داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

رد روی گردن خانمم

سلام
علی هستم سی ساله از تهران.ببخشید زیاد کش نمیدم به داستان و میرم سر اصل مطلب
من و خانمم عاشقانه با هم ازدواج کردیم اما مشکلات زیادی از گذشته خانمم بود که مجبور شدم بخاطر اینکه دوسش دارم باهاشون کنار بیام

چند وقت پیش بعد از کارم رفتم خونه و متوجه شدم یه خانم دیگه هم هست انگار که مهمون خانممه.
اما چیزی که برام جالب بود جای کشیده شدن ناخن روی گردن خانمم و دوستش بود
منم اهمیت ندادم و گذشتم.تا تقریبا یک ماه از این قضیه گذشت و به خودم اومدم و متوجه شدم رفت و آمد دوست خانمم به خونمون زیاده و از خانمم که پرسیدم باهام جر و بحث کرد
من همونجا متوجه شدم یه مشکلی هست چون همسرم وقتی گارد بگیره حتما یه اشتباهی کرده و به قول خودمون دست پیش گرفته.
بعد از چند روز بهش گفتم باید برم ماموریت سه روزه حس کردم یکم خوشحال شد اما بازم به روی خودم نیاوردم و چمدونمو بستم و رفتم.
جلو خونمون پارک هست و رفتم اونجا نشستم و ببینم کی میاد و میره
متوجه شدم دوست خانمم دوباره اومده و با عجله رفت بالا
بعد از نیم ساعت که دوستش رسید به بهونه جا گذاشتن کتم رفتم خونه
کلید که انداختم هیچ صدایی نیومد و حتی خانممو صدا کردم و جواب نگرفتم.فقط یه صداهای خفه می شنیدم که انگار دار به هم فحش میدن
رفتم تو اتاق به یه صحنه عجیب روبرو شد که همونجا قید خانممو زدم
دیدم جفتشون رو زمین لخت رو هم افتادن و همدیگرو کامل قفل کردن

ایقد بالا بودن حتی متوجه حضورم نشدن.فکر کردم دارن لز میکنن اما بیشتر شبیه دعوا بود تا لز
دستشون تو موهای هم گره خورده بود و با تمام زورشون داشتن موی همو کشیدن همزمان به هم فحش میدادن
جوری تو هم پیچ خورده بودن و همو قفل کردن که اصلا نمیشد از تشخیصشون داد
منم عصبی شدم و داد و بیداد کردم
خانمم و دوستش ترسیدن اما در کمال تعجب همو ول نکردن خانمم گفت برو بیرون ما با هم کار داریم
یکی از ما باید بیرون بیاد

منم رد دادم گفتم این مسخره بازیا چیه پاشو از خونه من برو بیرون
اما بازم همو ول نکردن و شروع کردن فشار دادن گلوی همدیگه
انگار قصد جون همو کرده بودن.رفتم جداشون کنم اما بهم اجازه نمیدادن و خلاصه با هر وضعی بود همو ول کردن

از خانمم پرسیدم چرا اینجوری بودین بهم گفت من و این دختره یه پسرو قبل از اینکه تو (من) بیای تو زندگیم میخواستیم
از همون موقع با هم دشمن شدیم تا چند روز پیش تو خیابون همو دیدم و همونجا باهم درگیر شدیم که بقیه جدامون کردن.
اما از هم کینه گرفتیم و بهش گفتم بیا اینجا تا باهم تسویه حساب کنیم
الانم یا من اینو باید بکشم یا اون منو
اینارو که گفت همزمان دختره به خانمم حمله کرد و بازم تو هم قفل شدن

منم که دیدم اینا خیلی سلیطن همونجا ولشون کردم تا همو لت و پار کنن و زدم بیرون و دیگه قیدشو زدم

از من به شما نصیحت که با دختری که گذشتشو میدونید ازدواج نکنید
عشق تنها کافی نیست

نوشته: مرد تنها

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها