داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

حسین و زن عمو

ببینید عزیزان کیر هر کس میخونه تو ناموسم اگه دروغ باشه به شرفم راسته بقران قسم بجز اسم و شهر ها
اسمم حسین هست بچه اصفهان هستم ۱۹ سالمه و قدم ۱۸۴ و وزن ۸۰ اطلاعات کاربردی هستند
من خیلی وقته که دنبال سکس با عمه و زن عمو هستم چون خیلی دوسم دارن از همه بیشتر بعد بچه هاشون کاری به خاله و زن دایی ندارم چون باشون گرم نیستم یعنی از هر روش مخ زنی استفاده کردم خودم و مالیدم بشون هرکاری میکردم نمیتونستم اول بگم ۵ تا عمه دارم که دوتا اولی پیر هستن وسطی خوشم نمیاد ولی دوتا آخری آرزوم هست یبار بکنمشون بریم سراغ زن عمو هام اولی پنجاه هست سینه هاش فک کنم ۹۰ هستن دومی خب کیرم حساب نمیکنم و بعدش ی زن عمو دارم ۳۴ خیلی من دید میزدم خیلی هم راحت بودن بام همیشه یعنی مواقعی با زیر پیرهن سفید بود سینه هاش می‌دیم چند باری لخت دیدمش اینقدری دیدمش که خوشگل میدونم کسش چه شکلیه سینه هاش بدم میاد ۶۵ هستن ولی میگن سلامتی ۶۵ های باحال یه کونی داره یعنی اون چیزی که میگم تا میبینم خدا تا آسمون فرق داره

خب من راجب زن عمو آخرين میخوام حرف بزنم اسمش فاطی هست ی زن هم سن زن عمو دیگم ۳۴ ساله آخرین باری که پیشش بودم چند دقیقه پیش بود که تنها بود بهم گفت پشت گوشی خیلی روداری ولی واقعی نگام نمیکنی و منم زدم رو سینه هاش

خب داستان ما که چهار ساله همشون دید میزنم ول کنیم بریم سر داستان اصلی عروسی دعوت بودیم پدرم نتونست بیاد من بخاطر اینکه پسر بزرگش بودم رفتم عروسی تهران شانس خوب من دیدم زن عموم آنلاین هست پی دادم بش گفتم چخبر کجایی و این چیزا دیدم گفت زن عمو سومی عمل کرده پیشش هستم من حوصلم سر میره روبیکا آنلاینم منم‌گوشیش رو هک داشتم با کسی چت نمی‌کرد یعنی به ناموصم زنی هست که تو عمرتون ندیدین خیلی پاک هست نمی‌دونم من چطور پا داد منم‌خوب استاد مخ زنی بودم گفتم اگه حوصلت سر میره بیا بازی کنیم و این چیزا قبول کرد منم خوب میدونستم چیکار کنم سریع صد تا سوال بازی جرات حقیقت بود کپی زدم یکیشون ویرایش زدم سایز سینه هات چون خواستم آخرین سوال این بپرسم مشخص میشه پا میده یا نه منم فرستادم بازی کردیم شانس خوب من نمیگم کیری چون اون سوال باعث شد رابطه پیدا کنیم یه سوال بود نوشته بود یک رازی که هیچکس جز خودت نمیدونه گفت ندارم گفتم نه بگو فشار آوردم دیدم گفت چی‌فکر کردی راجب من و … من مطمئن بودم قبل ازدواج رابطه نداشت و بعد ازدواج چون یه جورایی اطلاعات کل آدم ها دست من هست البته فامیلای نزدیکم خلاصه من فکر کرده بودم که سایز سینه ها رو دیده نمیدونستم تا چند روز پیش
من دیگه ریدم از ترس به خودم گفت به خانوادت میگم و اینا ترسیدم نه که کتک بخورم من همیشه یه اسلحه کلت همراه من هست به خاطر درگیری همیشه حواسم هست چون دشمن داریم از ترس آبرو ریزی ترسیدم آرزو میکردم تصادف کنم اومدیم خونه اصفهان دیدم شانس کیری ما که همیشه مهمون داریم این زن عموم هم صمیمی ترین رابطه اش با ماست اونجا بود من از خجالتی نگاه صورتش نمیکردم مهمونی تموم شد دیدم پیام اومد تو شاد نوشته بود چته منو‌ میبینی قایم میشی و این چیزا منم کیرم راست شد با این حرفش (من فوش دادم که اگر دروغ بگم پس راسته همش) میدونستم دیگه پا میده باهاش کلنجار رفتم تیر دومم اونجا زدم که گفتم از سوال سایز سینه هات ناراحت شدی سوال دیگه من میدونم سایز تو ۸۵ هست ژرف هنگید گفت من بخاطر اون سوالی که هی میگفتی راز داری ناراحت شدم فک کردم چیزی ازم میدونی خلاصه اونجا بود چت میکردیم نزدیک یه ماه میگذره منم نامردی نکردم گفتم یه سوال میپرسم اگ‌ درست گفتی هرکاری می‌خوای میکنم حتی بمیرم و اگ اشتباه گفتی من هرکاری بگم میکنی قبول کرد گفتم ذهنش منحرف کنم یکم چون خیلی من چی بلدم گفتمش فکر کن الا ازدواج نکردی اون چیه که اگه فشار بدم توت پردتو پاره میکنه تا الان هم از سکس و کیر و کس نگفتیم هع=ی فوش میداد گفتمش اونی که فکر میکنی نیست اون گوش پاک کن هست گفت حالا کارت چیه گفتم عکس سینه هات بی شرف نمیداد هرکاری میکردم اینو گفتم کم کم رومون مجازی به هم باز میشد چت میکردیم هی بلاکم میکرد گفتم نکن شک‌ میکنن میگه من بخاطر این که کسی شک نکنه باهات حرف میزنم برو زن بگیر و این کصشرا مهم نیست برام بهش گفتم من تو رو دوست دارم و خودتم میدونی یه روز بهت میرسم شانس خوبم من و مادرم و زن عموم و خواهرم بچس رفتیم ویلا شنا کنیم همیشه من قهرم باش اون حرف میزنه منم‌ به بهونه شنا یاد دادن میرفتم نزدیکش میشدم ولی دست به سینه و کس نمیزدم چون بهش گفتم تا خودت ندی من کاریت ندارم تو باید راضی باشی شانس کیریم بعد یه ساعت عموم و پدرم اومدن من دیگه از استخر در اومدم خلاصه چت هامون بیشتر میشد البتع من باید پیام ‌میدادم هی فوشم میاد چند روز پیش اومد خونمون البته هر روز اینجاست یا ما اونجاییم پسرشو‌ زدم اومد منو بزنه منم خوب نمیزنمش پشت کردم به آدم ها کسی نبینه سینه هاش فشار دادم تو دستام هی میخندید می‌گفت غلط کردم ولی هروقت میبینم کسی نیست هی میزنم البته منم دوسش دارم نمیتونم کاری براش بکنم ساعت ۱۲ و نیم امروز هم گفت بیا غذا آش درست کردم ببر البته به مادرم زنگ زد منم با کله رفتم بهم گفت تا زنگ زدن اومدی خودش تنها بود رفت آش آورد تو دستش بود هی میگفتم فقط پشت گوشی زرنگ هستی نمیتونی تو چشام نگاه کنی البته راست می‌گفت منم ‌نامردی نکردم کسشو نوازش کردم اونم هی میزدم البته نه جدی دیدی مثلا دوتا عاشق دعوا شوخی میکنن چه حالی میده من دست مالی میکنم ولی تا حالا نتونستم بکنم اونم فک نکنم بهم پا بده اگه هم بده مطمئنم میترسه چند روزیه حرفای سکسی زیاد میزنیم حتی عکس زن لخت مثلا میفرستم میگم این تویی اون طرفی زن عمو دیگم هست من دارم میکنمتون میدونم تو چند روز آینده میکنمش داستان رو واستون مینویسم اگه شد درسته کسشر گفتم ولی واقعا مخ زدن زن عمو هم امکان پذیر هست

نوشته: حسین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها