داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

خانوما ساکت 23

لحظاتی بعد در حالی که دوتایی مون روی تخت بودیم حالت صمیمانه تری نسبت به هم داشتیم . دیگه بین تن من و اون هیچ فاصله ای نبود -اوووووفففففف هوتن کوسسسسسم کوسسسسسم هنوزم می خاره .. من چقدر پررو شدم . خیلی بد شدم نباید این جوری باشم -اتفاقا حالا که این جوری شدی خیلی خوب شدی و خیلی منطقی همراه با احساس و عشقت . احساس یک زن که شجاعانه داره تابو شکنی می کنه . می دونه که از زندگی چی می خواد . از بدنش چی می خواد و باز هم شجاعانه به سوی خواسته هاش میره و با شکستن سد های اجتماعی اون نیاز هاشو تامین می کنه .-آخخخخخخ نهههههه هوتن هوتن .. تو چه قشنگ حرف می زنی .. اگه بخوای از این حرفا پیش بقیه خانوما بزنی جفت گوشاتو می برم . -انوشه تو که این قدر هات و داغ و حشری هستی …-نگو نگو حالا تو رو پیدا کردم .. فقط تو .. تو هم باید فقط مال من باشی -چطور خانوم خوشگله تو می تونی فقط مال من باشی که من مال تو باشم ;/; -بدجنس تو داری بایک زن شوهر دار سکس می کنی .. درکم کن عزیزم . هنوز هیچی نشده قهر نکن . خواهش می کنم درکم کن . دوستم داشته باش . -دوستت دارم . دوستت دارم . اگه دوستت نمی داشتم که این جور با هیجان و عشق نمیومدم طرفت . حالا بذار کوسمونو بخوریم که خیلی عقب افتادیم . . دستای انوشه رفته بود رو سینه هاش .. منم سرمو لاپاش و روی کوس خیسش حرکت می دادم . حس کردم تنش داره می لرزه .. نباید سردش شده باشه بدنش از هوس داشت می لرزید . -هوتن من می خوام .. اونو بذارش رو کوسم زود باش .. زود باش .. .می خوام بغلم کنی ازم لذت ببری . باهام عشق کنی -من همین حالاشم دارم ازت لذت می برم .. دیگه نتونستم بیشتر از این در انتظارش بذارم . به اندازه کافی برشته اش کرده بود م. حالا وقتش بود که انوشه کباب شده رو بذارم زیر دندونام و ازش مزه بگیرم .. -هوتن جون درکم می کنی ;/;نمیگی که این زن با این که شوهر داره چقدر پرروست ;/; -نه واسه چی این حرفو بزنم . واسه چی . اولا احساس تو رو درک می کنم و از طرفی منم درس روان شناسی خوندم و می دونم چی به چیه . . رو خانوم دبیر خوشگلم سوار شده در حالی که تو چشاش نگاه می کردم سر کیرمو گذاشته بودم وسط کوسش ..-آهههههه هوتن .. داری دلمو می بری ;/; من سوختم .. -این همون انوشه  ای بود که ناز داشت ;/; -بد جنس !من کجا ناز داشتم . باید حالتو می گرفتم این قدر راحت تسلیمت نمی شدم تا حالا هر چی که دلت خواست نگی .. -می خوای تنبیهم کن کوستو به من نده . من به خاطر عشقی که به تو دارم قبول می کنم -یعنی تو این قدر خوبی ;/; منو به خاطر خودم می خوای ;/; مردا این قدر بد جنس و پدر سوخته هستن که ما زنا رو فقط واسه همین چیزا دوست دارن . همین که خودشونو ار ضا کردند دیگه تموم شد رفت .. -ببینم انوشه جون مگه چند تا مرد تو زندگیت بوده .. در حالیکه با دستاش صورت و موهامو نوازش می کرد گفت می خوای باور کن می خوای باور نکن بعد از شوهرم تو اولین مرد زندگیم هستی که این جور باهاش رابطه دارم . منظورم یه مرد غریبه ولی آشنا تر از هر آشنایی . دستاشو دو طرف صورتم نگه داشته بود و همزمان با اون لبام رو لباش قرار گرفت وکیرم لبه های کوس کوچولو و تپلشو به دو طرف باز کرد . کیرم می رفت تا با بوسیدن کوسی دیگه راهشو برای بوسه های عمقی تری باز کنه .. . انوشه مثل آدمی که بهش داروی بیهوشی تزریق کرده باشن از حال رفته بود . می دونم که وجود کیرمو توی کوسش حس می کرد . خودمو سبک تر کردم تا تن خوشگلش درد نگیره . عین یه ماهی .. پری دریایی .. نرم و سفید . لبای خوشگلشو شکار لبهای خودم کردم .  سرشو چند بار از این طرف به اون طرف حرکت داد . ولی دیگه اونو زیر بدن خودم خوب جا انداخته بودم . لبامو از رو لبش برداشته تا بتونم اون لحظاتی رو که کیرمو فرو می کنم توی کوس ناز و تپل و کوچولوی انوشه به خوبی ببینم . -هوتن دیگه منو نمی بوسی ;/; چقدر بهم حال می داد . فکر می کردم رو ابر ها دارم پرواز می کنم -چرا عزیزم تا هر وقت که دلت بخواد می بوسمت .. تا اون سر دنیا .. تا هر موقع که لبای داغ و تشنه ات لبای تشنه منو بخواد -پس اگه هر دو تا تشنه باشیم چه جوری همو سیراب کنیم ;/; -وقتی دو تا چشمه داغ و جوشان به هم بچسبن هر چی آب عشق در وجودشون سر باز می کنه و اونا رو می سوزونه -میشه سیراب شد ;/; -آره وقتی که خنک شیم -هوتن جون من که تا اون سر دنیا تا ابد همین جور زیر کیر تو در حال سوختنم .  حالا بهم بگو چی گیر آوردی  که زل زدی و چش ازش نمی گیری و به خاطرش دیگه منو نمی بوسی . -اگه بدونی وقتی کیر کلفت من لبه ها و چاک کوستو باز ترش می کنه و میره اون داخل و بر می گرده چه صحنه هوس انگیز و جذابی درست میشه -هوتن نگو دلمو بردی . پس من چی ;/; -عزیزم یه خورده سرتو بالا بیار تا بتونی خوب ببینی … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها