داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

بچه ای که شوهرم شد (۱)

ساعت حدود ۱۰ شب بود بعد از یک دعوای تلفنی طولانی با مژگان از خونه زدم بیرون به حدی اعصابم خرد بود که اصلا متوجه زمان نبودم نشسته بودم تو پارک و داشتم سیگار میکشیدم که با صدای یک پسر به خودم اومدم
_اجازه هست اینجا بشینم
_نه بچه جون برو پی کارت
_سخت نگیر یکم گپ میزنیم حال توام بهتر میشه
_حالا کی گفته حال من بده
_از کامی که از سیگار میگیری معلومه خوشگل خانم(و نشست روی نیمکت)
_مگه نگفتم نشین پاشو برو حوصله تو یکی را ندارم
این و گفتم و پاشدم برم که دستم گرفت گفت حالا دو دقیقه بشین یک سیگار با هم میکشیم بعد شلوارت بپوش برو چند لحظه بهش خیره شدم و با عصبانیت دستم کشیدم گفتم گمشو بابا بچه برو کونت بده.
راه افتادم به سمت خونه که پشت سرم راه افتاد شروع کرد زبون ریختن واقعا حوصله نداشتم برگشتم گفتم ببین من جوجه من حوصله بچه داری ندارم پس گمشو تا نزدم زیر گوش
یک جون کش دار گفت و بعدم گفت تو بیا من بزن جیگر
محل ندادم و رام کشیدم سمت خونه ولی تخم سگ ول کن نبود و داشت کنارم میومد و یک ریز هم زبون می‌ریخت که تو یکبار با من باش قول میدم خودت بدت نمیاد اصلا من عاشقت شدم و از این کس شعرا سر کوچه رسیده بودم که بهش گفتم خب حرفات زدی گمشو دیگه بهم گفت ببین من یک چیزی بخوام باید بدستش بیارم الآنم تو رو می‌خوام.
بهش گفتم یک نگاه به سنت بکن جوجه من جای مادرتم برو دیگه حوصله ندارم ولی ول کن نبود تو کوچه با کمال پرویی دستش گذاشت پشت کمرم و منم با عصبانیت یکی کشیدم زیر گوشش و رفتم سمت خونه کلید انداختم در و باز کردم رفتم تو خونه و آماده شدم برای خواب.
تقریبا یک هفته ای از این جریان گذشته بود و منم کاملا یادم رفته بود دیگه غروب بود و خونه مژگان دعوت بودم اومدم بیرون سوار ماشین شدم که راه بیافتم یهو در سمت شاگرد باز شد و دیدم یک نفر پرید تو ماشین باورم نمیشد خود تخم سگش باشه گفتم گمشو پایین تخم سگ چی میخوای با کمال پرویی گفت تو رو می‌خوام
_انگار اونشب خوب نزدم زیر گوشت
_جووووون تو فقط من بزن
_ببین بچه جون من حوصله مسخره بازی پس خودت برو پایین تا با لگد پرتت نکردم بیرون
_ببین نگار با لگد یا بی لگد تو باید مال من بشی
هاج و واج داشتم نگاش میکردم که گفت هان چیه
تو اسم من از کجا میدونی؟
اسم که سهله خوشگله آمار کل زندگیت دارم یعنی میخوای بگی من نمیشناسی؟
نه چرا باید بشناسمت؟
من حامدم خونمون هم دقیقاً روبروی خونتون هست یعنی میخوای بگی همسایه هاتم نمیشناسی؟
با دست آپارتمانی که توش زندگی میکرد نشون داد و گفت من اینجا زندگی میکنم.
_خب به درک حالا گمشو پایین
_وای نگار سخت نگیر دیگه
_چیو سخت نگیرم اصلا به خودت نگاه کردی با چه اعتماد به نفسی اومدی سراغ من
_اعتماد به نفس نمیخواد آدم یک خوشگلی مثل تو را ببینه خب معلومه می‌ره سراغش
_خیلی خب حرفات زدی الان برو پایین من کار دارم
_اوه حالا طرف کی هست اینجوری براش خوشگل کردی؟
_خونه دوستم دعوتم چی میگی اصلا به تو چه
خندید و گفت اوکی عزیزم برو خوش باش بعدا میبینمت و لپم کشید و از ماشین پیاده شد.
تو راه و تو کل مهمونی رفتار حامد جلوی چشمم بود کلا هنگ کرده بودم.
حدود ساعت ۱ شب بود که رسیدم خونه ماشین پارک کردم و داشتم میرفتم سمت خونه که صدای حامد اومد
_خوش ندارم تا این وقت شب بیرون باشیا
_به تو چه ربطی داره عجب گیری کردیما برو بچه خدا بازیت بکن
_بازی هم میکنیم عزیزم ولی بدون من غیرتیم و کلا هم گیر میدم
_به درک اصلا چیکاره منی
_دوست پسر جدیدت
رفتم سمت حامد زل زدم تو چشماش و خیلی جدی گفتم ببین یکبار دیگه دور و بر من آفتابی بشی هرچی دیدی از چشم خودت خودت دیدی
تند نرو نگار ساعت ۱ شب اومدی پرو بازی هم در میاری ایندفعه را می‌بخشم ولی خوش ندارم تکرار بشه.
هیچی نگفتم و رفتم سمت خونه توی تخت دراز کشیده بودم و کلا حرف های حامد تو ذهنم بود یجورایی برام جذاب بود که یک بچه اینجوری پیگیر من شده و اینقدر هم با تحکم باهام صحبت می‌کنه.
یک هفته ای تهران نبودم و برای کارم رفته بودم اهواز که تلفنم زنگ خورد
_سلام بفرمایید
_سلام و درد هیچ معلومه کدوم گوری هستی؟
_شما؟
_حامدم بهت میگم کدوم گوری رفتی؟
_شماره من از کجا آوردی بعدم به تو چه بچه پرو
_ایناش به تو‌مربوط نیست میگم کدوم گوری هستی
_به تو‌ چه تخم سگ
این گفتم و قطع کردم دیدم داره زنگ میزنه که گذاشتمش تو بلک لیست که چند دقیقه بعدش یک پیام برام اومد
اوکی نگار خودت خواستی وقتی ادبت کردم میفهمی چجوری حرف بزنی جرات داری بیا تا آدمت کنم
با خوندن پیامش هم خندم گرفت هم عصبانی شده بودم با خودم گفتم برسم تهران درسی بهش میدم تا بفهمه یک من ماست چقدر کره داره
دو روز بعد حدود ساعت ۲ شب بود که رسیدم تهران همین که ماشین پارک کردم دیدم در باز شد تخم سگ نشست تو‌ماشین
_تو زندگی نداری بچه چی میخوای از جون من گمشو پایین حوصله ندارم
_کدوم گوری بودی این ده روز( با عصبانیت)
_به تو چه گمشو پایین بچه تا نزدم
یک سیلی از حامد خوردم که باورم نمیشد اومدم جوابش بدم که دستم گرفت و یک پیچ کوچیک داد و با عصبانیت داد زد میگم کدوم گوری بودی؟
_دستم ول کن دیوث تا همه را خبر نکردم
_نگار زندت نمیزارم بهت میگم کدوم گوری بودی؟
_اهواز بودم کار داشتم حالا دستم ول کن داره می‌شکنه
حامد دستم ول کرد که اومدم دوباره بزنم زیر گوشش که باز دستم گرفت و گفت نگار پرو نشو
_خفه شو بابا اصلا به تو چه
_به من چه دیوث معلوم هست چه گوهی داری میخوری؟
_عجب گیری کردم خدا بچه جون پاشو برو سر درس و مشقت آخه چی بهت بگم
_نگار مثل آدم با یک معذرت خواهی میتونستی تمومش کنی ولی الان ادبت می‌کنم تا یاد بگیری بدون اجازه من دیگه جایی نری
دستم یک تاب داد که جیغم رفت هوا شروع کردم داد و بیداد کردن و کمک خواستن که دهنم گرفت و من کشید سمت خودش و گفت جیغ نزن جنده خواستم دستش گاز بگیرم که فشارش روی گردنم زیاد کرد واقعاً تحمل نداشتم دیگه با اون یکی دستم آروم زدم روی دستش که یعنی اوکی تسلیم فقط ولم کن.
حامد ولم کرد یکم نگاهم کرد گفت روشن کن راه بیافت
_کجا بچه ساعت ۲:۳۰ شبه برو بخواب
_حرف نزن راه بیافت
_چی میگی بچه جون برو پی کارت دست از سرم بردار
_اولا دفعه آخرت به من میگی بچه ثانیا وقتی یک حرفی میزنم فقط باید بگی چشم
_ببین حامد من و تو هیچ سنخیتی با هم نداریم پس بیخیال برو سراغ یکی هم سن و سال خودت
_نگار اون روی سگ من بالا نیار راه بیافت
یجورایی هم میترسیدم هم میخواستم ببینم هدفش چیه ماشین روشن کردم گفتم خب کجا برم؟
برو بهت میگم
اتوبان همت داشتیم به سمت شرق می‌رفتیم و حامد هم داشت یک بند حرف میزد که چرا اعصاب من خرد میکنی و …
تقریباً نزدیک یاسینی بودیم که بهش گفتم حامد من خستم برگردیم دیگه دوراتم زدی
_برو سمت رودهن
_چرا؟
_نگار برو؟
_میگم چرا؟اصلا کجا داریم میریم؟
_برو میفهمی
_تا نگی نمیرم
_نگار من سگ نکن برو
رفتم به سمتی که گفت یجورایی کنجکاو بودم که چه غلطی میخواد بکنه نرسیده به جاجرود گفت گوشیت بده من
_چیکار داری؟
_بده میفهمی
_دلیلی ندارد
_نگار آنقدر یک دنده نباش بده گوشی نزار منم سگ بشم
گوشی داشتم بهش میدادم که گفت بازش کن کاری که گفت کردم میخواستم ببینم چیکار داره
اولین کاری که کرد خودش از بلک لیست درآورد و اسمش از تخم سگ به My love تغییر داد خندم گرفته بود از کارش بعد واتساپم باز کرد که گفتم هوی شخصیه ها
شخصی نداریم
چیزی نگفتم تقریبا کل واتساپ چک کرد و به خیلی ها گیر میداد که این کیه و …
برام جالب بود که مثل بچه آدم همه را هم براش توضیح میدادم خودمم مونده بودم چرا من یک آدم پرو مغرور که تا حالا اجازه نداده بودم هیچ پسری بهم امر و نهی کنه الان براحتی رام یک پسر بچه ۱۷ الی ۱۸ ساله شده بودم و قشنگ هرچی می‌گفت داشتم اطاعت می کردم نمیدونم شاید جذبه حامد برام جالب یا اینکه اینقدر پیگیر منه در هر حال کاملا خوب داشتم هر سوالی میکرد براش توضیح میدادم
_این آرش دیگه کدوم خریه؟
_دوست پسر سابقمه
_بلاکش میکنم
_غلط میکنی به تو چه
_خوش ندارم باهاش لاس میزنی
_لاس چیه به تو چه
_نگار با من بحث نکن بلاکش کردم و خوش ندارم دیگه رو‌ گوشیت ببینمش
خندم گرفته بود چیزی نگفتم با خودم گفتم صبح درش میارم بزار دلش خوش باشه.
شازده رسیدم رودهن نمیخوای خب حالا کجا برم؟
برو سمت امامزاده
چرا؟ برو میفمی تا امام زاده هیچی نگفتیم و آهنگ گوش میدادیم تقریبا نزدیک اذان صبح بود که رسیدیم. خب اینم امامزاده حالا چی ؟
خاموش کن بریم تو
خاموش کردم حداقل خیالم راحت بود تو امامزاده غلطی نمیکنه.
خب جریان چیه بشین بهت میگم نشستم یک کاغذ از جیبش درآورد و گفت بخون
_چیه ؟
_صیغه
_دلت خوشه ها من آوردی اینجا که صیغت بشم واقعا عقلت کمه بچه
خواستم پاشم که دستم گرفت و محکم گفت بخون قشنگ هیجان و عصبانیت و ذوق و تو‌ چشماش میدیم
_ببین حامد من قرار نیست با تو باشم
_نگار من سگ نکن یک صیغه ۶ ماهه است مهریه هم یک سکه است که همراه
_چی داری میگی برای خودت میخوای به جرم کودک آزاری من بگیرن
_خفه شو نگار کاری که میگم بکن
_حامد تو الان چند سالته؟
_چه فرقی داره؟
_بگو تا بگم
_من متولد ۲۱ مرداد ۱۳۸۳ هستم
_ببین من خرداد ۱۳۶۲ هستم یعنی ۲۱ سال ازت بزرگترم
_خب به درک چه ربطی داره
_یعنی اینکار نه تنها درست نیست که آخر و عاقبت هم نداره
_داره میبینی بخون دیگه توله سگ
_با من درست حرف بزن حامد
_نگار داری باز سگم میکنیا
یکم نگاهش کردم چیزی که برام جالب بود شهوتی بود که داشت دیونم میکرد باورم نمیشد با حرف های حامد قشنگ خیس کرده بودم تقریبا ۶ ماهی میشد که با کسی نبودم و سکس هم نداشتم شاید به اون خاطر بوده یا هر چیز دیگه ای واسه همین تصمیم گرفتم دل و بزنم به دریا و یک مدت هم با یک جوجه خروس بپرم ببینم چه مزه ای میده.
_اوکی ولی شرط داره
_شرط مرت نداریم نگار تو الان زن میشی بدون چون چرا
_حامد زوری که نمیشه
_میشه خوبم میشه بخون اون لامصب
_تا شرط هام نگم و قبول نکنی نمی‌خونم
_نگار یکاری نکن وسط حیاط امامزاده بزنم لهت کنم شرط نداریم بخون بریم کار داریم
_چیکار؟
_بریم بهت میگم بخون دیگه
_اوکی
_زوجتک نفسی فی المدته المعلوم علی المهر المعلوم
_قبلت
بعدم بلند شد دستم گرفت و راه افتاد سمت ماشین تو ماشین قشنگ داشت همه جام می‌مالید وقتی هم میگفتم نکن با یک ذوقی می‌گفت زنمه می‌خوام بمالمش ساعت ۶:۳۰ صبح رفتیم کله پاچه خوردیم و اومدیم سمت خونه ماشین پارک کردم و خواستم خداحافظی کنم که پشت سرم راه افتاد
_آقا کجا تشریف میارن؟
_خونه پیش زنم
_حامد من الان هم خستم هم خوابم میاد بیخیال حالا وقت زیاد داریم
_نگار بهت گفتم هرچی میگم میگی چشم پس حرف نزن برو
نمی‌خواستم تو محل کسی من با حامد ببینه پس بحث نکردم و رفتم سمت خونه به همراه آقای همسر!!!
در که بستم شال و مانتوم درآورد و شروع کرد لب گرفتن یکم باهاش همکاری کردم و رفتیم سمت اتاق خواب
_حامد به خدا خستم بخوابیم فردا هم روز خداست
_آنقدر مالیدمت که تخمام داره میترکه عشقم
خندیدم و گفتم اوکی ارضات میکنم ولی الان حال سکس ندارم
حامد لخت شد و خوابید روی تخت چیزی که برام جالب بود کیر حامد بود تو کل زندگیم بزرگترین کیری بود که دیده بودم شروع کردم ساک زدن برای حامد اونم دستش گذاشته بود پشت سرم و بالا و پایین میکرد
_جووون بخور جنده خانم تا حالا کجا بودی سلیطه من نمیدونی چند وقته من تو کف گذاشتی عوضی بخور که فردا قراره کس و کونت و با هم یکی کنم
حرف های حامد حشریم کرده بود ولی آنقدر خسته بودم که نای سکس نداشتم واسه همین با دستم هم شروع کردم تخماش مالیدن که زودتر ارضا بشه و بخوابیم که یهو حامد سرم محکم فشار داد فهمیدم داره ارضا میشه خواستم کیرش از دهنم در بیارم که اجازه نداد و با تمام فشار کیرش فرستاد ته حلقم قشنگ نبض زدن کیرش تو دهنم حس میکردم و آبی که شر شر از حلقم پایین میرفت اولین بار بود که اجازه داده بودم یکی تو دهنم خودش ارضا کنه.
وقتی کامل ارضا شد سرم ول کرد و من بعد از چنتا سرفه با عصبانیت گفتم عوضی این چه کاری بود کردی؟
_چیکار کردم مگه ؟ ببین نگار باید عادت کنی آبم بخوری کس بدی کون بدی این حرف ها نیست تو الان ماده سگ منی
_درست حرف بزن حامد بعدم دفعه آخرت باشه…
انگشتش گذاشت روی لبام و گفت هیس مگه نگفتم وقتی یک چیزی میگم فقط باید بگی چشم
یکم نگاهش کردم خواستم اعتراض کنم که آروم زد تو‌ گوشم و گفت توله سگ نشنیدم بگی
گفتم چشم و رفتم توی بغل حامد خوابیدم و مثل یک بچه توی بغلش در حالیکه داشت موهام ناز میکرد خوابم برد.

ادامه…

نوشته: Negar

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها