اولین سکس محمد

سلام دوستات من بعد از حدود دو سه ماه داستان خوندن اومدم که داستانم رو بنویسم

من اسمم محمد ۱۸ ساله با یه کیر معمولی عجیب چون به علت ختنه بد سرش کلفته تهش نازک

حدود دو سال پیش که من یه جقی بیش نبودم تو ذهنم اومد که هر وقت خونه تنها بودم دختر داییم اومد بهش راجب سکس بگم و باهاش ور برم(اینو بگم که خونشون خیلی نزدیک اون موقع تنها یا با مادرش زیاد میومد خونمون مادر من تنهایی یا با من زیاد میرفت خونشون ما هنوز هم میریم ولی اون دیگه تنهایی نمیاد)
روز پنجشنبه بود مادر بزرگم شام خونه ما بود پدر مادر مادر بزرگم تصمیم گرفتن برن سر خاک پدر بزرگم من گشنگی رو بهونه کردم و موندم البته واقعا گشنه بود اونا رفتن
من شروع کردم به آشپزی سیب زمینی سرخ کردم
با ماست موسیر اولین لقمه رو که گذاشتم دهنم در زدن (ما خونمون ویلاییه زنگشم خرابه) رفتم تو حیاط در رو باز کردم دیدم مثلا فاطمه اومد تو اون موقع ۱۰ یا ۱۱ سالش بود دید اونا نیستن خواست بره که گفتم الان میان (مادر بزرگم هر جا بود تمام بچه ها میرفتن اونجا)
خلاصه اومد شروع کرد به غذا خوردن با من سر حرف رو باز کردم کارتون براش گذاشتم چسبیدم بهش گفتم یه چیز بگم به کسی نمیگی گفت نه خدایی هم بچه حرف گوش کنه گفتم میخوام باهم انجام بدیم دستم رو بردم سمت کسش وای بهشت بود اولین باری بود که کس از نزدیک دیدم بی مو صورتی صاف از همه مهم تر دست نخورده گفتم میخوای بدونی برای پسرا چه شکلیه کیرم راست راست بود وقتی در آوردم خجالت کشید گفتم خجالت نداره که پدر مادرت هر شب همین کار رو میکنن (حتی یه بار داییم زنداییم داشتن جلوی من از خاطرات سکسشون تعریف میکرد زنداییم جلوی من خیلی راحته با شورت هم جلوم بعضی مواقع راه میره ) گرفت دستش باهاش ور رفت تازه راه افتاده بود لب گرفتیم حالت 69 شدیم داشتم کسش رو لیس میزدم و اون هم ساک میزد زیاد هم بلد نبود براش فیلم گذاشتن از روی فیلم انجام می‌داد ‌که کم کم داشت آبم میومد گفتم برای اینکه حالش بد نشه و بازم اجازه بده گفتم بسه با دستت بالا پایین کن بالا پایین کرد و آبم اومد این اولین رابطه نزدیک من بود

به تمام چیزهایی که قبول دارید این داستان کاملا واقعیه یه داستان هم دارم برای امساله سال ۱۴۰۳ که اون میزارم

نوشته: Mhj

دکمه بازگشت به بالا