داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دلشکسته

متن خاطره: سلام نمیدونم از کجا شروع کنم چون اولین باره میخوام بنویسم اول اینکه این داستان سکسی نیست این داستان زندگی منه و کاملأ عاشقونس که حدود یه سال پیش استارت خورد میدونم جاش اینجا نیست شما ببخشین من یه پسر ۲۱ساله باپوست سفید باموهای خرمای ۶۰ کیلو باقد ۱۷۰ و فوق العاده جذاب و خوشکل هستم طوری که تو خیابون راه میرم همه دخترا نگام میکنن اما هیکل جذابی ندارم میخوام از اول زندگیم شروع کنم خانواده صمیمی و فداکاری دارم اما از نظر مالی وضعمون خوب نیست دوران راهنمای به یه دختر که میشناختمش علاقه پیدا کردم طوری که هر روز چند ساعت میرفتم نزدیکای خونش پاتق میکردم کم کم فهمید اون هم میومد بیرون یا از پنجره نگاه میکرد فقط چش تو چش میشدیم جرئت حرف زدنو نداشتم همه منو میشناختن کاملأ خجالتی بودم بعد دو سه سال که دبیرستانی شدم دختره به اسم سپیده با خانوادش از اون محل رفتن میدونستم کجا رفتن خیلی ناراحت بودم اما خودمو داشتم میساختم به هیچ دختری نگاه نمیکردم خیلی سنگین با اراده ومحکم بودم همه دوستام یا معتاد بودن دنبال سیگار سیگاری مشروب شیشه یا دختربازو لاشی اما سعی کردم پاک باشم سعی کردم با بقیه فرق داشته باشم بچه مثبت نبودم اما از این کارا خوشم نمیومد دنبال یه عشق بودم گذشت تا اینکه دیپلمو گرفتم کنکور دادم به کمک خدا بهترین دانشگاه ممکن قبول شدم همه کف کردن اخه درس خون نبودم اما باهوش بودم راهی شهر غریب واسه درس شدم وقتی وارد دانشگاه شدم خیلی دوست پیدا کردم دانشگاه ما فقط پسرونست یا بقوله دوستان (نرکده) خوابگاه دانشجوی هم گرفتم همه چیز خوب بود تنها بودم تو خودم بودم اما قوی یروز یدختره شمارش شبیه شمارم بود زنگید بعد کلی حرف بهم پیشنهاد داد که باهم دوست باشیم قبول کردم واسه سرگرمی بعد از چند ماه دو بار از دور همو دیدیم کلی ازم تعریف کرد که بهم میگفت دوست دارم تو مال خودمی تا منم بهش گفتم دوست دارم سرم فقط تو گوشی بود بهش عادت کردم دل بستم اون هم اینو فهمید بود بخودم امدم دیدم دیگه بهم اهمیت نمیده من بدجور وابستش شده بودم اولین بارم بود بهم حق بدین واسش زنگ میزدم شعر میخوندم بی فایده بود دیگه دلش بامن نبود بدجور ضربه خوردم وقتی باهاش حرف میزدم اشکام درمیومد تا یروز ابجیش بهم زنگید گفت که جی افم میخواد باکس دیگه دوس بشه منم ازش دل کندم بدجور بهم ریختم همه دوستام فهمیده بودن نصیحتم میکردن روم نشد بگم حتی از نزدیک باهاش نبودم دوستم میگفت دختر فقط باید بالا پاین بشه این جریان گذشت منم تنهاترشدم تو این شهرلعنتی همش دخترو پسر باهم هستن دختراش خیلی خوشکل با لباسای عجیب نمیخوام اسمشو بگم اینجا کلان شهره اما تهران نیست بعد از چندماه دختره بهم زنگید گفت پشیمونم ببخشید گفتم نمیدونی چی به روزم اوردی دیگه نمیخوامت نزدیکای عید ۹۰ بود که ترم ۳بودم چت گوشیمو راه انداختم تا از این همه غصه تنهای دربیام با یدختر تو بوشهر اشنا شدم به اسم ونوس تا باهاش دردودل کردم شمارمو گرفت زنگید سریع اشکام درومد سعی میکرد از دور کمکم کنه و واقعأ هم کرد همدم من شده بود با کلی اصرار شماره حسابمو گرفت واسم پول میفرستاد واسم ش میفرستاد حالم بهتر شده بودعید۹۰ تو چت با یدختر اشنا شدم دوسال ازم بزرگتر بود که واسه کنکور کارشناسی داشت درس میخوند خودش تنها بود تنها تو خونه زندگی میکرد وضع مالیشون خوب بود دوتا خونه داشتن یکی تو این شهر و اون یکی تو استان دیگه بعد چند روز شمارشو داد باهاش حرفیدم قرار شد ببینمش شب پارک قرار گذاشتیم وقتی دیدمش یدختر توپل قیافه معمولی داشت خیلی مهربون بود اسمشو تو این اینجا ستاره میزارم واسم کلی خوراکی اورده بود من خجالت میکشیدم اولین بارم بود که با یدختر قرار داشتم بعداز چند دقیقه یهو انگار برق ۳۸۰ ولت منو گرفت واااااای باورم نمیشه همون دخترو دیدم که از راهنمای عاشقش بودم منظورم سپیده بود یجوری نگام میکرد که از صدتا فوحش بدتر بود سرمو انداختم پاین از کنارم رد شد خیلی حالم بد شد اما زود فراموش کردم ستاره و ونوسو تو چت باهم اشنا کردم باهم ۳نفری هرشب چت میکردیم ستاره ونوس تل همو بهم دادن دفعه دوم که ستاره رو دیدم با ماشین دوستش امد دوستش باهم سلام کرد گفت وااای چقد شبیه خارجی ها هستی ستاره بهم گفت گوگول شدیا بعدش دوستش رفت منو ستاره نهار رو دوتا فلافل زیر یدرخت تو بالا شهر خوردیم کلی ازش فاصله داشتم که بدنم بهش نخوره منو ستاره هفته دو روز صبح تا شب باهم بودیم زود بهم اعتماد کردیم همو باور کردیم خیلی صمیمی شدیم چند بار پشت تلفن بهش گفتم میخوام دست تو بگیرم یروز جلو یه دریاچه کنار پارک قرار داشتیم با هزار ترفند دستشو گرفتم بین ما فقط سکوت بود احساس قشنگی داشتم احساسم بهش دو برابر شده بود یهو دستشو کشید بعدش گفت خجالت کشیدم ببخشید خیلی باهم راحت بودیم یروز تو یه پارک قرار داشتیم بعد کلی حرف خواستیم کم کم بریم کوچه کنار پارک بود داشتیم قدم میزدیم تو پیاده رو دستم انداختم رو شونش کلی خجالت کشید رسیدیم اول کوچه بهش گفتم یچیزی میخوام بگم روم نمیشه گفتش بگو گوشیمو از جیبم دراوردم واسش تایپ کردم که تو پیاده رو که دستمو انداختم رو شونت میتوستم بوست کنم بعدش دادم خوند گفتم بریم طرف پارک گفت بریم وقتی رفتیم دوباره اونجا قبل پارک دستمو انداختم روش لوپشو بوسیدم که یهو ازم فاصله گرفت قرمز شده بود دستشو گذاشت رو صورتش گفت دیگه نمیشناسمت یکی تو ماشینش بود با دیدن ما کلی خندید یروز باهم قرار گذاشتیم بریم دریا روز قبلش بهش گفتم میخوام لباتو ببوسم قبول کرده بود رسیدیم ساحل هرکاری کردم نتونستم بوسش کنم داشتیم برمیگشتیم کلی بهونه گرفتم دوباره رفتیم ساحل جای پرتو خانجمن سکسی کیر تو کس بود کلی زور زدم واس اولین بار لباشو بوسیدم خجالت کشید سرشو اروم گذاشت رو شونم جلو دریا خیلی لذت بخش بود خیلی صمیمی شده بودیم همش تو پارک لباشو میبوسیدم یا تو پیزا کنار پارک همش لب بازی میکردیم کلی خاطره همه جا این شهر ازش دارم باهم میرفتیم دریاچه ماهگیری میکردیم باهم رفتیم شهربازی و…خیلی خوش بودم

داشتم همه غمو غصه ها رو بدست فراموشی میدادم یروز تو چت که منو ستاره ونوس چت میکردیم اواسط اردیبهشت ۹۰ بود گفتم ستاره بیا جدا شیم دارم عاشقت میشم ونوسو ستاره باهم دعوا گرفتن ستاره گفت چطور دلت میاد من میخوام واسه همیشه داشته باشمت تو از داداشم عزیزتری اگه بری میمیرم میخوام حتی بعد ازدواجم تورو داشته باشم به شوهرم بگم تورو دارم منم گفتم باشه بزار هرچی میخواد بشه یشب یجا خلوت منوستاره نشسته بودیم یه بسیجی امد کلی بهم گیر دادن بعدش منم با ستاره دعوا گرفتم چرا نمیزاری بیام خونت اونجا راحت تره بعد چند روز که من دانشگاه بودم با ستاره قرار بود بیرون برم یهو ستاره زنگید گفتش کسی پیشت نیست گفتم نه بگو گفت میای خونه خیلی تعجب کردم خوشحال بودم گفتم باشه الان میام بهم ادرس داد خلاصه رفتم خونه با مانتو شال بود عرق کرده بود دستش داشت میلرزید بغلش کردم سعی کردم ارومش کنم خیلی ترسیده بود روم نشد بوسش کنم بعد نهار دیدم اتاق خوابش یه تخت داره راضیش کردم رفتیم رو تخت فقط بغلش کردم لباشو بوسیدم نخواستم کاری کنم بهم بی اعتماد بشه یهو ونوس زنگید گفتش زیاد شیطونی نکنی فهمیدم کار ونوس بود که ستاره رو راضی کرده منم حتی ستاره رو لخت نکردم اون روز همینجوری گذشت از این به بعد هر هفته میرفتم خونه ستاره یروز شق درد گرفته بود اون هم یجورای فهمید حداکثر تلاش شو کرد که ارضا بشم شلوارشو اورد پاین منم لاپای رد کردم بعد چند مین ابم امد ناراحت بودم از کارم خواستم جبران کنم وقتی شلوارشو کشید بالا لباشو خوردم دستمو گذاشتم رو کوسش انقد مالیدم تا اب اون هم امد گفتش چرا اینکارو کردی گفتم خواستم برابر شیم میخواستم برم از پیشش خیلی واسم سخت بود هر وقت میخواستم از پیشش برم نیم ساعت گریه میکردم ارومم میکرد راهی میشدم عاشقش شده بودم واسش کلی کادو میخریدم هروقت میرفتم خونش ایستک میخریدم یشب دیر شده بود خونش خوابیدم البته تو یه اتاق دیگه.رابطمون خیلی عاشقونه شده بود انگار شده بودیم زنو شوهر هفته یشب پیشش میخوابیدم باهم راحت بودیم لخت میشدیم لب بازی میکردیم گردنشو لیس میزدم سینه هاشو میخوردم چون پرده داشت فقط کیرمو میذاشتم لای کسش عقب جلو میکردم تا جفتمون ارضا شیم و باز وقت رفتن گریه میکردم یروز واسش با دونه های یه گیاه واسش دستبند ساختم راضی نشد برم خونش گفتم بیا تو کوچه کارت دارم وقتی امد دستبندو بهش دادم خیلی خوشحال شد پرسید چند خریدی گفتم خودم ساختمش خیلی ذوق کرد گفت بیا خونه چندتا شرط هم گذاشت که سکس نباشه اخرین بار باشه گفتم نمیام اما دلم میخواست برم وقتی ازش جدا شدم بهش زنگیدم گفتم شرطا رو بردار تا بیام بعدکلی اصرار قبول کرد دوباره رفتم خونش… اواخر خرداد ونوس خدافظی کرد بخاطر مشکلات خانوادگیش کلی گریه کردم اما ستاره رو داشتم الان از دوستش شنیدم ازدواج کرده منو فراموش کرده.شبای امتحان اخر ترم میرفتم خونه ستاره ولی مگه میشه درس خوند همش لب بازی شیطونی یا بهم رقص یاد میداد بلد نبودم
فردایش میخواستم برم خونه بهش گفتم بیا پارک خلاصه قبول کرد پسرخالم هم بامن بود بعد اینکه پسرخالم رفت تامنم ستاره رو ببوسم بای کنم تا بعد تابستون که یهو یه موتور پلیس امد بهمون گیر داد کارت دانشجوی منو گرفت به ستاره گفت تو برو یجوری رفتار میکردن انگار ادم کشتم با هزار خایه مالی زنگ زدم خونه بعدش کارتمو دادن گفتن برو دیگه اینجا پیدات نشه اعصابم تخمی شده بود میخواستم اون سربازه رو بزنم! تابستون شروع شد منم از ستاره دور شدم فقط یه درسو افتادم داشتم از دوریش دیونه میشدم همش بفکرش بودم بهش اس میدادم یاد لباش دیونم میکرد ۷شهریور امتحان کنکور داشت شبش بهم زنگید کلی گریه کرد گفت هیچی نخوندم منم عروسی بودم سعی کردم ارومش کنم واسش از ته قلبم دعا کردم خدایا ازت چیزی نخواستم فقط به ستاره من کمک کن اشک خوشحالی داشت میریخت بعد دوساعت حرفیدن اروم شد رتبش ۵هزار بود همه دانشگاه رو انتخاب کرد منم دعا میکردم ازم دور نشه اگه دور میشد بای میکردم اون هم قول گرفته بود اگه فقط همه از دور هم شده ببینیم جدا نشیم با دعای من به کمک خدا یه شهر کنار این شهر قبول شد خوشحال بودیم تا اینکه قرار بود داداشش هم بیاد باهاش زندگی کنه ۱۶شهریور بود قرار بود اون بیاد این خونش منم بیام واسه کارای دانشگاه اون روز فرا رسید بعداز تقریبأ ۳ماه کارم دانشگاه تموم شد هی بهش زنگ زدم جواب نداد بارون شدید میومد میدونستم سرکارم نذاشته انقد زنگیدم تا جواب داد تو راه حالش بد بود شماره دوستش داد تا بزنگم دوستش بره دنبالش اینکارو کردم دوستش بامامانش رفتن اوردنش درمانگاه من ۵ساعت زیر بارون الاف بودم تا اینکه ادرس درمانگاه رو گرفتم رفتم دوستش سلام داد من فقط میگفتم ستاره کجاس کجاس بهم نشون داد رفتم رو تخت بغلش کردم دستشو گرفتم بعد سرمش تموم شد با ماشین دوستش خونش رفتیم دوستش واسمون خوراکی خریدو رفت خیلی بامرام بود وقتی رفت ستاره گفت بزار بخوابم منم کنارش دراز کشیدم ثانیه هارو میشموردم تا بیدار شه وقتی بیدار شد لباشو بوسیدم زبونمو میلکید دستم رو سینه هاش بود کم کم جفتمون لخت شدیم ایندفعه میخواستم جفتمون حال کنیم سینه هاشو خوردم لیسش میزدم چقد سکس با کسی که دوسش داری لذت بخشه رفتم کسشو بخورم بوی بد میداد بیخیال شدم یکم واسم ساک زد بعدش تف زدم کردم تو کونش بعد از چند مین کل کیرم تو کونش بود چند مین عقب جلو کردم ابم امد ریختم تو دستمال کاغذی تا فرداش چند بار دیگه سکس کردیم تا منم رفتم خیلی خسته بودم وقتی دوبار دانشگاه شروع شد دیگه داداشش پیشش بود خودش هم دانشگاه میرفت ارتباطمون کم شده بود که باعث بداخلاقیم و دعوا شده بود همش میگفتم جدا شیم بعد یه مدت قرار شد پیتزای همو ببینیم وقتی همو دیدیم جفتمون بدون حرفی فقط اشک ریختیم کلی اونجا لب بازی کردیم و اخرین باری بود که لباشو بوسیدم بعد دو هفته اخلاقم بد شده بود اخه داشتم از دوریش میمردم تا یه شب گفت میخوام برم پیش دوستم بیا ببینمت

وقتی همو دیدیم با کلی ذوق بهم کادو داد از کادوش خوشم نیومد ولی واسم با ارزش بود بعد از چند دقیقه قدم زدن رفتن خونه دوستش عصابم خورد شده بود بدجور از این شرایط ناراحت بودم زنگ زدم کلی ازش شکایت کردم داشت گریه میکرد گفت بیا ببینمت وقتی رفتم بارون شدیدی داشت میومد شمال اینجوریه دیگه جفتمون تو کوچه پس کوچه قدم میزیدم فقط ساکت بودیمو گریه میکردیم یه لحظه انقد ناراحت بود جفت گوشیشو کوبید رو زمین گوشیشو جمع کردم دادم دستش باهاش حرفیدم ارومش کردم دستش تو دستام بود چه شبی بود بهم گفت دوست دارم کاش میتونستم پات بمونم کاش مال هم بودیم منم فقط اشک میریختم بعدش ازم جدا شد رفت خونه دوستش دیدم جلو در وایساده سرشو کوبیده به دیوار بهش زنگیدم گفتم رفتی خونه گفتش اره گفتم دارم میبینمت برگشت نگام کرد لبخندی زدو گفت برو سرما میخوری بعدش رفت خونه چند روز بعد یه شب اس داد بیا جدا شیم فکرکردم شوخی میکنه اون شب خابگاه نبودم خونه بودم باخانوادم بحثم شده بود عصابم تخمی بود اس دادم حرفاشو زد منم فقط قسمش میدادم میگفتم تورو خدا بای نکن به پات میوفتم من عاشقتم بدون تو میمیرم بعدش اس داد گفت دوست دارم دنبال عشق واقعی باشو بای کرد انقد گریه کردم هی اس دادم هی زنگیدم حدود ساعت سه بود جواب داد واااای دیدم داششه بهم اول گفت مگه مرد گریه میکنه بعدش جدی شد چنتا فوحش داد گفت مزاحم نشو مثل این دیونه ها فقط گریه میکردم زجه میزدم تا صبح گریه کردم هر کاری کردم بی فاید بود ازم دل کند به دوستش زنگیدم بعد یه ساعت داداشش دوباره بهم زنگید بی فاید بود حتی داداشش خواست منو ببینه الان هم میگه که ستاره ازدواج کرده هرشب گریه میکردم بعد یه مدت موهام سفید شدن ده کیلو لاغر شدم از قیافه افتادم انقد غصه خوردم دیونه شده بودم همش یادش بودم وقتی خونه پیشش بودم بغلش بودم اون خواب بودو من گریه میکردم این اهنگو فقط میزاشتم(تورو بخدا بعد من مواظب خودت باش گریه نکن اروم بگیر بفکر زندگی باش غصم میشه اگه بفهمم داری غصه میخوری شکایت از کسی نکن بااینکه خیلی دلخوری دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بودن دلم گرفته میدونی از هم جدا کردنمو دل نگرونتم همش اگه خطا کردم ببخش منو ببخشش اصلأ فراموشم کنو فکر کن منو نداشتی اینجوری خیلی بهتره بگو منو نخواستی برو بگو تنهایو خیلی زیاد دوسش داری اگه تو تنها بمونی باکسی کاری نداری دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون دلم گرفته میدونی از هم جدا کردنمون)
انقد گریه کردم هرشب زیر پتو بی صدا اشک میریزم جلو خونش رفتم چند ساعت موندم زیر بارون اما ندیدمش هر هفته میرفتم جلو خونش باز نتونستم ببینم هزارم همه چیزمو بدم تا ببینمش از دور میخواستم خودکشی کنم اما بخاطر ابرو خانوادم و جهنم اینکارو نکردم اما واقعأ مردم دلم مرده نه امیدی نه عشقی نه پولی نه اینده فقط حسرت غم غصه الان ۸ماه که رفته دو ترمه بعداز رفتن مشروط شدم بیادش میرم پارک همونجا که یروزی باهاش بودم میشینم اشک میریزم کل این شهر منو یادش میندازه هرجا میرم بیادشم نمیگم نامردی کرد میگم من قدرشو ندونستم من از دستش دادم اما حقم نبود فقط باید بعد این همه مدت زنگ میزد تا فهمه چی کشیدم حتی نتونستم حرفای دلمو بزنمو بگم چقد عاشقشم خدایا تو دیدی چه لحظاتی داشتم چی سرم امد خدایا هرجا که هست کاری کن فراموشم کنه دلشو شاد کن خدایا من که از خودم گذشتم تو خوشبختش کن اشکام درومده هنوز عشقم بهش کم نشده جز چنتا عکس کلی خاطره چنتا شعر واسم خونده چیزی ندارم همیشه هنسفری تو گوشمه اهنگ linkin park و اهنگای غمگین گوش میدم من نابود شدم هرگز ازدواج نمیکنم همیشه بیادشم دیگه نمیتونم بادختری باشم دلم مرده دیگه بهم اعتماد نداره کاش راه نجاتی بود همه چیز به این جامعه لعنتی برمیگرده واسه خودم تو یدفتر همه چیزو نوشتم ده سال دیگه ستاره رو پیداش میکنم بهش میگم چی بی سرم امد چی کشیدم یدنیا غصه تو دلمه این دل شکست دیگه درست نمیشه بقوله بهرام:افسوس واسه تو ای دل ساده که تو ۷ اسمون نداری یه ستاره این هم از زندگی من سعی کردم از جزئیات نگم راهی جلوم بزارین نظر بدین دیگه جونی واسه ادامه زندگی ندارم ممنونم
linki alone boy
i given up these wounds they will not heal some times good bye the only vay
you’re gone and i was wrong i never konew what it was like to be alone
i need to bi alone
i’m abut to break
if your’re not with me i’m with you…;-(;-(;-(

نوشته: TANHA

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها