داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

تجربه تلخ همراه با لذت

سلام خدمت انجمن کیر تو کس های عزیز رضا هستم این اولین خاطره منه میخوام براتون تعریف کنم . اول بگم اگه از گی بدت میاد نخون . خوب از خودم بگم،شمال کشور حساب میشیم و تو روستا زندگی میکنیم ۲۰ سالمه قدم ۱۸۰ وزنم ۶۵ سبزه ام قیافم خوبه یعنی تو دل برو با بدنی خوش فرم و کون خوش تراش رفیقام همیشه تعریف کونمو میکردن از ۱۶ سالگیم موهای بدنم یواش یواش در اومد از مو بدم میاد به خاطر این کامل شیو میکردم .از ۱۴ سالگیم فهمیدم به پسرا حس دارم یعنی وقتی یه پسر خوشگل میدیدم تحریک میشدم دست خودم نبود بهش زل میزدم و خودمو باهاش تصور می‌کردم تا ۱۸ سالگیم نتونستم حسمو بروز بدم همیشه از آبروم میترسیدم خیلی با خودم خیال بافی میکردم با همون پسری که میدیدم پیش خودم میگفتم چی میشه منم یه روز بتونم با پسری که مورد علاقمه تو یه اتاق تنها باشم و اونم تمام حس های منو درک کنه ولی امان از ترس.گذشت و ۱۸ سالم شد رفیق صمیمیم که خیلی دوسش داشتم به نام مهدی (مستعار)ازم یه سال کوچیکتر بود سفید و بی مو قد بلند موهاش هم بلند خوشگل چشم رنگی مثل خودم قبلا که میدیدمش تو روستا خودمو باهاش تصور میکردم و اینجور شد که دنبال راهی افتادم که بهش نزدیک بشم تو مدرسه هر جور بود تو جمع سر حرفو باهاش باز میکردم باهاش سیگار میکشیدم یکم مغرور بود ولی کم کم رام شد و بعد یه مدت شدیم رفیق صمیمی بعد از رفیق شدنم اون حسایی که بهش داشتم کم کم و کمتر شد چون اصلا اون کاره نبود و بیشتر دنبال دخترا بود تا پسر .خلاصه گذشت و گذشت اون خونه ما زیاد میموند ولی تا حالا کاری نکرده بودم ته دلم می‌ترسید هم میترسیدم از دستش بدم هم حس قبلی که بهش داشتم گلومو فشار میداد یه شب دلو زدم به دریا ،فیلم سوپر زیاد نگاه می کردیم اون شب کسی خونمون نبود دو تا جا واسه خودمون انداختیم این بار کنار هم انداختم قبلا یکم فاصله داشت تو گوشیم فیلم سوپر گذاشتم داشتیم نگاه میکردیم که برداشتم و یه فیلم سوپر گی گذاشتم همون اولش گفت این چیه بردار گفتم وایسا نگاه کنیم خوبه فیلمو قشنگ نگاه کرد باز یکی دیگه گذاشتم حرفی نمی زد هر دوتامون با شلوارک بودیم لباس نداشتیم دلو زدم به دریا و دستمو بردم سمت کیرش گفت حالت خوبه دستتو بردار .برداشتم و چند دقیقه بعد دوباره گذاشتم یکم مالیدم دستمو پس میزد ولی بعدش چیزی نگفت فک کردم خوشش اومد دستمو بردم از تو شلوار مالیدم کیرش راست شده بود خیلی بزرگ بود تو دستم دقیقا همونجوری که تصور میکردم گوشی دستش بود داشت فیلم نگاه میکرد منم براش می‌مالیدم شلوارشو یکم کشیدم پایین تا کیرشو ببینم یه کیر سفید خوش تراش بلند زیاد کلفت نبود بوش کردم بوی خوبی میداد دهنمو بردم جلو سرشو گذاشتم تو دهنت میک میزدم سرشو بعد یواش یواش میرفتم پایینتر انقدر فیلم نگاه میکردم حرفه ای شده بودم حرفی نمیزد فقط چشاشو بسته بود و حال میکرد یهو سرمو بلند کرد گفت بسه دیگه ادامه نده شهوت جلو چشاشو گرفته بود ولی نمیدونم چرا اینجوری میکرد منم شهوت تمام وجودمو گرفته بود فقط دوست داشتم کیرشو تو کونم احساس کنم میدونستم دیگه همچین فرصتی گیرم نمیاد از من ضعیفتر بود نذاشتم بلند بشه و روی کمر خواب بود رفتم بالاش روی شکمش نشستم نذاشتم حرکت بکنه دوتا دستاشو گرفتم .گفت چیکار میکنی گفتم تا اینجاش اومدی باید تا آخرش بری گفت نمیخوام من بدم میاد این حرفا. گوشم به این حرفا بدهکار نبود خیلی شهوتی بودم وقتی روش بودم با یه دستم شلوارشو کشیدم پایین یکم تقلا میکرد که نذاره ولی نه اونقدر زیاد که منو بندازه پایین از روش .کیرشو گرفتم دستم مالیدم نیم خیز بود بازی کردم بلند شد تف زدم به کیرش شلوار خودمو کشیدم پایین کیرشو با سوراخم تنظیم کردم یواش رفتم عقب که بره تو سر کیرش رفت تو درد عجیبی داشت باید تحمل میکردم یکم دیگه فشار داشتم تا نصفش رفت تو نفسم به شماره افتاده بود یکم اومدم جلو سرش تو بود باز رفتم عقب از نصف بیشتر رفت یواش یواش عقب جلو میکردم اون کاری نمی‌کرد فقط دراز کشیده بود چشاش بسته بود و لباشو گاز گرفته بود حرکتمو تندتر کردم رو کیرش داشتم سواری میکردم لذتتش همراه با درد بود ولی داشت بهتر میشد رفتم طرف لباش که ببوسم نذاشت بهم برخورد ولی بازم ادامه دادم گردنشو خوردم که یهو با دستاش دو تا لبه کونمو گرفت و فشار داد کیرش تا ته تو کونم بود و باز فشار میداد همه کیرشو داشتم حس میکردم با یه آه بلند همه آبشو ریخت تو کونم بی‌حال شده بود خودمم از حال افتاده بودم بلند شدم اونم بلند شد رفت دستشویی اومد بیرون بدون خداحافظی رفت من موندم و شرمندگی و پشیمونی که چرا اینکارو کردم آدم وقتی شهوت جلوی چشاش بیاد دیگه هیچ چیزو نمیبینه چند روز گذشت ازم خبر نگرفت تو مدرسه بهم محل نمی‌داد. دلم شکسته بود اون منو درک نمی‌کرد با کسی که من دوسش نداشتم رفیق شد منم به لج اون با پسری که اون باهاش دعوا کرده بود رفیق شدم اونم پسر خوشگلی بود اگه خوشتون اومده باشه خاطره اونم براتون مینویسم ولی بعدش دیگه هر کی بود از خودم بزرگتر بوده و من نخواستم من از خودم بزرگتر دوست ندارم کیس های من همسن یا کوچکتر از خودمن. هر جا رو گشتم نتونستم کیس مناسب پیدا کنم که پایه رفاقت باشه همیشگی باشه حس منو درک کنه و فقط با هم حال کنیم عشق کنیم. به حرف دلتون گوش بدین بیشتر موقع ها، لطفا نظر مثبت بدین همش واقعی هستش دلیلی نداره تخمی تخیلی بنویسم دوستون دارم

نوشته: رضا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها