بهداد دو تایی مون سال آخر دبیرستان رو می گذروندیم بابای بهداد می میره . همین باعث شد تا من اونو تنهاش نذارم و بیشتر باهاش بر بخورم و رفت و آمد بیشتری باهاشون داشته باشم . حتی رفتار بهناز جون هم باهام تغییر پیدا کرده بود . من دیگه اون احسان کوچولویی نبودم که برم حموم زنونه . یا یه بچه محصلی که تازه خودشو. شناخته باشه . من سالها بود که مرد شده بودم . اون دیگه مثل وقتی که شوهرش زنده بود روسری سرش نمی کرد . لباسای فانتزی می پوشید . کمتر می دیدم که پیش من آستین بلند بپوشه . همش سعی داشت خودشو خیلی جوون تر از اونی که هست نشون بده . وقتی موهاشو پشت سرش جمع می کرد و جلوی موهاشو به طرف بالا سشوار می کشید به صورت درشت و کشیده اش خیلی میومد . هنوز سینه هاش تازگی سینه های یه تازه جوون رو داشت . چون نصف اونا رو همش مینداخت بیرون . . این منو تحریکم می کرد ولی شیطونو لعنت می کردم . چون اون مادر بهترین دوستم بود . دوستی که از برادرم بهم نزدیک تر بود . . نمی دونم چرا اون بعد از مرگ شوهرش یک دفعه این جوری شده بود . یه شب که من خونه بهداد اینا خوابیده بودم نصفه شبی برای رفتن به دستشویی بیدار شدم . یه سر و صدای ناله ای رو از اتاق خواب شنیدم . در باز بود از پهلو و با ترس و لرزکه نگاه کردم بهناز جونو دیدم که رو تخت دراز کشیده ویه دستش رو کسش و یه دستش رو سینه هاشه . چقدر هیجان زده شده بودم . دلم می خواست همونجا شلوارمو درش می آوردم می رفتم کنارش دراز می کشیدم . اوووووففففف یه لحظه قمبل کرد و کونشو گرفت رو به من . این جوری خیلی بهتر بود خطر دیده شدنم کمتر بود کاملا لخت بود . کف دستشو گذاشت وسط کونش و باهاش ور رفت . نور کمی فضا رو روشن کرده بود . نور چراغ خواب درست   می افتاد رو چاک و اون درز وسط کونش . اووووووخخخخخ کاش به جای اون دست , دست و کیر من قرار می گرفت .. نهههههه نهههههههه احسان شیطونو لعنت کن . شیطونو لعنت کن . نباید به این موضوع فکر کنی .. من خیلی از تماشای کون  زنای لخت لذت می برم . بهترین حالت جلق زدن اینه که اونا رو در اون وضعیت ببینم . همین کارو هم انجام دادم . خیلی سریع کمتر از سی ثانیه آب کیرمو توی دستم خالی کردم و آروم گرفتم . ولی یه لحظه نمی تونستم از فکر و خیال اون زن بیام بیرون . یه نگاه به بهداد می کردم و یه نگاه به مادرش . من دیگه بیشتر وقتمو با اون خونواده می گذروندم . نه نه من نباید به دوستم خیانت کنم  در مرام من نا جوانمردی نیست . اون باباشو از دست داده . تازه از کجا معلوم که مادرش بهم راه بده . نههههه .. نهههههه این چه حال و روزیه که منو دچارش کردی . اگه اون دوست نداره و نمی خواد پس چرا خودشو این جور ردیف می کنه . من آمپول زدنم خوب بود .طوری آروم و به سبکی می زدم که طرف احساس درد نکنه . یادم میاد چند بار بهناز جونو هم آمپول زده بودم ولی تازگیها به وقت تزریق کمی شورتشو پایین تر می کشید . راستش به خاطر بهداد شیطونو لعنت می کردم . یه شب بعد از این جریان بهناز جون برام زنگ زد که برم خونه شون واسش آمپول بزنم .. وقتی وارد خونه شدم بهنازو ندیدم . پس کی درو واسم باز کرده . هر چی به این ور و اون ور نگاه می کردم خبری نبود .. ناگهان یکی مثل ماه شب چهارده از حموم اومد بیرون . کاملا برهنه ..  وااااایییییی چرا حواسم نبوده . چرا من روبروش قرار گرفتم . خیلی زشت شد . سرمو بر گردوندم . دستمو اول جلو چشام گرفته بودم . یه ببخشیدی گفتم و رفتم یه اتاق دیگه .. -ببخشید بهداد جون نیست ;/;..-نه اون امشبو خونه نمیاد رفته خونه مادر بزرگش .. در ضمن تو هم نمی خوای این قدر فیلم بازی کنی . بیا جلو ببینم . دیشب که پشت در ایستاده بودی و داشتی با کیرت ور می رفتی و آبتم خالی کردی از این سر اون ور کردنا نداشتی . چطور حالا امروز که نگات بهم افتاد ..-کی من ;/; اشتباه بر داشت کردین . من اصلا به شما جسارت نمی کنم . من به رفاقتمون با بهداد خیانت نمی کنم . یه حوله ای دور خودش پیچیده بود . صدام کرد  منو برد و قسمتی از قالی کرم رنگ رو که در حاشیه دیوار قرار داشت نشونم داد و گفت یه چند قطره ای از اونی رو که دیشب خالی کردی ریخت رو این فرش . حالا خشک شده و لک کرده .. لعنت بر من چرا متوجه آینه ای که روبروی تخت و در ورودی قرار داشت نشده بودم .اون زمانی که قمبل کرده پشت به من قرار گرفته بود منو دیده بود . -ببخشید من اشتباه کردم دیگه از این کارا نمی کنم . من نظر بدی نداشتم .اومد جلوتر وحوله رو انداخت و گفت زندگی هر کسی به خودش مر بوطه . زندگی پسرم به خودش ربط داره زندگی من به خودم و زندگی تو به خودت . این حرفای بچه گونه رو که نمی دونم من مرام دارم و از بچگی با یکی دوستم رو بذار کنار . اگه بخوای به این چیزا فکر کنی به جایی نمی رسی . یکی از دلایل عقب موندگی و عقده ای شدن ما همینه دیگه .همش به فکر دیگرانیم . همش می خواهیم به خاطر دیگران زندگی کنیم . تو اول خودتو در نظر بگیر بعد در این حین اگه به دیگران هم توجهی کردی ایرادی نداره . من نمی دونستم این زنه چی داره میگه . فقط سرم داشت گیج می رفت . آبروی چندین ساله من رفته بود ولی اون که خودش حوله رو انداخته بود .. جووووووون عجب کوسی داشت . داشتم شاخ در می آوردم . من که بچه بودم کس اونو توی حموم خیلی گنده تر از این دیده بودم . شاید به خاطر دید بچگی بود .-جلوی چشاتو نگیر خودت باش . مثل من که خودم هستم . مثل من بی ریا باش .. .. کیرم که ترسیده بود تازه داشت شق می شد .اومد جلو و شلوارمو کشید پایین . حرفی نزدم -یه وقتی بهداد نیاد ;/; -آفرین حالا داری میشی خودت . کیر شق شده منو که گرفت توی دستش من از خجالت داشتم آب می شدم .. به خودم می گفتم احسان اون که باید بیشتر خجالت بکشه . نمی دونم چرا دوست داشتم بازم جق بزنم .. یعنی اون می خواد خودشو بسپره دست من ;/; تا حالا کس نکرده بودم ولی چند بار کون دختر دایی  امو کرده بودم .اونم هر بار تا می کردم توکونش آبم میومد . -احسان جون چقدر رشدش عالیه دوست داری لای سینه هام خیس کنی ;/;سکوت کرده بودم -پسر این قدر شل نباش . من که باهات شوخی ندارم . طوری سرم داد کشید که جا رفتم . با این که می خواست زیر کیر من بخوابه ولی سیاست خودشو حفظ می کرد . رفتیم روی تخت . از ترس این که بازم سرم داد بکشه سریع خودمو برهنه کردم . تا بخواد دستور بده و یه داد دیگه بزنه کیرمو گذاشتم لای سینه هاش . اون دو تا سینه های درشتشو گذاشته بود وسط کیرم .. ووووویییییی عجب داغی شده بود . در جا آبم خالی شد . طوری فرز کیرمو گرفت توی دستتش و سرشو خم کرد و کمرشو بالا آورد و کیر رو فرو برد توی دهنش که اصلا من نفهمیدم این حرکاتو اون هم به این سرعت کجا تعلیم دیده . با این که چند قطره ای به عقب رفته بود ولی با میک زدن اون بازم حس می کردم که از نو دارم خالی می کنم جااااااان چه حالی می داد . کی فکرشو می کرد مادر بهترین دوستم یه روزی آب کیر منو می خوره . کون لق بهداد . کس مامانشو عشق است . حس کردم خیلی آروم شدم . افتادم توی بغل بهناز و اونم لباشو گذاشت رو لبام .. آب کیری بود . چندشم شد ولی وقتی که فکرشو کردم متوجه شدم که ایثار گری مال اون بوده و من اگه بخوام ببوسمش کار بزرگی نکردم . چند دقیقه ای لب به لب بودیم و اون  دستشو هم دراز کرده با کیر شل شده من بازی می کرد . پس از چند دقیقه ای که کیرم سفت تر شد گفت پسر حالا برو زیر .. کس خوری .. اصلا خوشم نمیومد . دوست داشتم دماغمو بگیرم بوی کس رو هر چند که خوشبو هم بود و بوی عرق نمی داد رو حس نکنم ولی عادت کردم .. به خودم گفتم بخور نوش جونت تو که براش پول ندادی . حالا واسه یکی همین تیکه اونم با این گرمی و هوس کلی هم باید پول خرج کنی . . -حالا خوبه خوبه احسان جون نوبتشه که بکنی توی کسم .. -من ;/; -پس کی ;/; به جن بگم بیاد منو بکنه . تو باید بیای منو بکنی دیگه .. یک بار دیگه قیافه بهداد رو به خاطر آوردم . لعنت بر تو احسان پای کس در میونه نه کس . تو که برات گاییدن بهناز خانوم یک رویا بود . چقدر خوشگل بود این زنه . ابروهاشو طوری به دو طرف کشیده بود که یه صورت درشتش میومد . کیرمو گذاشتم سر کسش -بکن بکن احسان معطل نکن . باید امروز سیرم کنی . نشون بدی که کیرت الکی درشت و دراز نشده . پایین عمامه کیرم قسمت سر کلاه و یه نقطه از تنه اش یک جوش عاج مانند داشت . چه حس خاصی داشت . دو جور لذت می بردم هم لذت ناشی از سکس و هم لذت نوعی احساس بزرگی کردن . این که دارم با یکی که دو برابر من سن داره دارم حال می کنم . برای اولین بار بود که کیرمو وارد دنیای کس می کردم . چه احساس قشنگی . نمی دونستم چرا آبم نمیومد . شاید برای این بود که تازه رو سینه ها و توی دهن بهناز جون سبکش کرده بودم . -حالا تندش کن بهداد . حالا نشون بده قدرتتو . بگو دوستم داری . سینه هاش بهم چشمک می زد . دستمو گذاشته بودم رو اون سینه ها . با این که چسبندگی منی من هنوز رو سینه ها و وسطش قرار داشت دلم می خواست نوکشونو می مکیدم . همین کارو هم کردم -احسان ووووویییییی کسسسسسم کسسسسسسم بکن منو به هیچی فکر نکن . فقط به این فکر کن که داری لذت می بری . مثل من . من فقط دارم به کیرت فکر می کنم .. دیگه ساکت شده بود .. راست می گفت . کون لق هر چی فکر مزاحمه .. بازم بهداد لعنتی رو به خاطر می آوردم . .کیرمو سریع می بردم عقب و با سرعت رو به جلو به ته کسش می زدم و  تودلم فریاد می زدم رفیق شرمنده ام .. بعد به این فکر می کردم که بهداد داره میگه دشمنت شرمنده باشه قابل شما رو نداره . این زنه عجب چیزی بود . چسبیده بود بهم ولم نمی کرد ولی خیلی حال می داد از این که من دارم به اون لذت می دم و. اون به من وابسته شده احساس نوعی قدرت می کردم . دیدم داره از حال میره چند بار سرشو از این طرف به اون طرف حرکت داد و ساکت شد . از جاش پاشد و گفت خیلی دلم می خواد آبتو توی کسم خالی کنی .. باشه از یه ماه دیگه .. مثل همون حالتی که شب قبل بودم قرار گرفت و گفت بکن توی کونم . بکن توش . نترس . یه فشار بدی میره .. آخه کون دخترا رو که می کردم کرم می زدم . ولی این انگار کار کردش بالا بود . کونشم از اون کونای بزرگ و بر جسته بود . سوراخش از بیرون نشون می داد که میشه راحت با اون داخل کار کرد وبرای کیر کلفت من خوراک خوبی بود .. جووووووون چه چسبندگی باحالی داشت . باحال تر این که وقتی کیرمو کردم توی کونش دیگه از درد نمی نالید . چه حالی به من می داد !چند بار کیرمو می فرستادم عقب و بعد می کشیدمش جلو . عاشق گودی کمر و شونه های تپلش شده بودم . دستمو گذاشته بودم زیر سینه هاش . نصف کیرم راحت می رفت توی کونش . بهترین کونی بود که تا حالا گاییده بودم و بهم کیف داده بود . مخصوصا این که با خیس کردن قبلی مقاومت منم زیاد شده بود . با این حال بعد از سه چهار دقیقه هوس کردم توی کونش خالی کنم . -احسان جون می دونم کمرت سنگین شده اگه دوست داری آبتو بریز توی کونم . بریز ولی کسم خیلی تشنه شه . سیرابش می کنم . از ماه دیگه قرص می خورم . بهدادو بیشتر می فرستم خونه فامیلاش تو باید بیشتر بهم سر بزنی . من به تو اطمینان دارم . .. راست می گفت از بچگی منو می شناخت ولی کس و کون دادن خلافی به یکی که دیگه اطمینان نمی خواد . شاید از این نظر می گفت که ایدزی میدزی نداشته باشم .. -آخخخخخخ بهناز جون -فدات احسان کوچولوی من که حالا یه مردی شدی . کی فکرشو می کرد -منم فکرشو نمی کردم . کیرمو ثابت نگه داشتم . دو طرف کونشو با دو تا کف دستام داشته اونو به کیرم چسبوندم . این کیر هم از طرف جلو داغ شده بود هم از پهلو ها . جااااااان چه راحت و نرم آب کیرم رفت داخل سوراخ کون بهناز جون . حس کردم حتی بیشتر از دفعه اول خالی کردم . چه با حاله . چه کیفی میده وقتی یه زن با رضایت کامل خودشو در اختیارت میذاره و با تمام وجودش کاری می کنه که تو شیره جونتو با تمام وجودت نثارش کنی .. دلم نمی خواست اون لحظات تموم شه . با این که می ترسیدم ولی اون شب تا صبح رو کنار بهناز جون خوابیدم . بار ها و بار ها کوس تپلشو میک زدم و یه بار هم از کس لیسی اونو به ار گاسم رسوندم . خونه بهم شک نمی کردند . فکر می کردند که من و بهداد با همیم . عادت کرده بودند . گیر نمی دادند .سوال پیچ نمی کردند که مثلا اون کجاست تو کجایی . شده بود داداش من . وقتی به این فکر می کردم اگه بهداد می خواست مامان منو بکنه چی می شد مو بر اندامم  سیخ می شد . صبح وقتی که داشتم می رفتم طرف خونه هی می گفتم رفیق شرمنده ام . رفیق منو ببخش . ولی می دونستم از این بخشش خواهی ها باز هم خواهم داشت ….. ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها