داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

داستان من و همسرم و دوستم

یه داستان کوتاهی میخوام تعریف کنم از عید که با خانمم رفتیم شمال خونه دوست قدیمیم مسعود
من پژمان ۲۷ ساله خانمم ندا ۲۳ سالشه
ما دو ساله ازدواج کردیم و ۲ سال قبلش هم دوست بودیم که خانمم قبل از اینکه با من دوست بشه دوست دختر یکی از دوستام بود که طی یه سری اتفاقات ما از هم خوشمون اومد.
داستان دوستیمونم از یه مهمونی شروع شد که تو مهمونی من و ندا از هم خوشمون اومده بود و به یه روش حرفه ای پیچیدیم رفتیم طبقه بالا مثل وحشی ها شروع‌کردیم لب گرفتنو داستان ادامه پیدا کرد و رابطه سکسی بینمون ایجاد شد و بعدش دیگه عاشق هم شدیم و ازدواج کردیم.
بگذریم…
خانم من خیلی شدید سکسیه جوری که انتظار داره من هرروز باهاش سکس کنم اما دیگه از یه جایی من بریدم و سکسمون شد هفته ای یکی دوبار که همش قر میزد که من سکس میخوام و تو کم سکس میکنی و این حرفا
بعد بهم گفت که یه وقتایی که خونه نیستم پای فیلم پورن خودارضایی میکنه
خلاصه منم به فکر چاره که چه غلطی بکنم
کم کم سر شوخی باز کرد که میرم دوست پسر میگیرم و دوستات چقدر سکسی هستن و این حرفا اولش شوخی بود بعد فهمیدم که یه جورایی داره از من درخاست میکنه یه نفر بهمون اضافه بشه
خلاصه گذشت ما عید رفتیم شمال خونه دوستم مسعود بعد یک روز که موندیم گفتیم اینجا راحت نیستیم و بریم ویلا بگیریم
سه تایی رفتیم یه ویلا استخردار گرفتیم و خلاصه یه شب بعد از مشروب حسابی که خوردیم ندا گفت بریم تو آب من و مسعودم گفتیم بریم ( مسعود دوست من شدیدأ آدم شیطون و اهل شوخیه منم از قبل به ندا گفته بودم که این دوستم خیلی تخسه اگه چیزی گفت ناراحت نشی ) بعد رفتیم طبقه استخر ندا گفت من برم لباس عوض کنم یه رختکن داشت ورودیش پرده بود
من دیدم پرده و کشید کنار و دیدم جیق زد و برگشت و افتاد به خنده نگو مسعود رفته بود اون پشت مایو بپوشه
خلاسه بعد اینکه یه عالم خندیدیم دیدم ندا رنگش پریده و یه جوریه
یواش ازش پرسیدم چیزی شده اول گفت نه بعد گفت مسعود چقدر کیرش بزرگه ، دیدم کیرشو دوبرابر تو کیر داره
خلاصه چون از قبل یه صحبتایی کرده بودیم باهم منم البته مست بودم گفتم خب پس انگار خوشت اومده.
ندا هم اول خندید و چیزی نگفت
خلاصه هممون مایو پوشیدیم و پریدیم تو آب ندا از این مایو بلندا پوشیده بود داشتیم شدیدأ آب بازی میکردیم ندا گفت مایوم برام تنگ شده اذیتم میکنه
از من پرسید اون یکی مایو دوتیکمو بپوشم اشکال نداره؟
منم گفتم مسعود که بچه خوبیه اشکال نداره برو عوض من
اونم خوشحال پرید بالا مایوشو عوض کرد و با یه بیکینی اومد پایین
دیدم مسعود چشماش زد بیرون یه‌لحظه و یه نگاهی به من کرد گفت چی شد؟
منم یه چشمکش زدم و گفتم اون براش تنگ بود رفت عوض کرد تو نگاه نکن عوضی
خلاصه ندا پرید تو آب و مست بود اما یه کمم خودشو زده بود به مستی و شروع کردیم سه تایی آب به هم‌ پاشیدیم و کم کم ندا و مسعود باهم شروع کردن بازی وحشی کردن و شدید آب میپاشیدن بعد ندا پرید رو سر مسعود بکنتش زیر آب و خلاصه از این شوخیا بعد یه ۱۰ دقیقه بازی و شوخی دوتایی نفس نفس زنان اومدن بیرون از آب بهشون گفتم خوب دارید دوتایی لخت به هم میپیچید جلو من خجالتم نمیکشیدا
مسعود گفت به خدا من فقط آب پاشیدن ندا پرید رو من
گفتم اشکال نداره شوخی کردم هرچی دلتون میخواد باهم بازی کنید من که مست میشم حال بازی ندارم شما که انرژی دارید بازی کنید اینو گفتم و رفتم بالا سینی مشروب و مزه رو آوردم گفتم بیاید دوتا پیک دیگه بزنیم
اومدن دو سه تا پیک خوردن و ندا گفت من تا مسعودو امشب ۱۰ ثانیه زیر آب نگه ندارم ولکنش نیستم
مسعودم خندید و گفت تو دختری زورت به من نمیرسه
خلاصه کل کل شروع شد و من گفتم شرطبندی هرکی تونست اون یکی رو ببره زیر آب بازی رو برده و بازنده باید شام سفارش بده
مسعود گفت تو ناراحت نمیشی منم گفتم امشبو استثنا من کاری ندارم اومدیم خوش بگذرونیم راحت باشید هرکاری دلتون خواست از نظر من آزادید
اینو که گفتم ندا یه نگا به مسعود کرد و پرید رو سرش و کشتی گرفتنشون شروع شد
پریدن تو آب و تا تونستن همدیگه رو زدن منم مرده بودم از خنده تا اونجا که بند سوتین ندا باز شد و افتاد مسعودم سوتینو برداشت و تو آب شروع به فرار
ندا هم تا گردنش رو زیر آب پایین نگه داشته بود و جیغ میزد عوضی سوتینمو بده مسعودم دید من دارم میخندم دید انگار مشکلی نیست نمیداد بهش و تا تونست آب پاشید بهش
گفت به یه شرط سوتینتو میدم به این شرط که زیر آب وارو بزنی و ۱۰ ثانیه وارونه بمونی تو آب و شرط هم قبول کنی که باختی
بعد ندا گفت برو بابا من که چیزی واسه از دست دادن ندارم شوهرم اینجاست چیزی نمیگه دوتا سینست دیگه وایسا نگاه کن تا چشات در بیاد
خلاسه بازی تمام شد و اومدن نشستن سر میز مشروب بخورن ندا هم خیلی ریلکس با سینه های باز نشسته بود
مسعود گفت بابا تو دیگه چقدر رو داری من هرکار کردم از رو نمیری حالا هم لخت نشستی جلو من حالم داره بد میشه جلو پژمانم که دست و بالم بستس
ندا هم از اون خنده های شیطونیش میکرد چون داشت به هدفش نزدیک میشد
منم گفتم بچه ها انگار کار داره به جاهای باریک میکشه من برم بالا حولمو بیارم شامم خودم سفارش میدم از شما دوتا چیزی در نمیاد
خلاصه رفتم بالا یه ۱۰ دقیقه الکی ور رفتم که اینا کارشون رو شروع کنن چون دوست داشتم سکس کردنشون رو ببینم
برگشتم پایین دیدم جفتشون تو آبن و کنار استخر ایستادن
یه حو مسعود برگشت منو نگاه کرد منم دیدم مایو مسعود رو صندلیه که نشسته بود
گفتم باریکلا انگار ندا سوتینش در اومد مایو آقا مسعودم در اومد
مسعود تا اومد جواب بده ندا عوضی گفت این که چیزی نیست کیر مسعود الان تو دست منه و زدن زیر خنده
منم گفتم باشه هرکار دلتون میخواد بکنید اما من باید ببینم
مسعود گفت ناراحت نمیشی من راحت باشم؟
گفتم راحت راحت باش
این دوتا هم از خدا خواسته مسعود نشست لب استخر و ندا کیرشو گرفته بود شروع کرد ساک زدن براش
لعنتی اونقدر کیرش بزرگ بود یک سومشو بیشتر نمیتونست بخوره ندا که اینقدر ساکر ماهری بود کیر منو تا آخرشو میکرد تو دهنش اما از مسعودو نمیتونست.
بعد ندا اینقدر حشری شده بود یه جوری ساک میزد واسه من تاحالا اینجوری نخورده بود
خلاصه بعد چند دقیقه جا عوض کردن مسعود شروع کرد به خوردن کص و کون ندا بعد مسعود نشست باز لب استخر و ندا نشست رو کیرش
این پسر لعنتی هم بد کمر سفتی داشت من که یه جوری راست کرده بودم کیرم داشت میکشست اما ترجیح میدادم نگاه کنم خیلی بیشتر بهم حال میداد
خلاصه هر دو سه دقیقه پوزیشن عوض کردن تا بعدحدود ۳۰ یا ۴۰ دقیقه آبش اومد ندا هم ۳ بار زیر دستش ارضا شد
بعد دوتایی افتادن لبه استخر
دیگه بعدش منم شام سفارش دادم نصفه نیمه خوردیم و اون دوتا هم خسته افتادن رو تخت هرسه تا باهم خوابیدیم
صبح بیدار شدیم ندا با یه شرت بود فقط اما من و مسعود لباس تنمون بود
مسعود خیلی اول صبح ناراحت بود گفت پژمان دیشب چیکار کردم اصلأ باورم نمیشه
منم به هردوتاشون گفتم دیشب واسه همیشه تمام شد و رفت یه شب خواستم بهتون حسابی خوش بگذره هردوتاتون از ذهنتون پاک کنید خاطره دیشبو اگه نه عذاب وجدانش اذیتمون میکنه
خلاصه قبول‌کردن و مسعود بعد صبحانه رفت من و ندا تا فرداش موندیم و بعد برگشتیم شهرمون.
این داستان رو گفتم کامنتارو میخونم اگه مورد پسند همه بود چند بار دیگه هم بعد اون شب برنامه های عجیب و باحال و کاملأ اتفاقی جور شد اگه دوست داشتید اونارو هم مینویسم براتون.

نوشته: پژمان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها