داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

جرأت !

سارا یکی از دوستای خانوادگیمون بود که 1 سالی از من کوچکتر بود ، گاهی پیش میومد که به هوای خواهرم شب خونه ما بمونه ، اما بیشتر تو اتاق من بود و با هم فیلم میدیدم یا پای کامپیوتر بودیم ، اینم بگم اصلا اهل لش بازی نبود … منم خیلی دوسش داشتم اما به خاطر جدی بودنش کمتر بهش نزدیک میشدم … قدش 165 با یه هکل باربی ، پوست خیلی سفید و…
من تصورش میکردم همیشه که دره کسش حسابی قرمز میشه …
یکی 2 دفعه پیش اومد که سر شوخی کردن حرفی یا آخر شب من یه ذره سارا رو بقل کردم و گردنشو خورده بودم ، اما اون کلا خودشو میزد به اون راه ، مثلا تو اون حس یه سوال در مورد فیلم میپرسد … که حرص من در میومد !
ما جرا ادامه داشت تا اینکه یه بار تصمیم گرفتم جرأت به خرج بدم ببینم چی میشه …
یه روز سارا با مامانش اینا خونمون بود و اون تو اتاق خواهرم دراز کشیده بود … خواهرم نبود و بقیه گرم صحبت بودن تو سالن طبقه بالای خونمون … با هر کلکی بود رفتم پایین آروم رفتم تو اتاقی که اون خواب بود ، تو تاریکی کنارش نشستم ، یکم پتورو زدم کنار و پاهاشو ناز کردم واییییییییییییی خیلی نرم … اونم هنوز خواب بود بعد یواش یواش دستمو بردم زیره تیشرتش و از کناره سوتینش سینههاشو میمالیدم که چشاشو باز کرد طبق معمول گفت چیکار میکنی ؟ انگار که نمیدونست !
منم بهش گفتم هچی نگو ، بزار یه ذره حال کنم …
اونم خیلی آروم بود خوابشم میومد حسابی … منم از فرصت استفاده کردم و دستو کردم تو شرتش …
خیسه خیس دستم چسبیده بود به کسش … خیلی داغ بود منم آروم آروم دستمو تکون میدادم از بالا به پایین رو کسش که یه دفعه لرزید و ارضا شد … کیر من داشت میترکید تو شرتم طوری که دست میخورد آبم میومد … دستشو گرفتم و از بقل شلوارکم گذاشتم رو کیرم … سعی کردم ازش لب بگرم اما خوب همکاری نمیکرد …
یه ذره دیگه دستمو کردم تو شرتش و از آب کسش مالیدم رو کیرم ، یکم مالیدم آبم اومد و سریع اتاقو ترک کردم …

اون شب گذشت و به هوای همون حالی که تو تارکی کرده بودمو ، نرمی کس سارا و اینکه کیرم چه سری میخوره روکسش چند باری جق زدم …
2-3 هفته گذشت و یه شب با چند تا از بچههای فامیل رفتیم سینما … فیلمه ساعت 12 شب تموم شد … از قبل قرار بود سارا بیاد خونه ما به بچههای دیگه تعارف کردم 3 تا دیگشونم اومدن …
رفتیم خونه و قارا شد سارا با خواهرم تو اتاق اون و من با 3 تا پسرا طبقه بالا جلوی تلویزیون بخوابیم …
ساعت 2 نصفه شب بود و هنوز اینا داشتن تلویزیون میدیدن منم … همش به سارا فکر میکردم که پایین خوابه و اینکه اگه تعرف نکرده بودم شب میشد با هم فیلم ببینمو شاید …
خلاصه ساعت 3/5 شب بود که با هر کلکی تلویزیونو خاموش کردم که بخوابیم …
یه نیم ساعتی گذشت /… کیرم داشت میترکید تو شرتم … اون فکرام در مورد سارا همش تو سرم بود … نمیدونم چطور اما جرأت کردم برم پایین وضیعت سارارو ببینم …
آروم از وسط همه راه افتادم و رفتم طبقه پیایین … مامان و بابام تو اتاق خودشون با این مورد که مامانم خوابش خیلی سبکه … سارام وسط اتاق خواهرم رو زمین جا انداخته بود طوری که خواهرم که به پهلو بود زاویه دید سارارو داشت …
تو اون تاریکیا آروم رفتم تو … یه لحظه فکر نکردم که اگه خواهرم چششو باز کنه چی کار میکنه … پریدم رفتم زیره لحاف پلوی سارا خوابیدم …
اونم متوجه من شد ، هم شاکی بود هم بدش نمیومد … بدون صدا بهم میگفت برو … از رو بهم خوردن لباش تو تاریکی میفهمیدم … اما مگه میشد … تا اینجا اومدم …
بدون توجه به سارا رفتم زیره پتو شلوارو شرتشو با هم کشدم پایین شلوارو شرت خودمم اوردم پایین …
واسه این لحظه کلی نقشه ها کشیده بودم ، اما الان اصلا جاش نبود …
خوابدم رو سارا و کیرمو مالوندم رو کسه خیسش … با دستام 2 تا سینشو میمالیدمو لب میگرفتم …
همونجوری که فکر میکردم کیرم بد جوری سر میخورد طوری که هر لحظه ممکن بود تا دسته بره تو کس سارا …
اونم هیچ مقاومتی نمیکرد … آروم آروم کیرمو لای چاک کسش بالا پایین میکردم … دیگه داشت آبم میومد اما نمیخواستم از جام بلند بشم … که یه دفعه انگار که منفجر شدم … اندازه 3 برابره همیشه ابم اومد و خالی کردم لای چاک کس سارا …
پای راستم از فشار حالی که کرده بودم تو او شرایط اضطراب … همچین میلرزید که صدای برخورد زانومو با کف اتاق حس میکردم …
به زور خودمو جم کردمو رفتم بالا …
فرداش سارا آروم زیره گوشم گفت که گند زدی به من با اون کثافت کاریت …
اما من به این فکر میکردم که هنوز کسشو ندیدم چون بازم اتاق تاریک بود … بعد به اینکه اگه خواهرم لای چشش باز میشد یا میخواست پهلو به پهلو بشه !!!
جون سالم به در برده بودم ، کیرم به مغزم فرمان داده بود …
البته فرداش که اومدیم با بچهها بریم بیرون … تا بقیه حاضر بشن … در اتاقمو قفل کردم و اونجا بود که کس سارا رو دیدیم … یه بار دیگه مثل شب قبل حول حولکی کیرمو روش سر دادم اما ایندفعه آبمو لای دستمال خالی کردم …

از اون به بعد سارا یکمکی میپیچوندو زیاد اونورا پیداش نمیشد که شب بمونه ولی یکی 2 باری باز حال کردیم … تا اینکه واسعه همیشه از ایران رفت !
اینم داستان جرأت من … نظراتون یادتون نره

نوشته:‌ امیر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها