داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

تفکر قدیم در دنیای امروز (۱)

با سلام من مدت زیادی عضو انجمن کیر تو کس بودم ولی اکانتمو هی غیرفعال میکردم یا چراغ خاموش حرکت میکردم این اولین داستانی هست ک مینویسم کم کم داستان سکسی هم میشه ولی سعی دارم داستان علاوه بر جذاب و سکسی بودن کمی هم از مشکلات دختران سرزمینم بگم امیدوارم ک خوشتون بیاد این داستان اوامه با نظراتتون کمکم کنید بهتر بشم.
با دل درد از خواب بیدار شدم چند روزی بود کنکور تخمی رو داده بودم و دوران پسا کنکور رو سپری میکردم ولی خب فعلا صبحم رو با دل درد اغاز کردم لب تخت نشستم تقویممو نگاه کردم اه درسته باید پریود بشم درد کوفتیش و بی حوصلگیش یکطرف این ک تو خونه اروم برو اروم بیا هیچی نگو هم یکطرف حالا چرا چون بابا و داداشم نفهمن یعنی داشت این تناقض رو مغزم راه میرفت حالا خداروشکر ک داداشم شاغله و شبا فقط میاد خونه اما بابام کارمند بود و ظهر ساعت ۲ میومد و من باز باید مراعات کنم چون جلوی بابا و داداش زشته اگ بفهمن من پریودم هووف
از خودم بگم من زهرام متولد سال ۸۲ رشته انسانی درس خوندم و همونجور ک بالا گفتم امسال کنکور دادم پدرم کارمنده و مادرم خانه دار و برادرمم شاغله و مجردا چون هنوز دختر ک به خانواده مون بخوره پیدا نکردن براش یه خانواده فوق مذهبی تازه ن فقط مذهبی فدق العاده ایرادی و دارای تفکرات قدیمی دارم در این حد ک پریودم رو نباید بفهمن نوار بهداشتی خودم باید بخرم یا مامان.موهای صورتم هنوز دست نخورده اس.چادر اجباریه.مادرم فقط برای مهمونی ها ارایش میکنه‌و… اینجور قوانین تخمی
موهامو شونه کردم سر کمد رفتم عهه نوارمم بسته اخرش بود باید برم بگیرم حالا محض احتیاط یکی برداشتم و گزاشتم و از اتاقم رفتم پایین صبونه کمی خوردم و به مامانم گفتم میخام برم بیرون
مامان:چرا؟
من: عادتمه نوار ندارم میخام برم بگیرم
مامان:نمیخاد بری خودم میرم یکمم خرید دارم تو فقط حواست به برنج باشه تا برگردم
رفتم تو اشپزخونه برنجو دم انداختم و اومدم رو مبل خابیدم زنگ زدم به مریم دخترخاله ام
مریم:سلام سیبیل چطوری
من:سیبیلو کوفت اعصاب ندارم
مریم:پریودی؟
من:بلههههه
مریم:خب حالا داد نزن شوخی کردم چطوری خوبی
من:نه خوب نیستم دلم درد میکنه حوصله ام سر رفته گفتم کنکور میدم میرم کلی بیرون ولی همش خونم
مریم:خب خودت نمیایی من همیشه بهت میگم
من: میدونی ک روم نمیشه باز خدا پدر کرونارو بیامرزه ماسک میزنم وگرنه اخه من با این قیافه شبیه سوگولی ناصرالدین شاه کجا برم اخه
مریم:چقدر گفتم بیا یواشکی بریم ارایشگاه خودت نمیایی
من: ن نمیشه
دیگ حوصله حرف زدن نداشتم خدافظی کردم و رو مبل همینطور کانال های TV رو بالا پایین میکردم تا خوابم برد
صدای زنگ ک مامان اومد بیدارم کرد پاشدم درو باز کردم
مامان اومد داخل
بیا بگیر ببر داخل اتاقت
نوار هارو گرفتم و رفتم داخل اتاق
مشغول جمع و جور کردن اتاقم و کتابام شدم تو چند ماه کنکور عین بازار شام شده بود تا این بابام اومد و مامانم صدام زد برام ناهار
ناهارو خوردم و برگشتم رو تخت دراز کشیدم ک بالاخره پریود شدم
پاشدم نوار رو عوض کردم و رو تختم خوابم برد
این چند روز حوصله هیچ کسو نداشتم حتی مریم
تا این ک حالم بهتر شد
اواخر پریودم بود و دوباره به شدت بدنم داغ شده بود
رفتم یه دوش اب سرد گرفتم و اومدم
وقتی داشتم لباسمو میپوشیدم خودمو تو اینه یه نگاهی کردم واقعا بقول دوستام هلویی بودم برا خودم
قدم ۱۷۰ سینه هام ۷۰ موهای خرمایی و چشمای عسلی
ولی خب فیسم نگم بهتره😂😂😂
نشستم روی تخت و اروم یکم با سینه هام شروع کردم بازی کردن ک یهو مامانم صدام زد
فوری پاشدم خودمو جمع و جور کردم و از اتاقم رفتم بیرون
همینجور ک داشتم به مامان کمک میکردم تو ذهنم حرفای بچه ها مرور میشد که خودارضایی می‌کنن ولی من تاحالا انجام نداده بودم میترسیدم حکایت اش نخورده و دهن سوخته بشه و برا بکارتم از دست بره و با این خانواده ای ک من دارم بکارت نداشتن = مرگ من
ولی الان داغ تر اون بودم ک این مسائل برام اهمیت داشته باشه و دنبال راهی بودم ک تنها بشم و بتونم اولین خودارضایی عمرمو بکنم
ادامه دارد…

نوشته: کریم بنزما

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها