داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

اولین بارتو ازت میگیرم

(+من -او)
+چرا؟!
-چون خانوادم ازهم جدا شدن
+حتما خیلی سختت بوده نه؟
-اولا اره
+واای
-:)
نمیدونم شاید یکی از شیرین ترین گفت و گو هایی بود که داشتم شایدم مبهوت داناییش شده بودم حرفاش مثله آتشی که در حال خاموش شدن بود و من همون هیزم های شکسته که در انتظار آتش بودند
+تا حالا عاشق شدی؟
-اره
+چی باعث شد عاشق بشی؟
-غم نبودنش
در برابر سوال های بچگونه ای که میپرسیدم جواب های میخکوب کننده ای میشنیدم
من در فکر سوال بعدی به صورتش زل زده بودم ولی اون بالاتر از این حرفا بود انگار تو این دنیا نبود فکرش درگیر بود حتی نگاهش به چشمام نمی افتاد
+معنی زندگی چیه؟!
سوال احمقانه و بی ربطی بود ولی ذهنم اراده زبونمو به دست گرفته بود شاید برای سنجیدنش باشه شاید عشق واقعی که میگن همینه شاید…
-اممم میدونی؟ زندگی برای تو یعنی خوشحال بودن برای یه پرنده یعنی همین نفس کشیدن برای من…هوووف ولش
+خب بگو دیگ
-سایه بزار یه چیزی بهت بگم

-همیشه به عاقبت کاری که میکنی فکر کن؛هرکاری، مطمئن باش پشیمون نمیشی
تو فکر فرو رفته بودم انگار واس بچه ی 6 ساله بخوای از گرانش حرف بزنی
-عمو ساعت 4 شد پاشو بریم دیگه زشته
همینجا میمونیم شبو فردا میرسونت
-باشه
(10دقیقه بعد)
+علی من تو خواب ورجه وورجه میکنم ها
-اشکالی نداره من حالا حالا ها خوابم نمیبره
ساعت چهارو نیم شده بود خواب به چشمام نمیرفت نمیدونستم چیکار کنم فقط میخواستم بغلم کنه، فقط میخواستم لباشو رو گردنم حس کنم، فقط میخواستم…
دستمو طوری که انگار خوابم انداختم رو دستش ولی انگار نه انگار
برگشتم به سمتش به حالتی که اگه چشاشو باز میکرد باید به چشام خیره میشد
دستم همینطوری رو دستش بود یهو دستمو گرفت
محکم به سمت خودم کشیدمش و بغلش کردم با دست یه دستش که رو دستم بود با دست دیگش داشت موهامو نوازش میکرد حس عجیبی داشتم نمیخواستم تموم بشه میخواستم تا آخرش پیش بریم هیچ چیز دیگه ای واسم مهم نبود
-سایه
+جونم
-پاشو بریم اتاق
بدون اینکه حرفی بزنم آروم از لباش بوسیدم پاشدم آروم به سمت اتاق خواب که خالی بود رفتم استرس داشتم نه اینکه عموی علی یا خالم بیدار بشن استرس اینکه اگه نشد چی اگه عاشقم نبود چی اگه رابطمون تو این اتاق پر از رویا تموم شد چی؟
آروم درو بست محکم لبامو انداختم رو لباش بلد نبودم ولی به طور غریزه لبام همراهیم میکرد رو موج آسمون ها بودم و سمفونیه لبامون داشت قلبمو از سینم در میاورد
-هروقت اذیت شدی بگو بریم هال
به چشماش نگاه کردم یعنی نمیتوستم اون حس رو بهش بدم که نمیخوام تموم شه؟
دستش رو برد زیر تیشرتم انگار حرفه ای تر از این حرفا بود و منی که اولین بار به جواب زندگیه واقعی که ازش پرسیده بودم رو میگرفتم
داشت سینه های کوچیکمو فشار میداد با اون یکی دستش رفت سراغ کصم
خیس شده بودم بدنم داشت حس کمبودیشو بروز میداد هرچه جلوتر میرفتیم میخواستم بیشتر حسش کنم انگار این کار ها برام کافی نبود
داشت با کصم ور میرفت و همینطور لبام رو میخورد
-میشه دراز بکشی؟
دراز کشیدم شلوار و شرتمو از پام در آورد نمیدونستم این حس خجالته یا ترس از دادنش
آروم آروم از سمت لبام رفت پایین گردنمو لیس میزد هیچ حرفی برای گفتن نداشتم فقط میخواستم بهش بگم عاشقتم رفت پایین تر داشت سینه هامو میخورد نمیتونستم تحمل کنم فقط میخواستم همه چیزو حس کنم
پایین تر و پایین تر رسید به کصم
+علی
-!
+عاشقتم
دستشو آورد سمت صورتم یک نوازش کوتاهی کرد انشگت اشارشو گزاشت رو لبامو گفت:
-سایه میخوام اولین بارتو ازت بگیرم
دوتا انگشتش رو کرد تو دهنم بعد کصمو با انگشتاش میمالید آروم صورتشو برد بین دوتا پاهام و شروع کرد به لیسیدن فقط بیشتر میخواستم خیلی بیشتر دستمو کردم بین موهای بلندش و به خودم فشارش میدادم اختیارم دست خودم نبود ولی همراهی میکردم
با دستش سینمو فشار میداد و کصمو میخورد تا اینکه ارضا شدم و حس کردم روحم از بدنم خارج شد بهترین حس دنیا رو داشتم
-بریم بخوابیم؟
+نمیخوای منو بکنی؟
-یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟
+نه عزیزم بگو
-تَن لختتو هدیه به کسی که روح لختشو هدیه میده بهتو پاش میوفته
تابستان 1401
زن زندگی آزادی

نوشته: دختر بارانی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها