داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دختر سرایدار مسجد (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

باز هم بیخبری از سارا شروع شد تا اینکه مهرماه از راه رسید و قرار شد برای مسجد دو خط تلفن ثابت خریداری بشه
یک خط برای دفتر مسجد و قسمت صندوق وام و خط دیگر برای خانه سرایدار
شماره خانه سرایدار رو حفظ کردم تا در یک فرصت مناسب بتونم به سارا زنگ بزنم
چند روز بعد از تلفن سکه ای 50 ریالی زنگ زدم به خونه سرایدار ولی همش زن سرایدار جواب میداد
تا اینکه فرداش خود سارا جواب داد
تا خودمو بهش معرفی کردم زد زیر گریه ، یه چند دقیقه ای که گریه کرد آروم شد ازش پرسیدم کجا مدرسه میره که برم دنبالش تونستم راضیش کنم فردا مدرسه نره و بجاش باهم بریم بیرون
قبول کرد و قرار شد برم دنبالش
مقداری پول برداشتم و ظهر رفتم دم مدرسه راهنمایی که میرفت
از دور دیدمش که داره میاد ، بهم اشاره کرد که برو جلوتر . قدم زنان رفتم جلو به سر کوچه که رسیدم برگشتم ، داشت میومد . صبر کردم تا اومد . یه کوچه خلوت دیدم رفتیم تو کوچه و بغلش کردمو به بوسه از لباش گرفتم
از کوچه اومدیم بیرون ، ازش پرسیدم ناهار خورده یا نه ؟ گفت چون دلشوره داشته ناهار نتونسته بخوره بردمش به رستورانی که همون جاها بود و دو پرس چلو کباب گرفتم که باهم بخوریم
تا غذا بیاد برام تعریف کرد که مادرش بردتش دکتر زنان و بعد معاینه دکتره به مادرش گفته با کسی رابطه نداشته اما ظاهرآ پرده دخترتون حلقوی هست پس خیلی مراقبش باشید
سارا ازم پرسید پرده حلقوی یعنی چی ؟
-نمیدونم ، ولی میپرسم
ناهار رو آوردند و مشغول ناهار خوردن شدیم
بعد ناهار رفتیم سمت میدان خراسان
تو میدان خراسان یه فروشگاه بزرگی بود به نام کوروش که هنوزم بقایاش هست
اون موقع ها تازه بالای کوروش اولین شهربازی سرپوشیده افتتاح شده بود
اول رفتیم خرید و براش چند تا تیشرت و چندتا شورت با طرح قلب براش خریدم و بعد خرید باهم رفتیم شهربازی بالای کوروش تقریبآ تا ساعت 5 که باید میرفت خونه اونجا بودیم و تقریبآ همه وسایل اونجا رو سوار شدیم و بازی کردیم
ساعت چهار و نیم بود که اومدیم بیرون ، یه تاکسی گرفتم و رسوندمش نزدیکهای مسجد و قرار شد که بعدآ بهش زنگ بزنم
چند روز بعد توی مدرسه از معلم پرورشیمون درباره پرده حلقوی سوال کردم ، معلممون گیر داده بود که من از کجا پرده حلقوی میدانم بعد یه سری دروغ و چرت و پرت ماجرای حلقوی رو بهم گفت و بعد چند بار که به سارا زنگ زدم و موفق شدم که یه قرار تو مسجد بذارم که برم پیشش
بهم گفت مادرش 2 روز دیگه که میره تره بار خرید ( مادرش انواع سبزی ها رو میگرفت ، پاک میکرد و بعد بسته کردن بین زنان نمازگزار میفروخت که یه جورایی کمک خرجی شوهرش بود )
روز قبل اینکه بخوام برم پیش سارا از داروخانه دوستم کاندوم و ژل روان کننده (البته میخواستم کرم بخرم ولی دوستم گفت که ژل از کرم خیلی بهتره ) و دستمال کاغذی خریدم و از یکی از دوستام هم یه نوار vhs سوپر گرفتم ، چون توی سالن آموزش هم ویدیو و تلویزیون بودصبح ساعت 7 دم مسجد بودم . 7 و ربع بابای سارا رفت سرکارش ( تو میدان قیام تراشکار بود ) و ساعت 7 و نیم هم مادرش اومد بیرون
وقتی که مطمعن شدم مادر سارا رفت سریع رفتم مسجد و به زنگ زدم و سارا هم در رو برام باز کرد
سارا یکی از تیشرت ها و شورتهایی که از کوروش براش خریده بودمو بدون شلوار پوشیده بود
بغلش کردم و بوسیدمش سارا میخواست بره تو اتاقشون ولی با نشون دادن فیلم ویدیو بهش گفتم بریم تو سالن ، قرار شد سارا متکا و یه زیرانداز بیاره منم رفتم و ویدیو و تلویزیون رو روشن کردم و نوار رو تو دستگاه گذاشتم
سارا که اومد همونجوری که زیر اندازو باهم پهن میکردیم داستان پردشو براش گفتم و جفتمون لخت شدیم و
جلوی تلویزیون خوابیدیم
دستگاهو پلی کردم و فیلم سوپر آغاز شد سارا داشت فیلمو نگاه میکرد و منم با کص سارا مشغول بودم و لیسش میزدم تا اینکه مرد توی فیلم کیرشو درآورد و زنه شروع کرد براش ساک بزنه . سارا رو بلند کردم و خودم خوابیدم و ازش خواستم مثل زن توی فیلم برام ساک بزنه ، سارا شروع کرد به خوردن کیرم ، چون بار اولش بود دندون میزد کلافه شدم
پا شدم مرد تو فیلم داشت زنه رو میکرد ، منم یه کاندوم در آوردم و کشیدم روی کیرم ، نگاهی به ساعت کردم ، هشت و نیم شده بود کمی ژل هم زدم به کیرم و کیرمو روی خط کص سارا مالوندم
تا سارا خواست چیزی بگه کیرمو با یه فشار کردم تو کصش
واقعآ تنگ بود خیالم راحت بود که از پرده و خون ریزی خبری نبود . سارا ناله و نفس نفس میزد آروم خوابیدم روش و لباشو خوردم
کیرمو همونطور داشتم تو کصش حرکت میدادم
تا آخر کیرم رفت تو کصش و شروع کردم به تلمبه زدن . اینجوری بهم حال نمیداد ، کیرمو از تو کصش در آوردم و کاندوممو در آوردم بدون کاندوم کردم تو کصش
گرما و تنگی کصش و حتی نبضی که توی کصش میزد داشت بهم حال میده
ساعت 9 شده بود که سارا تو بغلم ارضا شد چند تا تلمبه دیگر که زدم حس کردم داره آبم میاد دوتا تلمبه دیگه هم زدم و سریع از تو کصش در آوردم و تمام آبمو ریختم روی شکمش و منم بیحال افتادم کنارش
شروع کردم به بوسیدنش و مالوندن پستوناش
بعد یه ربع بلندش کردم و گفتم بریم حمام که غسل کنیم ( اون موقع ها خیلی در بند غسل جنابت بودم )
تو حمام بدنهامونو کفی کردیم و بهم میمالوندیم و با این کار دوباره کیرم راست شد
سارا رو چسبوندم به دیوار و دوباره شروع کردم به کردنش ، آه جفتمون بالا رفته بود ، تا اینکه سارا دوباره ارضا شد ، ارضا که شد پاهاش شروع کرد به لرزیدن و خوابوندمش روی کف حمام و خودمم دوباره افتادم روش ، کیرمو دوباره وارد کصش کردم و تلمبه زدنمو شروع کردم تا اینکه خودمم ارضا شدم و آبمو ریختم دور
زیر دوش کردن سارا خیلی بهم حال داد
سارا بهم گفت سریع تمیز کنیم تا مادرش نیومده ، سریع کارهامونو کردیم و اومدیم بیرون
سارا خودشو خشک کرد و منم با حوله سارا خودمو خشک کردم و سریع لباسهامونو پوشیدیم
ساعت نزدیکهای ده شده بود ، که وسایلمو برداشتم و بعد بوسیدن سارا از در قسمت زنانه زدم بیرون
بعد چند روز به سارا زنگ زدم و بابت کصی که بهم داده بود ازش تشکر کردم ، سارا هم خیلی خوشش اومده بود ، خود سارا هفته ای 1 بار روزی تعیین میکرد تا برم پیشش و بکنمش ، تا اینکه نزدیکهای نیمه شعبان شد و با بچه های هیئت داشتیم شبستان مسجد رو برای دو شب جشن نیمه شعبان آماده میکردیم یه روز سارا گفت برم پیشش
مادرش که رفت تره بار رفتم پیش سارا و باهم اومدیم شبستان مردانه ، توی شبستان زلم زیمبوهای طلایی وتزیینی رو میریختم روی سر سارا و سارا هم باهاشون میرقصید
یواش یواش تو همون قسمت مردانه لخت شدیم و میخواستم بکنمش که یهو چشمم افتاد به محراب مسجد ، همونطور لخت از روی سارا بلند شدم و از قسمت چراغ خانه تمام لامپهای مردانه رو خاموش کردم و مهتابی های سبز دور محراب رو روشن کردم و برگشتمو سارا رو آوردم توی محراب و روی سجاده آخوند مسجد و شروع کردم به کردنش
فضای سکسمون واقعآ عرفانی و ملکوتی شده بود!!!
سارا همونطور که بغلم کرده بود و من تلمبه میزدم روش ارضا شد و بعد ده دقیقه هم حس کردم که آبم داره میاد ، سریع کیرمو در آوردم و پایین کیرمو گرفتم ، با خودمون دستمال نیاورده بودیم سریع سجاده آخوند رو تا زدم و آبمو ریختم زیر سجاده
سارا از این کارم خندش گرفته بود با پشت سجاده سر کیرمو تمیز کردم ، بلند شدم و برقا رو روشن کردم
سجاده آخوند رو مرتب کردم و با سارا رفتیم حمام و یه بار دیگم کردمش
تقریبآ یک سالی با سارا دوست بودم و میکردمش تا اینکه به پیشنهاد بابام و به صورت داوطلبانه به سربازی رفتم
یکی دوبار تو سربازی و مرخصی که گرفتم تونستم سارا رو بکنم اما بعد یک ماه که نتونستم به مرخصی بیام
دفعه بعد که از مرخصی برگشتم از بابام شنیدم که رضا ( سرایدار مسجد ) مسجدو به یه سرایدار دیگه تحویل دادن و از اونجا رفتن از رفتن سارا ناراحت شده بودم و از بدبختی هم پیداش نمیکردم تا اینکه خدمتم تمام شد و یک روز اتفاقی سارا رو دیدم که برای نماز اومده بود مسجد بزرگتر ، شده بود ، رفتم سمتش و صداش کردم
سارا تا منو دید و نزدیکش که شدم ، شروع کرد منو به نفرین و گریه کردن آروم که شد دستشو گرفتم و بردمش چلوکبابی نزدیک مسجد
سارا یه کم از زندگیش و بدبیاریهایی که می آورد برام گفت و معلوم نبود پای صحبت کدوم خانم جلسه ای جنده ای نشسته بود و انگار بابت سکسمون توی محراب مسجد خودشو نمیبخشید
بدترین ناهار اون روز رو با سارا خوردم و زدیم بیرون
سارا دیگه نمیخواست زیدم باشه و منم اصراری به موندنش نداشتم و بعد اون روز دیگه ندیدمش
ماهم خونمونو عوض کردیم و منم خیلی به ندرت به مسجد میرم ولی هر وقت به مسجد میرم و محراب مسجدو میبینم یاد سارا و سکسمون توی مسجد و محراب میوفتم

امیدوارم از خاطره من لذت برده باشید

نوشته: حسین

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها