داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

جسارت شاهین

سلام
سمانه هستم 27 سالم بود که ی ببوی پولدار اومد خواستگاریم منم فرصتو غنیمت شمردم و باهاش ازدواج کردم
از اولش میدونستم که ازدواجمون دوامی نداره سر هم ده بار پیشش نخوابیده بودم که فاز طلاق گرفتم

رابطه خانوادم با عمم بد بود ولی من به خاطر شهین مرتب خونشون بودم
مامان و بابام شب مهمون خالم بودن که من نمیخواستم برم و عصر زنگ زدم خونه عمم شاهین پسرعمم جواب داد
سلام شاهین جان شهین کجاست
.رفتن خرید
-باشه ممنون
عصر تاکسی گرفتم رفتم خونشون
رسیدم فقط شاهین اونجا بود
شاهین هفده سالش بود
پرسیدم هنوز نیومدن گفت نه
خودمو مشغول خوردن میوه کردم و بعدش رفتم سراغ اتاق شهین که بسته بود
یکی دو ساعت علاف بودم که گفتم شاهین پس کی میان
شاهین گفت اصلا شاید نیان
پرسیدم چطور گفت شاید برن خونه بابابزرگ
-پس چرا نگفتی
-آخه منم تنها بودم گفتم شاید از تنهایی در بیام
-غلط کردی مگه من مسخرتم
-خیلی هم دلت بخواد
-دلم نمیخواد
-پس بفرما بیرون
-زهر مار، توهم میدونی جایی ندارم
-پس بشین صحبت کنیم
از شوهرم پرسید گفت پس اونم نتونست تحملت کنه
-بی‌شعور خودت میدونی محل سگ بهش نمیدادم
-آره معلومه بیرون انداختت
-خفه شو رو اعصاب نرو حوصله ندارم
-ههههه چی شد بهت بر خورد
-برو بابا، شام چی دارید؟
-قیمه
-پاشو آماده کن بخوریم

پا شد آماده کرد خوردیم ظرفا رو من شستم
اومدم توی پذیرایی نبودش ترسیدم، صداش زدم توی اتاق خواب مامان باباش بود روی تخت دراز کشیده بود

-شاهین کجا میخوابی؟
-همینجا.
.تو که تو پذیرایی میخوابیدی؟
-الان که مامان بابا نیستن اینجا میخوابم
-میشه منم اینجا بخوابم؟
-بخواب من که کاریت ندارم
-نه بیا داشته باش
-نه ندارم آخه پیری ههه
-گمشو
رفتم لباسامو توی آشپزخونه عوض کردم و رفتم دستشویی و اومدم توی تختخواب ولی خوابم نمیومد
جابجا شد و برام جا باز کردو گفت عروس خانم بفرما
-خفه شو بچه
-بچه خوابه یپا بیدارش نکنی بخوردت
-شاهین دم درآوردی
-شوخی میکنم خره نترس کاریت ندارم
-نه بیا داشته باش
-نه خداییش کارت ندارم گناه داری ههه
-شاهین خودت میدونی از تو خفن ترش هم اعتنا نمیکنم
-آره میدونم خانم همه رو امتحان کرده
-پس بکپ
-ولی اونا بهت خوب نرسیدن وگرنه اگه با من بودی تا ابد شیفتش میشدی
-برو بچه جون اون جوش جوونیه
-آره جون خودت اگه تونستی توی دو دستت قایمش کنی میدونم خیلی جنده ای
-جنده مامانته
.عمته
.خخخخخ
.خخخخ
-حالا شاهین واقعا لاف میزنی یا اونقدر گندست
-میخوای در بیارم؟
-در بیار ببینم!!
دستشو برد زیر شلوارش و کیرشو درآورد برق از سرم پرید
مگه این بچه چکار کرده اینقدر کیرش گندس
-چیه خانم زبونت بند اومد
-اینکه ی کوچولوه
-برو گمشو
انداختش تو شلوار و چراغ بالا سرشو خاموش کرد و پشت به من شد
تا حالا با ی مرد بجز بابام تنها نشده بودم اونم روی تختخواب که سکس نکنم
رنگ و اندازه و خوش فرم بودن کیرش هواییم کرده بود، ده روز بود کیر ندیده بودم
-شاهین میشه چراغو روشن کنی
روشنش کرد و برگشت نگام کرد
-بله سمانه جون
-میگم میشه چیزی ازت بخوام ولی بی ظرفیت بازی در نیار
-چیه بگو
-میشه دوباره ببینمش؟
-چی رو؟
-کوفت
-هههه باشه بیا
یک دقیقه گذشت که گفت انگار سیر نشدی میخوای بهش دست بزن
گفتم باشه مرسی
اول ی دستم بعد نشستم دوتا دستمو حلقه کردم دورش، عالی بود بوی عطرش بلند شد دیدم اینجوری سیر نمیشم
.شاهین میشه امشب رو باهات زن و شوهری بگذرونم
-عزیزم منم همینو میخوام
تاپ و سوتین و شلوارک و شورتو توی ی آن درآوردم که تا برگشتم شاهین هم کامل لخت بود
پریدم بغلش و لبامونو فشار دادیم رو هم ولی فکرم سمت کیرش بود، لبو ول کردم رفتم سراغ کیرش خوب بلد بودم کیرای بزرگو تا ته بخورم ولی توی این یکی کم آورده بودم دو دقیقه نبود میخوردم که اونم کسمو خواست پس69 شدیم و جفتمون مال همو خوردیم تا ارضا شدیم
من که مجبور شدم قورت بدم که جبران کرده باشم هم کثیف کاری نشه
دراز کشیدم جفتش و بابت لذتی که بهم داده بود تشکر کردم میخواستم بخوابم که پیشنهادی داد که خوشم اومد
ازم خواست ی سکس کامل داشته باشیم پس دوباره رفتم سر کیرشو خوردم تا راست شد بلند شد و نشست بین پاهام که یادم افتاد اگه کیرش بره داخل جر میخورم و نمیخواستم گشاد بشم اینا رو مرور میکردم که داشت کیرشو روی کسم بازی میداد
-شاهین ادامه بده ولی داخل نکن
-چرا
-آخه جر میخورم دیگه کیر همه توش بازی میکنه
-خوب پس فقط به خودم بده
-تو هنوز بچه ای
-تو از من بچگی دیدی؟
-نه ولی
-ولی نداره قول میدم هر وقت خواستی جرت بدم
-آخه تو جا نداری
-طبقه بالای خونه بابابزرگ رو به بهانه درس خوندن میگیرم
-باشه اگه واقعا پایه ای شروع کن
یک سال طول کشید طلاقمو گرفتم تا شش سال هم بعد اون باهم بودیم
شاهین توفیقی بود توی این هفت سال

نوشته: سمانه

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها