داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

اين بود كه من گى شدم

سلام اسم من عادله (مستعار) من الان كه اين داستان رو تو روز 19/3/90 مينويسم تقريبا 19 سالمه و ماجرام از وقتى شروع ميشه كه به يه استان غربى كشور رفتيم جايى كه 95 درصد فاميلمون چه پدرى چه مادرى اونجا بودن اول خونمون اصفهان بود و بعد به اين شهرستان مرزى كه نزديكترين فقطه به عراقه و گرماش غيرقابل تحمله رفتيم راستش من خودم متولد همين شهرستانم خلاصه برگشتيم اينجا،
از اونجا كه پدربزرگم زميندار اصلى اينجاست و حتى با شاه ايران روابط داشته از نظر مالى هيچ كدوم از 12 پسر و 8 تا دخترش مشكلى نداشتن ما كه اومديم به مردم احترام پدر بزرگ و پولدار بودنمون بيش از حد احتراممون رو ميگرفتن و تقريبا بيشتر شهر يا فاميلمون بودن يا اشنا يا مارو ميشناختن،و فقط يه داداش دارم كه 3 سال ازم كوچيكتره بدون هيچ اغراق و دروغ(چون دليلى واسه دروغ ندارم) من تقريبا به جز بابام از هيچكسى نميترسم ادم ارومى هستم ولى اگه عصبى بشم ديگه…
ورزشكارم كشتى فرنگى رو حرفه اى كار ميكنم و دوتا دومى كشور دارم بگذريم
چون تو شهر جديدمون تقريبا كسى باما پررويى نمكرد من خيلى زود پررو شدم و از اونجا هوا گرم بود ملخ هم روزا تو خيابونا نبود مردم اينجا خيلى خوشكل سفيد و اراسته بودن مخصوصا پسراشون منم عاشق پسراى خوشكل بودم نه واسه اينكه بكنمشون واسه اينكه دوست بشيم يه مدت كه گذشت با يه پسر خوشكل تو باشگاه كشتى اشنا شدم و خيلى زود صميمى شديم از اونجا كه خونه ما تقريبا هميشه خالى بود با پیام (همين دوست جديدم)ميومديم خوو با لپ تاپ من فوتبال بازى ميكرديم يه روز يه فلش 8 گيگ پره فيلم و عكس گى اورده بود بهش گفتم توش چيه گفت خودت بذار گذاشتم ديدم بله پره فيلمه گفت يكيشون رو بذار منم كه تا به حال گى نديده بودم يكى گذاشتم خودش قرمز شده بود تا ته ديديمش گفت يكى ديگه بذار گفتم بذار واسه بعد فعلا بيا بازى كنيم گفت نه يكى ديگه بذار وقتى نذاشتم خودش اومد دوتا از خوشكلاشون رو گذاشت من كه ديگه داغ شده بودم بهونه اوردم رفتم اشپزخونه و كيرم رو رست كردم كه بلند شده بود بعد دوتا دلستر برداشتم و رفتم تو اتاق ديدم پیام يكى ديگه گذاشته دوتا پسر بودن همسناى خودمون كه بى نهايت خوشكل بودن ديگه داشتم ديونه ميشدم نشستم و باهاش نگاه كردم تا اخرش دلستر رو باز كردم بهش دادم يه كم ازش خورد و بهم نزديك شد و دستشو گذاشت رو لبامو بوسش كرد گفت مياى ما هم اينطورى كنيم من عصبى شدم و باور كن خواستم دندوناشو بريزم تو حلقش دوباره جلو خودمو گرفتم فقط گفتم نه رنگش پريده بود و عرق رو صورتش بود دوباره ازم خواست بازم گفتم نه اينبار گفت تو بكن من جا خوردم به پسراى تو فيلم كه نگاه كردم ديدم كه پیام دست كمى تو خوشكلى اشون نداره يه كم ساكت موندم وخيره به لپ تاپ نگاه ميكردم و فيلمه كه اصلا هيچى از فيلم هم متوجه نميشدم كه پیام دوباره گفت عادل چى ميگى مياى
نميدونم چرا ولى گفتم باشه لپ تاپ رو از برق كشيدم و سريع رفتيم رو يكى مبل كه ته حال بود منو انداخت رو تخت و خودشم رو خوابيد و دهنشو گذاشت تو دهنم اولش خوشم نيومد ولى كم كم خوشم اومد و داغ شدم دستامو گذاشتم رو كونش و فشارشون ميدادم يه كم كه گذشت گفت لباساتو درار من كه ديگه داغ شده بودم لخت شدم و پیامم لخت شد و كيرم رو گرفت و كرد تو دهنش يك حالى ميداد كه نگو يه چند دقيقه ساك زد بعد اومد رو مبل و همونطوری كه من دراز كشيده بودم كيرم رو كرد تو سوراخ كونش و اروم بالا پايين ميكرد من كه ديگه داشتم ميمردم پیام بهم گفت عادل تو واسم جلق بزن من عصبى شدمو گفتم خفه شو اونم خودش واسه خودش زد چند دقيقه گذشت من كه ديگه هيچى حاليم نبود . پیام داشت ابش ميومد همشو ريخت رو سينم من كه تو حال ديگه اى بودم واسم مهم نبود كه اب خودمم اومد گفتم پیام پاشو پیام گفت بريز توم همش ريخت توش اينبار من دست پیام رو كشيدم و سرش رو گرفتم و دهنم رو گذاشتم تو دهنش واى كه چه حالى بودم بعدش سريع پاشديم نوبتى يه دوش گرفتيم تا بريم باشگاه اون روز با هر كى كشتى گرفتم ميباختم شب همون روز قضيه رو به پسر خالم گفتم نقشه كشيديم با هم بكنيمش همون شب به پیام زنگ زدم گفتم فردا بازم بيا طبق نقشه سام پسر خالم تو اتاق ديگه اى قايم شد تا پیام اومد تو اتاق من چسبيدم بهش تا ميتونستم ازش لب گرفتم دوباره بردمش رو همي مبل لخت شدو و شروع كزيم حال كردن كه سام اومد ي پیام تا اخر قضيه رو فهميد خواست بره اومد لباساشو
بپوشه كه سام عصبى شد و زد تو گوشش و به زور با هم كرديمش وقتى ابمون اومد اي بدون يه كلمه حرف گذاشت و رفت سام خوشحال بود و من داغون دونستم چقد عصبى شده از دستم خلاصه نه شكايت كرد نه چيزى فقط ديگه باهام حرف نميزد و ازم ميترسيد خيلى گذشت پیام با يه لباساى گرون
و خوشتيپ ميديدمش به تقليد از من روزى يه تيپ ميزد ولى انصافا از من خوشتيپ تر بود ديگه شده
بودم چرا از دست داده بودم خيلى كلنجار رفتم كه چه جورى بايد جبران كنم تنها راهى كه به ذهنم رسيد اين بود كه بايد منو بكنه با خودم درگير بودم كه واسه من افت داره كسى منو بكنه غيرتم اجاره نميداد كه اين كارو بكنم كه بالاخره خودم رو گول زدم و راضى شدم خوشكلى و خوشتيپى پیام ديونم كرد اول بود كه جلوى كسى كم مياوردم شب بود بهش زنگ زدم جواب نداد.
حدود 40 بار زنگ زدم تا برداشت گفتم سلام پیام
فردا حتما بيا خونمون و قطع كردم و اينطورى بود كه من گى شدم، صبح كه شد فكر كردم نمياد
اما اومد گفت اينبار كى رو قايم كردى جوابشو ندادم با هم رفتيم تو خونه تى شرتم رو دراوردم گفتم بيا جبران كن خواست برو ولى گرفتمش گفتم بايد
مي بكنى راضى شد و اومد بازم دهن گذاشتيم تو دهن هم چند دقيقه گذشت بهم گفت اون رور از دستت ناراحت شده بودم ولى دوباره دلم واست تنگ شد اما روم نشد
بهت بگم خلاصه اي روز با دردى كه كشيدم كارمو جبران كردم
البته بعدش به غيرتم بر خورد ولى يه چند روزبعد واسم عادى شد هنوزم با پیام تقريبا هفته اى دو بار گى دارم البته 1 ماه قبل از مسابقات كشتى ميذاريم كنار تا حسابى تمرين كنيم.

نوشته: عادل

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها