داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

بعضی زنها مردتر از مردها هستن (۱)

عرض ادب خدمت تمام دوستانی که در این سایت وقت میگذرونن .
من سامان هستم ۴۵ سال سن دارم و حدود شش ساله که در این سایت گاهی سر میزنم .
بیست و نه سالم بود که با همکارم ازدواج کردم دو تا بچه دارم که در حال حاضر پیش مادرشون زندگی میکنن . وحیده زن اولم که مادر بچه هامه ، یک زن سرد و بی‌روح ، و دور از آداب و معاشرت بود . به چیزی فکر نمی‌کرد جز پخت و پز ، شستشو ، و رادیو گوش کردن . حدود ده سال با این خانم زندگی کردم ولی با حسرت و دل غمگین . بعد از ده سال متوجه شدم که دارم پیر میشم ولی هیچی از زندگی نفهمیدم . و چون میدونستم که وحیده تغییر پذیر نیست پیشنهاد جدا شدن دادم . با کلی حاشیه و حرف و حدیث جدا شدیم یک سالی مجرد بودم تا اینکه با یه خانم بر حسب اتفاق آشنا شدم . تمام چیزهایی که یه مرد از یه زن توقع داره از این خانم می‌دیدم . خدا را شکر میکردم که اگه اولی یخ بود ولی این یکی یه گوله آتیش ، یه دنیا نمک ، و یه زن با مرام و با معرفت که از هر انگشتش ده ها هنر می‌ریخت . خیلی زود با هم مچ شدیم و ازدواج کردیم . فرشته زن دوم من سی و دو سال داشت . هشت سال پیش شوهرش در اثر تصادف فوت می‌کنه . که بعد از سه سال ما با هم آشنا شدیم . الان پنج ساله که یه زندگی پر از شادی و دلچسب داریم . در طول این پنج سال دوستانی هم پیدا کردیم که رفت و آمد خانوادگی داشتیم . ماهی یک بار دوره میزاشتیم ، مردها با هم خوش میگذروندن و زنها هم با هم . هنگامی که دوره داشتیم ، من و رامین و سهیل ، مشروبی می‌خوردیم و جک می‌گفتیم و کیف میکردیم و گاهی هم با ورق ۲۱ بازی میکردیم و بخاطر اینکه بازیمون جدی باشه یه مبلغ ناچیزی هم رو میکردیم . خانمها هم به روی نوبت دوره یه جا جمع میشدن و از ناخن و مژه مصنوعی و لاک این چرت و پرتها حرف میزدن .
‌شش ماه پیش دوره نوبت من بود و دوستان دعوت به خانه من بودن . سهیل زنگ زد و گفت که پدرش کرونا گرفته و تو بیمارستانه ، عذر خواهی کرد که نمیتونه بیاد . من و رامین تنهایی مشروب خوردیم بازی کردیم . تو مشروب خوردن هر دو زیاده روی کردیم تا حدی که هیچکدوممون حالت تعادل نداشتیم . رامین همه پولهایی که برای بازی گذاشته بود باخته بود ولی باز هم دلش میخواست بازی کنه . گفت سامان سر یه چیزی بازی کنیم ، ولی مخالفت نکنی ، گفتم باشه بگو نه من حالیمه و نه تو ، جفتمون رد دادیم گفت موافقی سر زنهامون بازی کنیم ، گفتم یعنی چی ، گفت چقدر خنگی اگه تو بردی یبار زن منو افسانه را بکن و اگه من بردم فرشته را میکنم . گفتم چی داری واقعا رد دادی گفت میترسی ؟ من هم که حالیم نبود گفتم باشه با هم دست دادیم و بازی کردیم یک ساعت بعد وقتی از خواب بیدار شدم یادم آمد که بازیو باختم . اولش جدی نگرفتم ولی فردا ی آنروز رامین زنگ زد و با کمال پررویی درخواست طلبشو کرد . خیلی باهاش صحبت کردم ولی زیر بار نمیرفت . دو سه روزی پکر و ناراحت تو خودم بودم تا اینکه فرشته متوجه شد و پرسید که چیزی شده ؟ چرا چند روزیه که تو خودتی ؟ با عذر خواهی و خجالت موضوع را براش تعریف کردم . بشدت مخالفت کرد و ناراحت شد . ولی فردا شب به من گفت ، بخاطر تو من زیر بار این مسئله میرم . تو طاقت داری تحمل کنی ؟ نمیدونستم چی بگم . در ادامه صحبتش گفت افسانه زن رامین دوست پسر داره ، خودش تعریف کرده ، اگه من برات آمادش کنم تو باهاش سکس میکنی ، گفتم چی میگی ؟ این چه حرفیه . فرشته گفت چیزی که عوض داره گله نداره ، من نمیخوام حس خیانت به تو داشته باشم و یا هر موقع رامینو میبینی این حسو پیدا کنی که این مرتیکه زن منو گاییده . تو هم باید زن رامینو بگایی تا بتونیم زندگیمونو مثل گذشته ادامه بدیم …باورم نمیشد که این زن چقدر راحت با این مشکل کنار اومد .بغلش کردم و ازش معذرت خواستم ولی فرشته گفت ولش کن من امشب کیر میخام . تمام حس شهوت دنیا تو وجودم جمع شد . دستشو برد تو شلوارم و کیر منو کشید بیرون . چند دقیقه ای ساک زد و گفت ، من بعد از ازدواج با تو هرگز با کسی سکس نکردم ، ولی تو چند بار این کارو کردی . برق سه فاز از کونم پرید میخاستم انکار کنم ولی اینقدر جدی گفت که جایی برای مخفی کردن نذاشت . با لکنت زبان گفتم تتتتتتو از کجا میدونی گفت من نمیگم مشروب نخور ، بقدری بخور که اختیار کلامت و درک و فهم تو از دست ندی . تازه فهمیدم که شبهای دورهمی من از خطاهام تعریف کردم و. رامین به زنش گفته و زنش هم به فرشته .

‌ادامه…

نوشته: سامان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها